درباره سینا کرمی قهرمان بزرگ چینیها
روزنامه هفت صبح، فاطمه رجبی | گفتوگوی هفت صبح با جوانی که در شهر ووهان مانده است و به اهالی شهر روحیه میدهد. همزمان با انتشار خبری در مورد دستگیری یک هموطن در ترکیه به جرم قاچاق ۴ کیلو مواد مخدر صنعتی و جنجالهای چند هموطن بسیار سرشناس در استکهلم و پست دلبرانه مهاجم تیم ملی ایران در پرتغال به مناسبت روز ولنتاین، خبری هم آمد از ووهان چین.
از جوانی به نام سینا کرمی که در شهر بلازده ووهان کافیشاپ دارد و تصمیم گرفته از شهر فرار نکند و برخلاف بسیاری از کاسبهای چینی، کرکره کافیشاپش را پایین نکشد و به پزشکان و پرستاران درگیر مبارزه با کرونا در این شهر ۱۱ میلیونی سرویس دهد. این در حالی است که اعلام شده ۱۷۰۰ پزشک چینی گرفتار این ویروس مرگبار شدهاند و تا به حال ۶ نفر هم مردهاند.
حرکت سینا کرمی در تلویزیون چین و سایت خبری یورونیوز انعکاس گستردهای یافت و سفیر چین هم متن و عکسی در مورد او توئیت کرد. این جوان اهل ایذه که در بازی روزگار یک کافی شاپ در شهر ووهان چین را میگرداند حدود دو سال است که در این کشور اقامت دارد و ۲۲ روز پیاپی است که برخلاف جریان فرار و انزوا به مقاومت در شهر ادامه داده و به شکل مستمر برای پزشکان و پرستاران قهوه و بقیه مخلفات میفرستد.
خودش میگوید: « بله خطر هست، مشکل هست، ترس هست، همه چیز هست ولی خدا رو شکر اونها رو میبینیم که خوشحال میشن وقتی ما داریم حمایتشون میکنیم، ما هم خوشحال میشیم.» امیدواریم این حرکت شجاعانه کرمی به نتیجه مطلوب برسد و او از گزند کرونا مصون بماند. سینا کرمی در گفت و گو با هفت صبح می گوید :به عنوان دانشجوی زبان چینی وارد این کشور شده اما به سرعت به استخدام شرکتی درآمده که در ووهان چندین کافی شاپ دارد. قبل از شروع بحران کرونا مدیر چند کافی شاپ و مدرس مدیریت کافی شاپ و طراحی روی قهوه بوده اما حالا همه چیز تغییر کرده است. سینا کرمی از تصمیمش برای ماندن در قلب ویروس کرونا می گوید.
* آیا در ووهان دلبستگی خاصی داشتید که با وجود مهیا بودن امکانات تصمیم به ماندن گرفتید؟
وقتی قرار شد برای بازگشت ما از چین به ایران پروازی آماده شود من دیدم همه خارجی ها دارند می روند، اول آمریکایی ها رفتند و بعد هم فرانسوی ها و حالا هم من! پس خود اهالی ووهان کجا بروند؟ مردم چین کجا بروند؟ با خودم گفتم در شرایطی که تمام دوست هایم در خانه هایشان حبس شده اند و فقط سه روز یک بار اجازه دارند از خانه برای خرید از تنها فروشگاهی که به آنها نزدیک است بیرون بیایند، چه کاری از دست من بر می آید؟
آیا می توانم آنها را تنها بگذارم؟ به پزشک ها و پرستارهایی فکر کردم که در نزدیک ترین مکان ممکن به ویروس در حال کمک به بیماران بودند. تصمیم گرفتم اول برای بهتر کردن حال دوست ها و بعد پزشک ها و پرستارها کاری بکنم. چون در تمام مدتی که در این شهر بودم مردم با من مهربان بودند و خیلی همه به من لطف داشتند.
در نهایت با چند نفر دیگر تصمیم گرفتیم که قهوه درست کنیم و برای کادر درمان به بیمارستان ها ببریم آن هم در شرایطی که همه جا بسته بود، تمام بیزینس ها تعطیل بودند و در برابر تک تک آپارتمان ها پلیس حضور داشت که کسی بیرون نرود. بعد از ۱۶-۱۷ روز این کار مورد توجه رسانه های چین قرار گرفت .من خوشم نمی آید که به من بگویند قهرمان اما حالا خیلی از رسانه ها این را به ما می گویند و بیشتر از هر چیز برایشان عجیب است که یک خارجی تصمیم گرفته بماند و کمک کند.
* چطور حریف ترس شدی؟ فکر نکردی که ممکن است بمیری؟
نمی توانم بگویم نترسیدم چون سرعت انتقال این ویروس خیلی بالاست و تا ۱۴ روز هم اصلا معلوم نیست مبتلا شده ای یا نه! شاید بدانید که وقتی این ویروز شناسایی شد فقط دو نفر به آن مبتلا بودند اما الان تعداد مبتلاها به بیشتر از ۵۰ هزار نفر رسیده است. پس من هم خیلی می ترسیدم و همین الان هم می ترسم اما با خودم فکر کردم که اگر نتوانم به ترسم غلبه کنم چطور می توانم به بقیه روحیه بدهم؟
* نظر خانواده ات چه بود؟
آنها به شدت تلاش کردند من را برگردانند. مخصوصا چون برادرم که با من اینجا بود برگشت و به قرنطینه در تهران رفت اما من به خانواده ام گفتم می خواهم اینجا کنار دوستانم بمانم و البته به دروغ قول دادم که اصلا بیرون نروم اما وقتی سفیر چین تصویر من را منتشر کرد آنها ماجرا را فهمیدند. الان اگرچه بیشتر نگران هستند اما تشویقم می کنند.