۵۰روایت از سفرها و... | گاردهای بسته، گاردهای باز
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | اولین مصاحبه مطبوعاتیام با یک آهنگساز فیلم بود. مهرداد جنابی. 22ساله بودم و اولین تجربه مطبوعاتیام. هنوز دانشجو بودم. آپارتمانی کوچک و لوکس در خیابان جردن. جنابی و همسر محترم و دکوراسیون خانه کلا مدرن بودند و برای من تازهکار خیلی عجیب بهنظر میرسید. دومی و سومین مصاحبه تجربیات جذابتری از آب در آمد. فکر کنم پرونده تیزرخوانی بود و مصاحبه با احمد رسولزاده عزیز و منوچهر انور را من انجام دادم.
منزل رسولزاده با آن صدای دلنشین و طلاییاش در حوالی میدان محسنی بود. یک آپارتمان شلوغ و پرسروصدا که با آرامش بیهمتای صدای مرحوم رسولزاده در تضاد بود و من که میتوانستم ساعتها به صدای جادویی این مرد گوش بکنم. خانه منوچهر انور در پل رومی بود. خانهای بسیار بزرگ و شیک که انور تنها در آن زندگی میکرد. بهجز یکی همه چراغهای آن عمارت زیبا خاموش بود و من که در صدا و کاریزمای این مرد بزرگ در آن فضای وهمآلود، غوطه میخوردم.
حیف که آن مصاحبه به یک گفتوگوی بلندتر بدل نشد. راستش آنموقع خیلی با ویژگیهای چندوجهی استاد منوچهر انور آشنا نبودم. انور امسال 94سالگی را پشتسر گذاشته است. گفتوگو با مهرجویی سر فیلم پری موجب شد تا بیشتر به این فیلمساز عزیز سینمای ایران علاقهمند بشوم. در جشنواره کودک اصفهان با مجید مجیدی و محمد کاسبی گفتوگو کردم اما هردویشان بسیار عبوس و محتاط بودند و خب چیزی از مصاحبه درنیامد.
با کیومرث پوراحمد سر فیلم بهخاطر هانیه و فرجالله سلحشور سر فیلم ایوب پیامبر مصاحبه گرفتم که هر دو بسیار عالی بودند. راحت حرف میزدند و از بیان نقطهنظرهایشان ابایی نداشتند. خاطرات سلحشور از همبند بودن با محسن مخملباف در زندان دوره پهلوی فوقالعاده جذاب و خواندنی بودند. گفتوگو با افسانه بایگان در منزل مجللش در نیاوران و هدیه تهرانی در آپارتمان شیک اما بههمریختهاش در ولنجک و در رفتوآمد پیاپی گربههای خمار و پرکرشمه، از بخشهای بامزه دوران خبرنگاریام بود.
سر فیلم سگکشی گفتوگویی با بهرام بیضایی به ابتکار تینا پاکروان شکل گرفت که خب خیلی جذاب ازآب درنیامد. تینا بهواسطه مشارکت مالی پدرش در گزارش فیلم به دفتر مجله میآمد و آن سالها بعد از خواندن سینما در آمریکا، مدیر تولید فیلم سگکشی بیضایی بود. بیضایی در مورد دیدگاه سینماییاش یک نوع اعتماد بهنفس عجیب داشت و انگار تصمیم خود را گرفته است و خب حق هم داشت. یادم است در سال 72 در کارگاه سینمای آزاد و بعد از یک دوره نمایش فیلمهای هیچکاک رفتیم نشستیم پای صحبت بیضایی و او چنان با تسلط از سینمای هیچکاک میگفت که نمیشد لحظهای چشم از او برداشت.
یادم است در این مصاحبه که ذکرش شد حرف به سینمای دیوید لین رسید و او گفت که فیلمهای اولیهاش را دوست دارم. مثل برخورد کوتاه و آرزوهای بزرگ. ملاقاتم با رسول ملاقلیپور در پشت صحنه فیلم نجاتیافتگان بود. در یک ماجرای عشقی و عاطفی با بابک برزویه که عکاس فیلم بود، سرشاخ شده بودم و رفتم پشت صحنه فیلم در منطقه پرند تا قال قضیه را بکنم که خب ملاقلیپور با صبوری به مجادله ما دو نفر گوش داد و بعد رفت تا صحنه سخت موردنظرش را کارگردانی کند.
عاطفه رضوی بازیگر اصلی فیلمش بود. هم ملاقلیپور و هم بابک برزویه به رحمت خدا رفتهاند. هر دو در کمی عبور از 50سالگی.
مصاحبه با بهروز افخمی و مانی حقیقی یک ضیافت کامل و تمام است. هردو نفر بسیار مطلع، دقیق و با استدلال حرف میزنند و از پیچوخمها و آزمونهای گفتوگو با رویی گشاده استقبال میکنند و ذاتا هر دو نفر بسیار شجاع هستند. بارها با مسعود کیمیایی همصحبت شدم اما هیچوقت این گفتوگوها به متن و مطلب تبدیل نشده است.
خوشصحبت است و خوشمحضر و نازنین. دقیق و مطلع. داریوش ارجمند هم از آن چهرههایی است که اگر به مصاحبهکننده اعتماد کند، مخزن دانش و حافظه و بیان قدرتمند خود را بیدریغ میگشاید. همینطور آیدین آغداشلو که میتواند درباره مظاهر مختلف جامعه امروز ایران حرف بزند و حرف حساب بزند. با اصغر فرهادی یکبار گفتوگو کردهام. یک گفتوگوی بلند برای چلچراغ بعد از ساخت فیلم چهارشنبهسوری. عین فیلمهایش بود.
جدی، بسیار جدی، با ذهنی مرتب و منظم که انگار در چند فولدر مختلف، جمعبندی شده است و یک حس تعهد جالب توجه برای اینکه مصاحبه را کارگردانی کند و آن را به یک محصول بهدردبخور و منزه تبدیل کند. از گفتوگوها و ملاقاتهایم با نگار جواهریان و نیکی کریمی هم راضی هستم.
در خانه جواهریان در فرمانیه و منزل نیکی کریمی در نیاوران. هردو تیزهوش و دقیق و با حافظهای قوی مملو از اطلاعاتی در خارج از حیطه سینما، به خصوص خانم کریمی که بسیار مسلط هستندو اما باز هم هستند. عادل فردوسیپور، پیمان قاسمخانی، سروش صحت و… مهتاب کرامتی. بقیه داستان بماند برای پسفردا.