پدران و پسران | فوتبال وراثتی

روزنامه هفت صبح، محمد طالبیان | سر الکس فرگوسن در بخشی از خاطراتش به ملاقات با پائولو مالدینی اشاره میکند. نکتهای پنهان نیست که سر الکس از شروع مسیر موفقیتهای خود با یونایتد، شیفته بازیکنهای ایتالیایی بود. او برای شیاطین سرخ مهاجم شماره ۱۰ بانوی پیر را میخواست و هیچگاه نتوانست با او حتی ملاقاتی درباره انتقالش به منچستر داشته باشد. در مقابل اما این شانس برایش در ارتباط با شماره سه جاودانه میلان فراهم شد.
پائولو برای هدفی کاری به منچستر سفر کرده بود که ایجنتش از علاقه سر الکس باخبرش کرد. بنا به احترام که شده تصمیم گرفت به درخواست ملاقات فرگوسن جواب مثبت دهد. نهایتا قرار شد تا همان شب در یکی از بهترین رستورانهای منچستر با یکدیگر دیدار کنند. قرار شد تا خبری از ایجنتها نباشد و این دو به شکل خصوصی دیدار خود را صورت دهند. سر الکس تعریف میکند که بعد از چند دقیقه از شروع ملاقاتشان تصمیم گرفت تا کار را تمام کند.
آن روزها خبری از قوانین امروزی اتحادیههای تیمهای حرفهای نبود و یک سرمربی میتوانست به شکل مخفیانه با بازیکنهای مد نظر خود که قرارداد دارند دیدار کند. سر الکس به خصوص این تاکتیک را بارها مورد استفاده قرار داده و همیشه جواب مثبت گرفته بود. اینبار اما همه چیز فرق داشت. پائولو میدانست که مرد اسکاتلندی با آن خطهای درشت روی صورتش چه میخواهد و قبل از رسیدن به رستوران تصمیم خود را گرفته بود. شاید حتی از زمان تولد روی این تصمیم به ثبات ذهنی رسیده بود.
فرگوسن اما رک درخواست خود را مطرح کرد. میخوام به یونایتد بیایی. با تو به هر چیزی که تصورش را بکنی دست پیدا میکنیم. اینجا همه چیز آماده استقبال از بهترین دفاع چپ تاریخ فوتبال است. پائولو سعی کرد با انگلیسی دست و پا شکسته منظور خود را به شکل مستقیمی منتقل کند. آقا، بگذارید همه چیز را همین حالا تمام کنیم. پدر من میلان است. من میلان هستم و پسرم هم میلان خواهد بود. حالا موفقترین مربی بریتانیا متوجه شده بود که شانسی برای جذب یکی از بهترینهای تاریخ ندارد.
سالها از آن موضوع گذشته اما همین چند ماه پیش دنیله مالدینی موفق شد رکورد هزار بازی با پیراهن میلان را برای خانواده مالدینی به ارمغان بیاورد. آنها برای سه نسل در پایتخت فشن جهان نام خود را ثبت کردند. عجیب است اما پائولو در کودکی به یوونتوس علاقهمند بود اما نتوانست غم چزاره را ببیند و راهی میلان شد. تصمیمی که فدریکو در گرفتن آن درنگ نکرد. انریکه، پدرش به عنوان اسطوره پارما از دنیای فوتبال خداحافظی کرد اما کیزا جوان تصمیم گرفت فلورانس را به مقصد تورین ترک کند.
کاری که شاید با نگاهی به تنفر این دو شهر به یکدیگر عجیب اما قابل انتظار باشد. او در فیوره به شهرت رسید و مسیر موفقیت را در یووه ادامه داد. ستاره سال تاریک بانوی پیر شد و همراه با ایتالیا به بالاترین نقطه اروپا رسید. حالا همه از او انتظار دارند تا نسل طلایی مهاجمهای فانتزی ایتالیا را زنده کند.
مهاجمهایی که این روزها تبدیل به پاشنه آشیل آتزوری شدهاند. در ایتالیا هنوز هم ژن خوب پیدا میشود. حتی آنهایی که روزی طعم پاستاهای کشور چکمه را چشیدهاند هم از این شرایط مستثنا نیستند. شاید فرزندان لیلیان تورام و دیگو سیمئونه به درخشانی پدرشان نباشند اما آنها را سربلند کردهاند. شاید با وجود هزاران تشابه این بزرگترین تفاوت ایران و ایتالیا باشد. یکی از فرزندان فوتبالیست را به بهترین شکل پرورش میدهد و دیگری آنها را زیر سایه پدرانشان ناپدید میکند.