ده چهره از سال بلوا | بازی سرنوشت؛ از مهاباد تا تهران

یک زندگینامه کمی متفاوت از رئیسجمهور جدیدی که در سال ۱۴۰۳ داشتیم
هفت صبح| سال پرخبر ۱۴۰۳ نیز به پایان رسید. سالی که پر از رویدادهای عجیب، دردناک و شاید کمی مهیب و ترسناک بود. بیش از همه این رویدادها مرتبط با تحولات خاورمیانه و وقایع لبنان و فلسطین و سوریه بود ولی خب پای ایران هم به این تحولات باز شد و ما دست کم دو رویارویی مستقیم با رژیم اشغالگر داشتیم. در این شرایط و البته با قید این نکته که برخی از کسانی که امسال چهره بودند مثل زنان خواننده را به دلایل قانونی و وضعیت فعلی نمیتوانیم پوشش بدهیم؛
تلاش کردیم ترکیبی ایجاد کنیم از همه شخصیتهای در قیدحیاتی که میتوانند چهرههای سال جدید باشند. در این میان البته تبعیضهای مثبتی هم تلاش کردیم به نفع زنان و نیز به نفع چهرههایی ایجاد کنیم که حالمان را خوب کردند وگرنه شاید مثلا امیرمحمد خالقی که قتلش در خیابانهای امیرآباد تهران موجب تاثر عمومی شد میتوانست جزو چهرههای ما باشد. در نهایت هم بدون هیچ تردیدی میتوان مسعود پزشکیان را به عنوان چهره سال انتخاب کرد. مردی که از حضورش در انتخابات تا پیروزیاش و تحولات مرتبط با آن و نیز طرز گفتار و رفتارش، او را به یک رئیس جمهور خاص تبدیل کرده است.
(در قسمت بعد که ساعت 14 منتشر میشود، بخش دوم این مطلب را منتشر میکنیم. درباره 9 چهره بعدی؛ بهرام افشاری، ناهید کیانی، فاطمه مهاجرانی، پارسا پیروزفر، شایع، عباس عراقچی، همستر، رامین رضاییان، سوهانی و ملایمی.)
1. «جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان سلام علیکم
اکنون که در جهت راهبردهای اساسی برنامه سوم توسعه و انجام اصلاحات زیربنایی، ساختار نوین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به تصویب رسیده است، لذا با توجه به تعهد، تجربه و شایستگی جنابعالی به موجب این ابلاغ به سمت معاون سلامت منصوب میشوید، تا با رعایت جوانب شرعی و قانونی انجام وظیفه نمایید...
دکتر محمد فرهادی.»
۲. ۲۳ بهمن ۱۳۷۹ این حکم انتصاب در خبرگزاری ایسنا درج شده بود. سال سوم دولت خاتمی بود. در آن زمان شاید برای کمتر کسی خارج از مجموعه وزارت بهداشت، انتصاب «معاون سلامت» وزارت بهداشت مهم بود و شاید که نه؛ قطعا؛ هیچ کس؛ باور نمیکرد که کمتر از ربع قرن بعد، همان معاون سلامت، رئیسجمهور ایران باشد. کار برای این روزگار اما نشد ندارد!
۳. مسعود پزشکیان متولد ازدواج محبوبه و محمدعلی است. در میانه سال ۱۳۲۰. پدرش در آن زمان ۱۸ ساله بود و مادرش ۴۱ ساله. اختلاف سنی آنها زیاد بود ولی مادر، بنا به نرمهای امروزی بخواهی حساب کنی، دست کم در سن کودکی ازدواج نکرده بود.
۴. محل تولد مهاباد بود ولی پدر و مادر هر دو ارومیهای بودند. در آن زمان هر دو شهر، مهاباد و ارومیه اما زیرمجموعه «استان چهارم» مملکت بودند که در زمستان سال ۱۳۱۶ تاسیس شده است. در آن زمان به این استان «آذربایجان غربی» نمیگفتند و ظاهرا در میانه دهه چهل چنین اسمی مرسوم شد.
