قاب تاریخ| داغترین شب عید تهران، تک تیراندازی که صدام را کلافه کرده بود، تجریش دهه۸۰

عکسهایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، خودروهای نوستالژیک، عکسهای فوتبالی و...
هفت صبح| با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته می کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده شدهای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست.
قاب مشاهیر 1
تک تیراندازی که صدام را کلافه کرده بود؛ گردان تکنفره صدایش میکردند. این لقب را فرماندهاش شهید خرازی به او داده بود و همیشه میگفت بعد از توکل به خدا و اهلبیت(ع)، امیدم به دستان عبدالرسول است. شهید عبدالرسول زرین اعجوبه بود برای خودش تا جایی که صدام برای پیدا کردن او بهترین تکتیراندازهای دنیا را اجیر کرده و میان بعثیها به «صیاد خمینی» معروف شده بود. زرین در مدت حدود ۴ سال حضورش در جبههها بیش از ۳ هزار تیر شلیک کرد. معتقد بود تیرها از بیتالمال تهیه میشود و نباید خطا رود.
عبدالرسول زرین در ۵ مرداد ۱۳۱۵ در یکی از روستاهای توابع شهرستان کهگیلویه (دهدشت) متولد شد. زرین در حد خواندن و نوشتن سواد داشت. او بهعنوان پاسدار وارد جبهه شد. او بیشک یکی از بهترین تکتیراندازان لشکر بود. در مرحله سوم عملیات والفجر ۴ همه عراقیها را زمینگیر کرد و به هلاکت رساند.در عملیات طریقالقدس، هنگام شلیک بهطرف تکتیرانداز دشمن، گلولهای به گوش وی اصابت کرد؛ اما خم به ابرو نیاورد و همچنان به کارش ادامه داد.
عبدالرسول زرین در عملیات فتحالمبین نیز نقش بسزایی داشت و بهعنوان تکتیرانداز، رعب و وحشتی وصفناپذیر در دل نیروهای دشمن انداخته و بسیاری از آنها را کشته بود. چند روز پس از عملیات، حسین خرازی در میان جمعی برخاست و درحالیکه دستش در دست زرین بود؛ چند بار با دست چپ به بازوی او زد و گفت: «تو چهکار کردیای شکارچی! آفرین که برای عزت اسلام، اینجوری فداکاری میکنی!» سپس رو کرد به بچهها و ادامه داد:«بچهها آقای زرین لطف خدا در میان شماست.»
ولی آن مرد میانسال، درحالیکه با چشمانش بیش از لبانش میخندید، چند ثانیه سرش را پایین انداخت، سپس رو کرد به خرازی و گفت: «ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی.» او سرانجام در ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ در جزایر مجنون به دیدار حق شتافت. «استاد شلیکهای طلایی»، «صیاد خمینی» و «گردان تک نفره» لقبهای دیگر این تکتیرانداز ایرانی است.
قاب نوستالژی 1
میدان تجریش تهران - سال ۱۳۸۲(عکس: ساسان توکلی)
قاب نوستالژی 2
داغترین شب عید تهران؛ سفارش ۳۰۰ هزار دست لباس به خیاطها! قبل از آنکه پوشیدن لباسهای حاضری و صرف پوشاک برندهای جهانی در ایران رایج شود، لباس اغلب مردم ایران توسط خیاطخانهها و دوزندگیها دوخته میشد. روزنامه اطلاعات ۳ اسفند ۱۳۴۳ گزارشی از وضعیت خیاطخانههای تهران در شب عید منتشر کرد. «عید نوروز نزدیک است و بیش از یک ماه با سال نو فاصله نداریم و به همین علت پارچه و لباس در آستانه عید نوروز دو مسئله روز برای مردم است و بازار پارچه فروشها و خیاطخانهها در این روزها رونق دارد و مغازههای پارچهفروشی و خیاطیها پر مشتری است.
آقای سلوک، خیاط تهرانی میگوید: امسال وضع خیاطیها بد نیست، مردم لباس میآورند و سفارش میدهند ولی کار رونق سالهای گذشته را ندارد. آقای دانشمند خیاط دیگر میگوید: زندگی در حال گذشتن است. اگر قرار بر این بود که همیشه در یک حال بماند، آن وقت نمیشد تحمل کرد. به همین دلیل اگر کار و کسب یک سال خوب است و یک سال بد برای خیاطها آنقدر مهم نیست.
اجرت دوخت اجرت دوختن یکدست لباس (کت و شلوار) در مرکز شهر از ۱۵۰۰ الی ٤٥٠٠ ریال است ولی در جنوب شهر خیاطیها با ۵۰۰ ریال هم لباس میدوزند و این عدد و رقم نشاندهنده فاصله زندگی، طرز فکر و روحیات مردم در دو منطقه از یک شهر است. آقای دانشمند میگوید: باید کاری کرد که رونق کسب و کار در همه نقاط شهر مشهود شود والا تنها جنب و جوش در لالهزار کافی نیست که بگوییم شهر رونقی دارد.
در حال حاضر اگر مراجعات هر خیاطی تهران را بهطور متوسط ٥٠ نفر برای شب عید حساب کنیم، به ٤٥٠٠ خیاطی تهران نزدیک ۳۰۰ هزار دست لباس سفارش داده شده است، البته باید توجه داشت که این لالهزار و بازار در خیابانهای لالهزار، استانبول، لالهزارنو و بازار تهران در این روزها ازدحام مردم به چشم میخورد. صدها نفر به کوچهها و خیابانها ریختهاند.
قاب مشاهیر 2
فلوتنواز مشهور در کنار ترانهسرای معروف - دهه 50؛ عمادالدین رام (۱۱ اسفند ۱۳۰۹ – ۳ خرداد ۱۳۸۲) موسیقیدان، آهنگساز، خواننده و ترانهسرای ایرانی بود. رام در هفتم مهر ۱۳۴۳ با خانمی به نام فلور صدودی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نامهای گویا، آهنگ و ملودی شد. عماد رام در یادگیری از استادانی چون حسن رادمرد، خادم میثاق و نورعلی برومند به آموختن سلفژ و دیکته موسیقی پرداخت. عماد رام سرانجام در ۳ خرداد ۱۳۸۲ در آلمان درگذشت و در گورستان نوردفریدهوف به خاک سپرده شد.
اما معینی کرمانشاهی در سال ۱۳۰۱ در کرمانشاه دیده به دنیا آمد. پدرش کریم معینی، ملقب به سالارمعظم بود. معینی کرمانشاهی سال ۱۳۳۷ با عشرت عطوفی ازدواج کرد و صاحب ۵ فرزند به نامهای شیرین، حسین، نوشین، مریم و فرهاد شد. عشرت عطوفی در ۱۴ تیر ۱۳۹۲ درگذشت. او از سال ۱۳۲۰ به کار نقاشی پرداخت و تابلوهایی نیز از خود به یادگار گذاشت که از جمله تابلوی مسیح با کار سیاه قلم است و در ضمن کارهای نقاشی به نظم شعر میپرداخت و قسمتی از آثار ادبی و اجتماعی او در روزنامه سلحشوران غرب به چاپ رسید و داستان اختر و منوچهر را در چهار تابلو به رشته نظم کشید و در آن حقایقی از اجتماع زمان را مجسم کرد. رحیم معینی کرمانشاهی ۲۶ آبان ۱۳۹۴ در سن ۹۲ سالگی در تهران درگذشت.