از پلاک خودرو تا پلههای دادگاه

در کشوری که سالانه میلیونها معامله خودرو انجام میشود، هنوز هزاران خریدار نمیدانند چطور قبل از استارت زدن، خیالشان راحت باشد
هفت صبح، پیام عابدی| وقتی ماشین آرزوهایت، بلیتی برای دادگاه میشود! در بازار داغ خودروهای دست دوم ایران، هر معامله میتواند آغاز یک کابوس باشد.هیچکس فکرش را نمیکرد ماشین سفید پژو برای حمید اینطور گران تمام شود. باران به نرمی روی کاپوت میریخت، وقتی قولنامه را توی «کوچه پسکوچه»های پایتخت امضا کرد.
فروشنده، مردی خوشپوش با لبخندی مطمئن بود که میگفت: «داداش، این ماشین فقط دست خودم بوده... به ضمانت آبرو!» سه ماه بعد، همان ماشین پژو با شاسی تصادفی و کیلومتر دستکاری شده، حمید را تا راهروی شعبه مجتمع قضایی کشاند؛ جایی که بهروز، خریدار دیگری، گوشه نیمکت نشسته بود؛ از معاملهای که نصف پولش را با چک کشید و پرداخت کرد و دورتر هم، مریم نشسته بود...قصه از همان روز بارانی شروع شد. از قولنامهای که در کوچه امضا شد؛ از اعتماد و از کابوسی که هر روز هزاران نفر در بازار خودروهای دست دوم ایران زندگیاش میکنند.
وقتی همه چیز از یک آگهی شروع میشود
صبح جمعه، امیر توی پارک محل قرار ماشین را دید؛ رنگش مثل عکس آگهی برق میزد. فروشنده با لحن مطمئن گفت: «موتور سالمه، فقط بنزین بزن و برو!». امیر که چند هفته بود تمام سایتهای خرید و فروش خودرو را زیر و رو کرده بود، دلش قرص شد.
کیلومتر پایین بود، لاستیکها نو، بدنه بیخط و خش و دست آخر، وقتی پای قیمت به میان آمد ناچار بود چانه بزند اما در نهایت قولنامه نوشتند و به این ترتیب بود که حمید صاحب خودرو شد با هزار امید و آرزو و سفرهایی که گمان میکرد با این ماشین میرود یا کاسبیای که فکر میکرد با این خودرو انجام میدهد.
رازی زیر کاپوت نهفته بود
سه هفته بعد، موتور ماشین صدا داد. مکانیک گفت: «این ماشین تصادفی بوده. شاسیاش خورده». حمید جا خورد. توی آگهی چیزی از شاسی کج ننوشته بودند. فروشنده حالا جواب تلفن را نمیداد. دادخواست داد اما باید هزینه کارشناسی و وکیل و رفت و آمد به دادگاه را میداد؛ دادگاه؟ بله، همین معامله ساده سر از شعبههای حقوقی درآورد. خودرویی که قرار بود یار حمید باشد بار خاطر او شد.
پلاک قدیمی، دردسر جدید
این قصه فقط قصه امیر، حمید یا مریم نیست. هزاران نفر هر سال گیر این داستان تکراریاند. کافی است خریدار و فروشنده بعد از امضای قولنامه برای تعویض پلاک نروند. در چشم بههم زدنی، خلافی، تصادف، حتی جرم احتمالی با پلاک قبلی برای مالک قدیم ثبت میشود. پلیس، مالیات و سازمان ثبت، همه پیگیر میشوند. تازه اگر طرف مقابل خبری از تغییر ندهد، فروشنده باید دادخواست الزام به فک پلاک بدهد؛ یعنی باز گذر طرف به دادگاه میافتد.
پول و چک و قصه جعل
تازه اگر خریدار خوششانس باشد و موتور و شاسی سالم باشد، در پرداخت پول، هزار دردسر در کمین است. خریدار قرار بود قسط آخر را سه ماهه بدهد؟ نداد. فروشنده چکی گرفت؟ چک برگشت خورد یا اصلا جعلی بود. رسید بانکی دستکاری شده؟ بله، هنوز خیلیها با رسید جعلی سر خریدار و فروشنده را کلاه میگذارند. ارزش خودروهای دست دوم حالا به میلیاردها تومان میرسد اما جابهجایی این پولهای بزرگ هنوز امن نیست.
قرارداد، شروع داستان است
خیلیها فکر میکنند وقتی قولنامه مینویسند، خیالشان راحت است اما همان قولنامه پر از تله است. عباراتی مثل «کلیه خیارات ساقط گردید» یا «خریدار حق فسخ ندارد»، اگر درست درک نشود، یعنی در دعوای احتمالی یک نفر همیشه بازنده است.از طرف دیگر، بعضی فروشندهها پلاک را عوض نمیکنند یا از شماره حساب دوست و آشنا برای دریافت پول استفاده میکنند. یک خط جاافتاده در قرارداد، گاهی به معنای چند میلیون یا چند میلیارد تومان ضرر است.
چه باید کرد؟
حالا بعضیها میگویند باید معامله خودرو را دیجیتال کرد. سامانههایی طراحی شده که خریدار قبل از دیدن خودرو، بتواند سوابق توقیف بودن، بیمه، تصادف یا حتی مالک قبلی را بررسی کند اما هنوز برای خیلیها، بازار دست دومها یعنی آگهی توی سایت و چند تلفن و بعد قولنامهای که گوشه یک کافه یا پارک نوشته میشود.
خیلیها هم در کامنتهای شبکههای اجتماعی مینویسند: «یک کارشناس با خودتان ببرید»، «حتما پول را به حساب فروشنده بریزید» و «قولنامه بدون تعویض پلاک یعنی دردسر».اما واقعیت این است که وقتی خریدار و فروشنده هر دو در لحظه معامله، همه تعهدات را با هم انجام ندهند احتمال دعوا هست. وقتی کسی نمیداند خودرو واقعا سالم است یا نه، باید منتظر تعمیرگاه یا دادگاه باشد. در کشوری که سالانه میلیونها معامله خودرو انجام میشود، هنوز هزاران خریدار نمیدانند چطور قبل از استارت زدن، خیالشان راحت باشد.