انتقاد تند از فیلم کفایت مذاکره به خاطر استفاده از شوخی جنسی
شوخیهای جنسی متعدد در فیلم کفایت مذاکرات با انتقاداتی تندی مواجه شده است.
به گزارش هفت صبح به نقل از روزنامه هممیهن، ای کاش این موضوع بیشتر مورد توجه قرار میگرفت، چون آنچه که در فیلم دیدیم نه تنها شأن سینما و ژانر کمدی را زیر سوال برده، بلکه حتی برای خانوادهها هم مناسب نیست. شوخیهایی با اشارههای جنسی و استفاده از حرکات بدن برای ایجاد طنز، آیا اینها به حفظ شأن خانواده کمک میکند؟
در واقع، اگر شأن هنر سینما رعایت شود، سایر اصول و شئونات نیز حفظ خواهند شد. مشکل اینجاست که اگر فیلم سهیل موفق در نیمه دوم دهه ۸۰ ساخته میشد، به احتمال زیاد لقب «فیلم شانه تخممرغی» به آن داده میشد. این لقب به فیلمهایی اطلاق میشود که به قدری در ساخت و فیلمنامه ضعیف بودند که برای نمایش در سینما مناسب نبودند و به همین دلیل دیویدی آنها در سوپرمارکتها کنار شانههای تخممرغ عرضه میشد تا مردم بتوانند آنها را با قیمت ارزانتر از بلیت سینما تهیه کرده و در خانه تماشا کنند. به نظرم با حذف دیویدیها، بزرگترین ظلم را به سینما کردهایم.
از آنجا که «کفایت مذاکرات» خود را یک کمدی میداند، احتمالاً اکران خوبی خواهد داشت و شاید پرفروش شود. مثل بسیاری از فیلمهای اخیر که پرفروش شدند اما نه اثری از آنها در ذهن مخاطب باقی ماند و نه حتی یک شوخی از آنها به یاد میماند. این فرمول کمدی، که در آن شوهرخواهر یا برادرزن باعث دردسر برای مردی میشود، بسیار تکراری است. از آخرین نمونههای آن میتوان به «ویلای ساحلی» کیانوش عیاری اشاره کرد که خودش هم فیلمی ناامیدکننده بود. در «کفایت مذاکرات» بحث رحم اجارهای و شخصیت بیعار و بیکاری که از استانبول آمده و به شوهرخواهرش فشار میآورد مطرح است.
اولین مشکل این است که این کاراکتر آنقدر نفرتانگیز است که نمیتوانیم بفهمیم چطور باید به آن بخندیم. محسن کیایی هرچقدر هم سعی کند شخصیت را شیرینتر کند، فایدهای ندارد. وقتی فیلم بد است، شخصیتپردازی غلط است و کاراکترها در موقعیتهای زشتی قرار میگیرند (زشت به معنای نازیبا)، طبیعتاً بازی کیایی و غفوریان هم به فاجعه تبدیل میشود.
در این کمدیها نه شوخی نوشته میشود و نه موقعیت کمیک خلق میشود. هر دو اینها به یک فیلمنامه دقیق نیاز دارند. مرحوم بیلی وایلدر بزرگ میگفت که فیلمنامههای کمدیاش را طوری مینویسد که دقیقاً میداند بین هر دو شوخی چقدر فاصله باید باشد تا مردم بخندند.
ما انتظار نداریم که کارگردانان و فیلمنامهنویسان ما مانند وایلدر و براکت باشند، ولی حداقل میتوانیم از فرمولهای ثابت و بیروح این چند سال اخیر فاصله بگیریم که نتیجهاش فیلمهای بیکیفیت و پایین آمدن سلیقه مخاطب بوده است. باید ریسک کرد و یک طرح جدید ارائه داد تا بتوانیم تماشاگر را بخندانیم. با لگد زدن به یکدیگر نمیتوان کمدی اسلپ استیک ساخت و با جملات ناقص و نیمهتمام هم نمیتوان شوخی کلامی درست کرد. بعد از تماشای «کفایت مذاکرات»، احساس بیهودگی عجیبی دارم!