کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۹۷۸۱
تاریخ خبر:

راز جمجمه‌ای با سری مخروطی در ایران

راز جمجمه‌ای با سری مخروطی در ایران

مرگ خاموش در غبار هزاران سال پیش

هفت صبح| گاهی رازها در خاک، بی‌صدا و بی‌ادعا خفته‌اند. داستان ما از میان همین سکوت و فراموشی، از دل گورستانی کهن در غرب ایران، سر برآورده است؛ جمجمه زنی جوان با سری کشیده و شکل‌گرفته، حکایت زخمی عمیق را فریاد می‌زند، بی‌آنکه کسی بداند چرا.

 

در حوالی شمال خلیج فارس، جایی که امروز تنها نشانه‌هایی از گذشته‌های دور باقی‌مانده، پژوهشگران پروژه باستان‌شناسی زهره، به سرپرستی عباس مقدم، بیش از 10 سال است که در گورستان چگا سفلی کاوش می‌کنند. از میان دیوارهای آجری و بقایای انسان‌هایی که روزگاری در هیاهوی تمدن‌های نوپا می‌زیستند، به جمجمه‌ای برخورده‌اند که سرگذشتی متفاوت دارد.

 

این زن جوان‌ که با نام BG1.12 ثبت شده، در دوره مس و سنگ می‌زیسته؛ زمانی که انسان‌ها نخستین شهرها را بنا می‌کردند و نخستین خطوط نگارش را بر گل نرم می‌نگاشتند. اما قصه او، قصه روزمره‌های معمولی آن روزگار نیست؛ قصه سری است که با پارچه و فشار سال‌ها، کشیده شده بود و چهره‌ای مخروطی به خود گرفته.

 

شاید دشوار باشد برای ما که در دنیای امروز زندگی می‌کنیم، بتوانیم انگیزه پدر و مادرانی را درک کنیم که با شوق یا سنت، جمجمه فرزندشان را با پارچه و تخته می‌بستند تا شکل دلخواه‌شان را بیابد. آیا زیبایی در نظرشان همین بود؟ یا نشانه‌ای از قدرت و جایگاه اجتماعی؟ چه بسا همه اینها یا هیچ‌کدام. در گورستان چگا سفلا، هم جمجمه‌هایی با تغییر شکل دیده می‌شود و هم جمجمه‌هایی عادی؛ همه کنار هم، بی‌داوری و بی‌جدایی.

 

آنچه این جمجمه را به سوژه‌ای رازآلود بدل کرده، فقط فرمش نیست. رد یک ضربه مرگبار، همانقدر عیان و روشن بر پیشانی و سمت چپ سر او نشسته است که سال‌ها تغییر شکل با پارچه و فشار. ضربه‌ای مثلثی، محکم و کاری‌ که پژوهشگران معتقدند نه فقط این جمجمه که هر جمجمه‌ای را (حتی بی‌دستکاری و عادی) می‌توانست از هم بپاشاند.

 

دکتر مهدی علیرضازاده، باستان‌شناس دانشگاه تربیت مدرس و دکتر حامد وحدتی‌نسب، با بررسی‌های دقیق سی‌تی‌اسکن، نشان دادند که استخوان‌های جمجمه BG1.12، به واسطه سال‌ها باندپیچی و تغییر فرم، نازک‌تر از حد معمول بوده است. ضربه، بر جمجمه‌ای فرود آمد که سپر دفاعی‌اش ضعیف‌تر از دیگران بود؛ اما شدت حادثه، فراتر از این حرف‌هاست. آیا پای قتلی در میان بوده یا حادثه‌ای ساده؟ هیچ نشانه‌ای، هیچ مدرکی برای داوری قطعی وجود ندارد.

 

شاید اگر می‌شد لحظات آخر زندگی او را، حتی برای چند ثانیه، بازآفرینی کرد، پاسخ بسیاری از سوالات در همان چند نگاهِ هراسان و ناتمام روشن می‌شد. اما هزاران سال، خاکستر فراموشی برهمه چیز پاشیده است. جسد او، در دل یک گور دسته‌جمعی، کنار دیگرانی که هنوز نام و چهره‌شان را نمی‌شناسیم، آرام گرفته است. بخش‌های دیگر اسکلتش، در میان استخوان‌های دیگر، بی‌نام و نشان باقی مانده‌اند.

 

اما چرا باید مردمی که نخستین گام‌های شهرنشینی را برمی‌داشتند، در پی تغییر شکل جمجمه فرزندان‌شان باشند؟ پاسخ، میان رشته‌های فرهنگ و باور و زیبایی‌شناسی کهن، گم شده است. چیزی که امروز برای ما عجیب یا حتی غریب به نظر می‌رسد، شاید برای آنها نشانه‌ای از هویت، قدرت، تعلق به یک گروه یا حتی صرفاً زیبایی بوده باشد. تغییر شکل جمجمه، سنتی است که در فرهنگ‌های دیگری هم دیده می‌شود؛ از اسکلت‌های کشف‌شده در تمدن‌های مایا تا نشانه‌هایی در میان وایکینگ‌ها و حتی ژاپنی‌ها.

 

در هر حال، سرگذشت BG1.12، در پس هزاران سال، هنوز رازآلود و ناگفته باقی مانده است. او با سر مخروطی و زخمی عمیق بر جمجمه یک شخصیت گمشده نیست. حالا صدایی شده برای همه آنها که در دل خاک، منتظر کشف دوباره‌اند؛ قصه‌ای ناتمام از آدمیانی که شاد و غمگین، عاشق و خشمگین، درست مثل ما زیسته‌اند و رفته‌اند.

 

همین رازآلودگی است که تاریخ را زنده نگه می‌دارد. هر جمجمه‌ای، هر تکه سفال شکسته، هر آجری در دیوارهای گورستان‌های فراموش‌شده، شاید داستانی را فریاد می‌زند که منتظر شنیده‌شدن است. قصه BG1.12 را باید دوباره و دوباره خواند و شنید؛ نه برای یافتن قاتل یا کشف حادثه، برای درک عمیق‌ترِ انسان بودن، در هر زمانی و هر جایی.

 

با نگاهی به گزارش Kristina Killgrove و Live Science

 

سایر اخبارگوناگونرا از اینجا دنبال کنید.
کدخبر: ۵۹۹۷۸۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر