اقتصاد بیمار، زندگی را به حاشیه میراند

چرا وقتی حال بورس خراب است کسی حتی روزنامه هم نمیخواند
هفت صبح| چرا نرخ زادوولد کاهشی است؟ چرا آمار ازدواج روندی نزولی دارد؟ آخرین بار که ماشین عروس در خیابان دیدهایم کی بود؟ چرا انتشاراتیها از کاهش خرید و انباشت کتاب در انبارها میگویند و نرخ تیراژ کتاب پایین آمده است؟ چرا ورودی دانشجو به دانشگاه روندی کاهشی دارد؟
چرا نرخ رشد اقتصادی چنگی به دل نمیزند؟ آیا جایی هست که بتوان پاسخ به همه این پرسشها را در آن یافت؟ آیا دماسنجی وجود دارد که نشان بدهد حال عمومی جامعه از منظر روانی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خوب است یا بد؟ برخلاف تصور بله، وجود دارد اما شاید پاسخ غیرمنتظره باشد.
بازار بورس و سرمایه دماسنج امید و اقتصاد کشور است. هروقت حال این بازار خوب باشد یعنی حال عمومی اقتصاد و اجتماع در معنای اعم کلمه خوب است. اما این روزها تبسنج بیماریهای جامع شکافهای عمیقتری را نشان میدهد. وقتی شاخصهای چهارگانه بورس برای مدتی طولانی فرو میریزند یعنی اعتماد عمومی، سرمایه اجتماعی و توان اقتصادی جامعه در سراشیبی است.
در چنین فضایی، نه کسی دل به ازدواج میبندد، نه توان سفر کردن دارد، نه میتواند هزینه دانشگاه را بپردازد و نه حتی حال و حوصله خرید روزنامهای مثل همین که در دست شماست دارد تا همین گزارش را بخواند. اصلا حال و حوصله خواندن ندارد. نتیجه اینکه وقتی شاخص بورس نزولی و رنگ آن قرمز است نه فقط اقتصاد، که نرخ فرزندآوری، نرخ ورود به دانشگاهها، تیراژ روزنامهها و کتابها، نرخ ازدواج، نرخ رشد اقتصادی همه و همه رو به کاهش است، اما تورم و قیمتها در بازارهای طلا، ارز و خورد و خوراک و لباس و پوشاک آموزش و تحصیل حتی گوشت قرمز و سفید همه رو به افزایش است.
ریشههای بحران: وقتی اعتماد از بورس میگریزد
بازار بورس ایران، که زمانی قرار بود موتور محرک اقتصاد و مقصدی امن برای سرمایههای خرد باشد، حالا به آینهای شکسته از ناکامیهای اقتصادی تبدیل شده است. ارزش دلاری بازار سهام ایران به زیر 100میلیارد دلار سقوط کرده، در حالی که وعدههای بلندپروازانهای مثل رسیدن به ارزش 500 میلیارد دلاری هنوز در گوش سرمایهگذاران طنینانداز است.
این سقوط، تنها یک عدد نیست؛ نشانهای از فرار سرمایهها، کاهش اعتماد عمومی و مهاجرت نقدینگی به بازارهای موازی مانند طلا و ارز است. کارشناسان معتقدند که عوامل متعددی دست به دست هم دادهاند تا بورس را به این روز بیندازند، از نوسانات نرخ ارز که ارزش ریالی داراییها را در مقیاس جهانی کوچک کرده، تا تنشهای سیاسی و اقتصادی که اعتماد سرمایهگذاران را سلب کرده است.
این وضعیت، بهویژه پس از جنگ 12روزه، تشدید شد و خروج سنگین پولهای حقیقی از بورس به سمت بازارهای طلا و ارز را رقم زد. در این میان، نبود اقدامات موثر از سوی دولت و سازمان بورس برای بازگرداندن اعتماد، زخم را عمیقتر کرده است.
بازارهای موازی: تب طلا و ارز، رکود مسکن
وقتی بورس از نفس میافتد، سرمایهها به دنبال پناهگاهی امنتر میگردند. بازار طلا و ارز، به دلیل بازدهی سریعتر و نوسانات بالا، مقصد اصلی سرمایههای سرگردان شدهاند. قیمت طلا در ماههای اخیر با شتابی نگرانکننده رشد کرده و نرخ ارز آزاد به بیش از 93 هزار تومان رسیده است.