۵. تولد در این منطقه برای پزشکیان، که فرزند چهارم پدر و مادر خود بود، یک ترکیب قومیتی کمنظیر به وجود آورد: ترک و کرد. حتی برخی منابع میگویند پدر او آذری و مادر او کرد بوده یا بالعکس هرچند که پزشکیان گفته پدر و مادر او هر دو از ترکان آذربایجان بودند.
۶. چرا میگوییم ترکیب قومیتی کمنظیر؟ چون دقیقا پزشکیان با رای همین مناطق رئیسجمهور شد. در واقع همان طور که در نقشهای که در اینجا منتشر کردیم نشان داده شده پزشکیان تقریبا با رای استانهای حاشیهای مملکت توانست به ریاست جمهوری برسد.
۷. زندگی پزشکیان را اگر نگاه کنی اثری نمیبینی از کسی که از ابتدای زندگی خود تصمیم گرفته باشد فلان مسیر را برود و به این هدف خود برسد. او پس از گذران تحصیلات ابتدایی در مهاباد به ارومیه رفت و در هنرستان کشاورزی ارومیه، دیپلم صنایع غذایی گرفت و پس از گرفتن دیپلم، در سال ۱۳۵۲ برای انجام خدمت سربازی به زابل در استان سیستان و بلوچستان منتقل شد.
۸. این را گفتیم برای کسانی که فکر میکنند باید دست کم در نوجوانی یا حداکثر جوانی دیگر بدانند که آیندهشان چیست. نه! رئیس جمهور مملکت تا سن ۲۱ سالگی (یعنی تقریبا یک چهارم عمر فعلیاش) نمیدانسته مسیری که باید بپیماید چیست و تازه سال ۱۳۵۴ پس از اتمام خدمت سربازی، دیپلم دوم خود را در رشته علوم تجربی گرفته و در سال ۱۳۵۵ در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز پذیرفته شده است.
۹. حالا میرسیم به دورهای که پزشکیان در آن درس خوانده است. او چند بار تا به حال تذکر داده که از این پزشکیان سهمیهای نیست و خوب درس خوانده است.
او دوره پزشکی عمومی خود را در سال ۱۳۶۴ به پایان میرساند. ممکن است بگویید که در میانه این دوره، انقلاب فرهنگی را داریم که حرف شما کاملا درست است.
پزشکیان در گفتوگویی با صدا و سیما در سال ۱۳۹۳ خود را از بانیان پاکسازی دانشگاه علوم پزشکی تبریز و آغاز انقلاب فرهنگی دانست و البته گفته آنها «در جریانات پاک سازی و بازسازی» یک نفر را هم اخراج نکردهاند و با «حرف زدن و توجیه» حجاب را قبولاندند و اجرا کردند. او همچنین گفته که بلافاصله بعد از انقلاب و حتی قبل از الزام حجاب، مقررات پوشش را برای ورود به دانشگاه علومپزشکی تعیین کرده و زنان را مجبور کرده که صرفاً با پوشش روسری، مانتوی بلند و شلوار در دانشگاه حاضر شوند.
وقتی اینها را میشنویم و جمع میزنیم با تسلطی که پزشکیان روی قرآن و نیز نهجالبلاغه دارد باید بدانیم که با یک فرد مذهبی روبرو هستیم. شاید مروری بر نام سه فرزند در قید حیات پزشکیان هم بتواند نشانهای بر این موضوع باشد. دختری به نام «زهرا» و پسرانی با نامهای «یوسف» و «مهدی».
۱۰. خب نام فرزندان آمد و همین جا نگاهی هم کنیم به زندگی شخصی پزشکیان که به بخشی از برند شخصی او تبدیل شده است. آقای رئیسجمهور در دوران دانشجویی عضو انجمن اسلامی دانشجویان بود و با همسرش فاطمه مجیدی که پزشک متخصص زنان بود آشنا شد و هنگام وقوع انقلاب فرهنگی از او خواستگاری کرد. اما حدود پانزده سال بعد همسر و یکی از فرزندان خود را بر اثر سانحه رانندگی از دست داد و پس از آن هرگز ازدواج نکرد. قابی از او که در اجلاس خانواده، همچنان در فراق همسر مرحومش گریه میکند یکی از قابهای به یادماندنی سال ۱۴۰۳ بود.
