ماجرای غافلگیرکننده بندر انزلی در سال ۵۸
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | بندر انزلی از خرداد۱۳۵۸ تا مهرماه۵۸ پر از آشوب و تنش بود. برای ما که ناآرامیهای پس از انقلاب را در کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان جستوجو میکردیم ماجرای انزلی میتواند غافلگیرکننده باشد. انزلی در قبل از انقلاب نام بندر پهلوی داشت و یکی از بهترین ساحلهای گیلان را به مسافران عرضه میکرد.
وجود کمپ تفریحی افسران نیروی دریایی و همین طور مراکز تفریحی متعدد در این شهر موجب شده بود تا انزلی در تابستان پذیرای انبوهی از مسافران باشد. چندین هتل لوکس بهخصوص هتل سفیدکنار و گراند هتل در این شهر بنا شده بود و در تابستان، شهر تا ساعتها پس از نیمه شب در تکاپو بود و انباشته از موسیقی و کافه و داستانهای دیگر.
انزلی در گیلان و رامسر در منتهیالیه مازندران و متل قو و بابلسر در ساحلهای مرکزی و شرقی، رشته سواحل تفریحی شمال ایران بودند که اتمسفر خاص خود را داشتند. حتی جریانات انقلاب در این چهار شهر بسیار خفیفتر از بقیه ایران احساس میشد. عبور از رشته کوهالبرز در جادههای هراز و چالوس و رشت و رسیدن به سواحل دم کرده و شرجی شمال ایران، در دهههای چهل و پنجاه ایران به یکی از اجزای فرهنگ طبقه نوظهور متوسط ایران بدل شده بود.
به هرحال جریانات انقلاب، بیزینس مردم انزلی در تابستان ۵۷ را مختل کرده بود و امید مردم به تابستان بعدی بود. اما ماجرای اصلی در تیرماه ۱۳۵۸ شروع شد. وقتی که طرح جداسازی سواحل مردانه و زنانه از سوی فرماندار شهر اجرا شد و ناگهان بخشی از رستوراندارها و پلاژدارها دست به اعتراض زدند که این کار بیزینس شهر را مختل میکند و مردم به انزلی نخواهند آمد.
در یک نمونه و در بیانیهای که توسط طرفداران فداییان خلق منتشر شده بود آمده است: «طرح جداسازی و تقسیم ساحل به مناطق زنانه و مردانه از نظر اقتصادی و ایمنی نادرست بوده و لطمات اقتصادی شدیدی به زندگی اقشار زحمتکش ساحل انزلی وارد خواهد آورد»! الان برای ما عجیب است که چگونه چنین اعتراضی به وجود آمده یعنی انتظار داشتند که در نظام جمهوری اسلامی تفاوتی در ساحلها ایجاد نشود؟
این متن را هم از اطلاعات هفتگی سال ۵۸ نقل میکنیم که به هرحال دیدگاه نویسنده چندان مذهبی نیست: «پنجشنبهها و جمعهها فقط از تهران آمار ۲ میلیونی مسافران و مشتاقان آب را داشتیم که به دریا میزدند… گاه تا ۶۰۰ هزار اتومبیل عازم شمال کشور میشدند… نفس شهرها بند میآمد… بابلسر، ساری، انزلی، نوشهر حال خفگی داشتند، ترافیک تهران به شمال منتقل میشد، نان نبود، آب نبود، یخ بازار سیاه داشت…
شهرهای شمال کشور رنگ و رویی کاذب پیدا میکردند، خیابانها از مشتریان دریا پر بود با لباسهای گوناگون، بازار شاهد تردد بیکینیپوشهایی میشد که برای رعایت عفت عمومیحوله کوچکی نیز به روی شانه انداخته بودند… از هر اتومبیل صدای خوانندهای بلند بود. دریا آغوش خود را میگشود و صدها هزار نفر را در بر میگرفت… آب دریا، آفتاب با انوار طلایی خود، سبز جنگل، پهندشت خرم… فرصتی بود برای تمدد اعصاب و نیز تخریب اعصاب! دریا نیز طاغوتی بود…
