درباره ثابتی، تئوریسین شکنجه ساواک
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در دهه پنجاه ساواک به مایه وحشت همه شهروندان ایرانی بدل شده است. ساواک همان سازمان اطلاعات و امنیت کشور است که در سال ۱۳۳۵ توسط تیمور بختیار پایه گذاری شد. میراث بختیار مغضوب، به تیمسار پاکروان رسید که در تمام داستان ۱۵ خرداد ۴۲ و تبعید امام، عامل اجرایی بود.
اما ماجرا از جایی ترسناک شد که سپهبد نصیری وارد میدان شد. همان کسی که در روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ حکم عزل مصدق را از طرف محمدرضا به نخست وزیر تحویل داده بود. زاده سمنان و فارغ التحصیل دانشگاه افسری بود. او در ۵۷ سالگی بر ریاست ساواک قرار گرفت. بدون آنکه کوچک ترین نشانهای از ملاحظات مثلا پاکروان را داشته باشد.
اما ساواک به عنوان یک ماشین شکنجه و نابودسازی وقتی اوج گرفت که پرویز ثابتی تئوریسین تحصیلکرده (متولد ۱۳۱۵ در سنگسر سمنان ) وارد اداره سوم ساواک شد که هدف اصلی اش تارو مار کردن گروههای داخلی ضد رژیم بود.ثابتی در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم از اداره کل سوم رسید، سال ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم بود و سال ۱۳۵۲ مسئول اول اداره کل سوم ساواک موسوم به امنیت داخلی شد.
نام او وقتی سر زبانهاافتاد که بعد از سرکوب ماجرای سیاهکل به نمایندگی از ساواک به تلویزیون آمد و در یک برنامه چگونگی سرکوب را شرح داد. بیان مسلط و اعتماد به نفس مبالغه آمیز این مامور امنیتی ۳۴ ساله (در سال ۱۳۴۹) نام او را در محافل درباری سر زبانها انداخت. عملیات سیاهکل ماجرای حمله یک گروه مسلحانه کمونیست به پاسگاه پلیس این منطقه در گیلان و خلع سلاح ماموران و فرار به داخل جنگل بود که نقطه شروع عملیات مسلحانه چریکهای فدایی محسوب میشد که با تاسی از نهضت کاسترو پایهریزی شده و قرار بود جنگلهای گیلان نقش کوههای سییرا مادره کوبا را ایفا کنند.
طیفهای متعدد جوانهای مارکسیست در سرشاخههای امیرعباس پویان، مسعود احمدزاده،بیژن جزنی و حسن ضیا ظریفی، در تلاقی با یکدیگر این سازمان مسلحانه چریکی را ایجاد کرده بودند. این عملیات شکست میخورد و همه بانیان و دست اندرکارانش کشته و یا دستگیر و بعد اعدام میشوند. هرچه بود سیاهکل ثابتی را به یک چهره مشهور بدل کرد.
ثابتی در اداره سوم ساواک و کمیته ضد خرابکاری واقع در خیابان سپه، شروع به قلع و قمع گروههای چریکی کرده بود که عموم اعضایشان در سنین هجده تا بیست و پنج بودند وبه عملیات کوچک مسلحانه میپرداختند. مثل ترور مالک یک کارخانه پارچه بافی،بمب گذاری در بانکها و ترور پلیسهای گشت و…. در سالهای ۵۰ تا ۵۵ اوج بی رحمیو سنگدلی وحشیانه در اتاقهای بازجویی کمیته ضد خرابکاری ثبت میشود.
شکنجههایی که بارها در گزارشهای نهادهای حقوقی و حقوق بشری اروپا مورد اشاره قرار گرفتهاند.در این میان گروههای مذهبی هم از تعرضهای پیاپی ساواک بینصیب نمانده بودند. بسیاری از چهرههای شاخص انقلاب در آن سالها طعم خشونت ساواک را با تمام وجود احساس میکردند.
پس از سیاهکل، اسم ثابتی در چند حادثه امنیتی باز هم بیشتر سرزبانها افتاد. وقتی که در شهریور ۱۳۵۰ در یورش ساواک شبکه اصلی سازمان مجاهدین فرو میپاشد و دهها عضو این سازمان دستگیر میشوند و راهی اتاقهای مخوف بازجویی و شکنجه میشوند. دومین حادثه مهم در فروردین۱۳۵۴ رخ میدهد وقتی بیژن جزنی و هشت نفر دیگر در تپههای اوین اعدام میشوند و برای گریز از پیگیریهای سازمانهای حقوق بشری ادعا میشود که به هنگام تلاش برای فرار کشته شده اند.
همین طور در اردیبهشت ۱۳۵۵ فقط طی ۴۸ ساعت و در عملیاتی که برای شکار حمید اشرف لیدر فداییهای خلق برنامه ریزی شده بود، ۴۱ نفر در ۹ خانه تیمیکشته میشوند. هرچند اشرف در نهایت فرار میکند اما بالاخره در تیرماه همین سال به همراه شش نفر دیگر در مواجهه با ماموران ساواک کشته میشود. در اسفند سال ۱۳۵۴ است که خرید کردن همسر پرویز ثابتی از فروشگاه کفش شارلژردن خیابان جردن به یک رسوایی بزرگ بدل میشود.
وقتی که کیف نسرین خانم (که بعدها خودشان را به نام نانسی ملقب کردند) گم میشود و رئیس فروشگاه از بقیه مشتریها میخواهد که مغازه را ترک نکنند. همسر یک قاضی دادگستری هم به همراه برادرش در مغازه بوده است و این حرف را توهین به خود قلمداد میکند. سرو صدا بالا میگیرد و در نهایت محافظ نسرین خانم با اسلحه کمری خود برادر خانم معترض را میکشد!
ساواک طی سالهای ۵۰ تا ۵۵، ۳۶۷ نفر را در عملیات مسلحانه و بیش از ۱۰۰نفر را در اتاقهای شکنجه به قتل رسانده بود. قدرت ساواک آن قدر وسیع در نظر گرفته میشد که حتی فرماندهان ارتش هم از ماموران رده دوم ساواک نیز جایگاه اجتماعی کمتری داشتند. ثابتی و گروهش در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس هم نقش اساسی داشتند و بسیاری آینده ثابتی را در پست نخست وزیری تجسم میکردند. برای مردی که چهل ساله هم نشده بود.
اما خب تاریخ سرنوشت دیگری را تدارک دیده بود. بعد از روی کار آمدن کارتر و سیاستهای متفاوتش در زمینه حقوق بشر، ثابتی به حاشیه رفت و تحلیلهایش دیگر مورد اعتنا قرار نگرفتند. او درآبان ۱۳۵۷ با نام مستعار از ایران گریخت و در اورلاندو آمریکا کسب و کار پررونقی به راه انداخته است و سرمایهدار محسوب میشود. تلاش یک خبرنگار آمریکایی برای دیپورت شدن ثابتی به جرم جنایتهایش در کمیته ضد خرابکاری به نتیجه نرسید و ثابتی در ۸۴ سالگی همچنان درآمریکا زندگی میکند. و عمارت بزرگ و مجللش در خیابان جردن تهران مایه بحثها و جنجالهای فراوانی بوده است…