۱۱. برگردیم به همان روال سابق. تا سال ۱۳۶۴، مملکت درگیر یک مساله دیگر هم هست: جنگ. او در دوران جنگ ایران و عراق، مسئول اعزام اکیپهای پزشکی به جبههها بود و همزمان بهعنوانِ رزمنده و پزشک فعالیت میکرد.البته درس را هم رها نکرده بود و با سمت مربی فیزیولوژی شروع به تدریس در دانشکده پزشکی کرد. پس از جنگ در سال ۱۳۶۹ تخصص خود در رشته جراحی عمومی را از دانشگاه علوم پزشکی تبریز گرفت و سه سال بعد هم مدرک فوقتخصص جراحی قلب را از دانشگاه علوم پزشکی ایران دریافت کرد.
۱۲. البته دورههایی که پزشکیان در حوزه پزشکی و نیز مدیریت پزشکی که بعدا در آن فعالیت میکند به اینها ختم نمیشود و او در کشورها و دانشگاههای مختلفی، از تایلند گرفته تا انگلستان و دانشگاه هارواردِ آمریکا دورههای مدیریت سلامت را گذرانده است.
۱۳. اما بین سال ۱۳۷۲ تا سال ۱۳۷۹ که در آن ابتدا، حکمی از این دوره را نقل کردیم چه گذشته است؟ پزشکیان در بیمارستان قلب شهید مدنی تبریز استخدام شد، یک سال بعد استاد جراحی قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی تبریز شد و تا سال ۱۳۷۹ ریاست این دانشگاه بر عهده داشت.
۱۴. در همین دوره او به عنوان رئیس دانشگاه علوم پزشکی که در واقع متصدی بهداشت و سلامت در آن منطقه بود یک پروژه بزرگ اجرا کرد که چندین بار هم به آن اشاره کرده و آن هم ساخت ۶۰۰ خانه بهداشت روستایی در آذربایجان شرقی، عمدتا با استفاده از منابع مردمی بود.
۱۵. حالا بیایید درباره سال ۱۳۷۹ تا سال ۱۴۰۳ صحبت کنیم. یعنی حدود ۲۳ سال که پزشکیان در آن از معاونت بهداشت وزیر به ریاست جمهوری رسید.
۱۶. او فقط یک سال معاون سلامت بود. آیا توبیخ شد یا برکنار شد؟ خیر. ارتقا گگرفت. پزشکیان در کابینه دوم سیدمحمد خاتمی بهعنوان وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از مجلس رأی اعتماد گرفت. در این دوره یک بار هم استیضاح شد که البته رأی نیاورد و با کسب اعتماد مجدد مجلس وزیر ماند.
۱۷. با آغازِ دولتِ احمدینژاد، پزشکیان دو سال از سیاست دوری کرد و در گام پایانی خود قبل از رسیدن به ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۶ موفق شد در دوره هشتم مجلس شورای اسلامی بهعنوان نماینده آذربایجان شرقی برای اولین بار راهی مجلس شود. او از آن زمان تاکنون به صورت پیوسته نماینده تبریز در مجلس بوده است و در این میان بالا و پایینهای زیادی داشته است.
مثلا مجلس هشتم نسبتا اصولگرا و مجلس نهم سوپراصولگرا را به خود دیده و بعد از آن هم مجلس دهم را به خود دیده که از اصلاحطلبان بودند و حتی پزشکیان را به سمت نایب رئیسی اول مجلس رساندند و پس از آن اقبال اصلاحطلبان فروکش کرد و کار به جایی رسید که پزشکیان تقریبا تنها نماینده واقعا اصلاحطلب در مجلس بود هر چند که خودش از این لقب بدش میآید و میگوید من فرد حزبی نیستم.
قاب خاطرهانگیز این مجالس اما نطقهای پراستناد او به نهجالبلاغه در فضاهای حساس است؛ از اعتراضات ۸۸ گرفته تا ماجراهای پس از مرگ خانم مهسا امینی و همین نطقها بود که در کنار شخصیتی که پزشکیان از خود نشان داد؛ در تیر ۱۴۰۳ او را به ریاست جمهوری رساند.