این افزایش نهتنها ارزش داراییهای مردم را در برابر تورم حفظ نمیکند، بلکه فشار مضاعفی بر خانوارهای کمدرآمد وارد میآورد که توان خرید حتی مایحتاج اولیه را از دست دادهاند. بازار مسکن نیز، برخلاف انتظار، در رکود عمیقی فرو رفته است. بسیاری از سرمایهگذاران، که پیشتر به این بازار بهعنوان گزینهای مطمئن نگاه میکردند، حالا در حال خروج از آن هستند تا سرمایه خود را به طلا و ارز منتقل کنند. این مهاجرت نقدینگی، نشاندهنده بیاعتمادی عمیق به ثبات اقتصادی است و پیامدهای آن در زندگی روزمره مردم مشهود است که از کاهش قدرت خرید تا ناتوانی در تامین هزینههای اساسی مشاهده میشود.
تورم افسارگسیخته: گوشت گوسفندی، نماد ناکارآمدی
در حالی که بورس و بازارهای مالی در تلاطماند، تورم در بازار کالاهای اساسی، بهویژه گوشت قرمز، زندگی مردم را بیش از پیش دشوار کرده است. قیمت گوشت گوسفندی در چهار ماه گذشته 30 درصد افزایش یافته و از 650هزار تومان در آذر 1403 به بیش از یک میلیون و 125 هزار تومان در مرداد 1404 رسیده است.
این رشد سرسامآور که در هشت سال گذشته به 1748درصد رسیده، سفرههای مردم را کوچکتر کرده و نشاندهنده ناکارآمدی در زنجیره تولید و توزیع است. تولیدکنندگان دامپروری از مشکلات متعددی سخن میگویند و از کمبود انرژی و خشکسالی که مراتع را نابود کرده، تا گرانی خوراک دام به دلیل نوسانات ارزی داد سخن میدهند.
با این حال، حتی تلاشهای دولت برای تنظیم بازار از طریق واردات گوشت با ارز ترجیحی نیز نتیجهای در پی نداشته است. این شکست، نهتنها صدای اعتراض مردم را بلند کرده، بلکه نشان میدهد که سیاستهای مقطعی و بدون برنامهریزی، نمیتوانند غول تورم را مهار کنند.
پیامدهای اجتماعی: زندگی در سایه بحران
افت بورس و گرانی در بازارهای ارز، طلا و کالاهای اساسی، تنها به اعداد و ارقام محدود نمیشود؛ این بحران، زندگی روزمره مردم را به حاشیه رانده است. کاهش نرخ ازدواج، فرزندآوری و ورود به دانشگاهها، تعطیلی یکی پس از دیگری روزنامهها، افت تیراژ کتاب، کاهش نرخ سرانه مطالعه همگی از نشانههای کاهش سرمایه اجتماعی و امید به آینده است.
وقتی جوانان نمیتوانند هزینههای اولیه زندگی را تأمین کنند، طبیعی است که انگیزه برای تشکیل خانواده یا ادامه تحصیل کاهش یابد. حتی خرید ساده یک روزنامه برای آگاهی از اوضاع، برای بسیاری به کالایی لوکس تبدیل شده است.این وضعیت، اعتماد عمومی را به شدت تضعیف کرده است.
سرمایهگذاران خرد، که اغلب از طبقه متوسط هستند، با ضررهای سنگین در بورس مواجه شدهاند و حالا به بازارهای پرریسکتر مانند ارز و طلا و رمز ارز روی آوردهاند. این چرخه معیوب، نهتنها اقتصاد را شکنندهتر میکند، بلکه شکاف طبقاتی را عمیقتر و امید به بهبود را کمرنگتر میسازد.
ضرورت تغییر: بازگشت اعتماد به اقتصاد
برای برونرفت از این بحران، نیاز به اقدامات فوری و هماهنگ است. دولت باید با سیاستگذاریهای شفاف، از جمله تثبیت نرخ ارز، حمایت از تولید داخلی و تقویت نظارت بر بازارها، اعتماد را به اقتصاد بازگرداند. در بخش بورس، ارائه مشوقهایی مانند معافیتهای مالیاتی برای شرکتها و حمایت از سرمایهگذاران خرد میتواند جریان نقدینگی را به این بازار بازگرداند. در بازار کالاهای اساسی، حمایت از تولیدکنندگان داخلی، بهویژه در بخش دامپروری و اصلاح نظام توزیع، ضروری است.
امید در کشور نیاز به بازسازی دارد. بورس، طلا، ارز و حتی بازار گوشت، همگی آیینهای از وضعیت اقتصادی ایران هستند. تا زمانی که اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی بازسازی نشود، نمیتوان انتظار بهبود در این بازارها داشت. این بحران، فرصتی است برای بازنگری در سیاستهای اقتصادی و تمرکز بر توانمندسازی مردم. آیندهای روشن برای ایران، تنها با بازگرداندن امید به جوانان، حمایت از تولید و ایجاد ثبات در بازارها ممکن خواهد شد.