چرا که اجاره یک شب برای یک پلاژ و یا یک اطاق به اضافه مخارج دیگر که گاه بیش از حقوق یک ماه یک کارگر یا کارمند ساده هزینه بر میداشت اجازه نمیداد دریا در پذیرش مسافرین تبعیض قائل نشود و چه بسیار از علاقمندانی که دستشان به آب نمیرسید و میماندند و همچون تابستان پارسال و تابستانهای فراوان دیگر به چهاردیواری خود اکتفا میکردند…
اما امسال دریا رنگ دیگری دارد… علاقمندانش کمتر است… به آب میزنند، اما نه بیپروا… از صفهای طویل نان و آب و یخ خبر نیست… اطاقها به اجاره نرفته است و پلاژها خالی مانده… رفتیم و دریا را دیدیم… حال دیگری داشت… رنگ و روی خود را به دست آورده بود بشاش و فیروزگون، طبیعی به شکل میآمد…»
به هرحال تظاهرات متناوب موافقین ومخالفین این طرح بالا گرفت و کار به اعتصاب هم کشید. در انزلی گروههای چپ مثل بسیاری از شهرهای گیلان نفوذ بالایی داشتند و طبیعتا در مقابل طرحهای مبتنی بر ایدههای مذهبی مقاومت میکردند. کار از آنجا بالا گرفت که پیشوایی امام جمعه شهر در طرحی برای «تطهیر گذشته شهر» پیشنهاد تغییر اسم این شهر به بندر امام را داد. فرماندار انزلی در تیرماه ۱۳۵۸ در گفتوگو با امید ایران میگوید:
«در گذشته در این شهر که اسم کثیف پهلوی هم رویش بوده، تمامیبرنامههای فسادسازی مثل کازینو، مشروبات الکلی، قمارخانه و دانسینگ و موادمخدر رواج یافته و ما دیدیم که این شهر متاسفانه جزو شهرهایی بود که در جریان انقلاب خیلی دیرتر از بقیه جاها جنبید و با نهایت شرم باید بگویم که حتی در آخرین روزهای انقلاب، شهر ما شاهد رژه چماقداران طرفدار رژیم گذشته بود…
ما با پلاژداران و مردم صحبت کردیم که نمیگذاریم منافع شما به خطر بیفتد چون تاکنون فقط گروههایی از دریا استفاده میکردند و اکثریت مردم مسلمان به دریا نمیآمدند. امیدوارم از این به بعد با اجرای این طرح اسلامی، هموطنان مسلمان و متدین ما، به جای رفتن به شهرهای مذهبی به دریا بیایند.»
به هرحال تابستان ۵۸ با این جو ملتهب گذشت و در مهرماه انزلی این بار بر سر اختلاف میان صیادان شیلات و صیادان آزاد اختلافات و اعتراضات و کینهها شعله کشید. اعتراض ماهیگیران محلی به سوءاستفاده ماهیگیران شیلات موجب اعتراض گستردهای شد و حمله به ساختمان مرکزی شیلات را رقم زد.
در میانه این اعتراضات یکی از ماهیگیران به وسیله گلوله حراست کشته میشود. روز بعد انزلی در وضعیت جنگی قرار میگیرد. در میانه مراسم تشییع ماهیگیر جان باخته، گروههای مسلح به مقر شهربانی و ایستگاههای بازرسی سپاه حمله میکنند و باتیربار و کلاشنیکف جنگ سنگینی را شکل میدهند. اوج درگیریها در نزدیکی پل معروف این شهر رخ میدهد و در نهایت ۵ پاسدار در اثر این حملات جان میبازند.
بقیه گروههای سپاه شهر را تخلیه میکنند و به سمت رشت میروند. روز بعد گروههای متعددی از نیروهای سپاه از شهرهای دیگر گیلان راهی انزلی میشوند و در نبردهایی محدود کنترل شهر را به دست میگیرند و طی روزهای بعد دستاندرکاران حمله ۲۱مهرماه را دستگیر میکنند که از قرار ترکیبی از چریکهای مسلح و تکاوران اخراجی نیروی دریایی و البته ماهیگیران عاصی بودهاند.