حادثه ۱۴ اسفند؛ صفکشیها در بالاترین سطوح
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | سال ۵۹ در بحبوحه جنگ انتقادات از سوی جناح اصولگرا و مذهبی حاکمیت نسبت به رفتار رئیسجمهور به اوج خود رسیده بود. بنیصدر به عنوان فرمانده جنگ مسئول ناهماهنگیهای نظامی روزها و ماههای اولیه شناخته شده بود. رفتار مغرورانه و کنش شخصیاش در رفتار با روحانیون متنفذ تنشها را به اوج رسانده بود.
روحانیون صف اول انقلاب حالا به تدریج در مناصب و پستهای حساس قرار گرفته بودند. قانون اساسی ایران قوا را به شکل موزونی در میان قوههای مختلف تقسیم کرده بود و در قوه مجریه هم بخش بزرگی از اختیارات رئیس جمهور به نخست وزیر محول شده بود. این برای بنی صدر که خودش را نفر دوم کشور میدانست سخت بود.
حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس و آیت الله بهشتی به عنوان رئیس دیوانعالی کشور (رئیس قوه قضائیه ) بزرگترین مخالف سیاستها و کنشهای انفرادی بنیصدر بودند. بنی صدر بازمانده آن پنج چهره تحصیلکرده نهضت آزادی بود. همان پنج متولد سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۳ . شریعتی ،چمران، یزدی و قطب زاده و بنی صدر .
درگذشت شریعتی در سالهای قبل از انقلاب ، شهادت چمران ، سقوط دولت موقت و انزوای ابراهیم یزدی و طرد شدن قطب زاده موجب شده بود تا بنی صدر به عنوان تنها بازمانده تفکرات نزدیک به ملی مذهبیها در نظام تلقی شود. از طرفی بنی صدر ارتباط نزدیکی با مجاهدین خلق برقرار ساخته بود و از شبکه اطلاعاتی آنها برای مجادله و مبارزه با روحانیون متنفذ انقلاب استفاده میکرد.
اما در واقعیت شیوه تکرو و خودپسندانه بنی صدر در سیاستورزی او را حتی از نهضت آزادی هم متمایز ساخته بود. او خودرا تنها منجی کشور میدانست. اوج این تنشها در ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ بالاخره کار دست کشور داد. حضور بنی صدر در مراسم بزرگداشت مصدق در دانشگاه تهران و از آن سو حضور گروههای مخالف او که اکثرا از طیف مذهبی بودند شرایط را در دانشگاه تهران سخت کرد.
سخنان بنی صدر عجیبترین سخنرانی ممکن بود. او به شدت به روحانیون تاخت و از وقوع شکنجه در بازداشتگاهها حرف زد. او راه و رسم مصدق را بهعنوان آلترناتیوی مقابل راه و رسم نظام قلمداد و به ستایش ازآن پرداخت و کاملا به عنوان اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی جامه یک اپوزیسیون به تمام معنا را بر تن کرد.
حاضرین از طرفداران بنی صدر و هواداران نهضت آزادی ،جبهه ملی و گروههایی مثل مجاهدین خلق بودند. همچنین طرفدارانی از گروههای چپ و مارکسیستی و مائوئیستی هم در مراسم بزرگداشت دکتر مصدق در دانشگاه تهران حاضر بودند. از آن سو جمعیت قابل ذکری هم از گروههای مذهبی و هواداران روحانیت در دانشگاه حاضر شده بودند.
شعارهای تند از یکسو علیه بنی صدر و لیبرالیسم بود و از آن سو بیشتر علیه آیت الله بهشتی. ماجرا از آنجا حاد شد که بنی صدر به بهانه انفعال پلیس، از طرفدارانش خواست خودشان شخصا گروههای مخالف را از دانشگاه خارج کنند :«عده ای برای اخلال اینجا آمدهاند، اگر دست از اخلال برندارند من از شما مردم خواهم خواست چماق به دستانی را که میخواهند جمهوری را به لجن بکشند، تنبیه کنید»
و این به یک هرج و مرج و زدوخورد عجیب و شدید انجامید. یک روز پس از این حادثه آیت الله خامنهای در خطبه نماز جمعه ۱۵ اسفند، این گروههای ضد انقلاب را گروههایی ضد اسلام و سیاستمدارانی ورشکسته که از دستگاه اداره کشور رانده شدهاند توصیف کردند و گفتند: «همه این گروهها با هم یک طیف واحد را به وجود آوردهاند برای اینکه در اجتماعات بینظمی ایجاد کنند تا بدین وسیله بتوانند صدایشان که همراه با اهانت به مقدسات مردم و انقلاب است از رادیو به گوش مردم برسانند.»
در قم ،کاشان و مشهد هم واکنشها به این اتفاق شدید بود. به تدبیر آیت الله خمینی یک کمیته سه نفره برای پی بردن به اصل ماجرا و مقصر اصلی تشکیل میشود. آیت الله مهدوی کنی به نمایندگی از امام ، آیت الله اشراقی داماد امام به نمایندگی از بنی صدر و یک نفر هم به نمایندگی از آیت الله خامنهای، آیتالله بهشتی،آیت الله رفسنجانی و محمدعلی رجایی.
این کمیته رای خود را سه ماه بعد در ۱۲ خرداد ۱۳۶۰ علیه بنی صدر اعلام کرد. بنیصدر زیر بار رای کمیته نرفت و آیت الله خمینی آن عبارت مشهورش در توصیف بنی صدر را در خرداد ۱۳۶۰ بر زبان راند: قانون معین شدهاست. نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد.این طلیعهای است برای مرور اتفاقات مهم سال ۱۳۶۰٫ سالی که به لحاظ حوادث و پیچهای تند سیاسی حتی هیجانات سالهای ۵۸ و ۵۹ را نیز کمرنگ جلوه میدهد.