آرمانی؛ هنرمندی که مُد و ورزش را به هم پیوند داد

خویشتنداری و ظرافت؛ چنین بود که او مُد را به آینده برد
به گزارش هفت صبح ورزشی، گزارش ویژه گازتا دلواسپرت درباره جورجو آرمانی، مرد بزرگی که فوتبال و صنعت مد را با هم پیوند داد، با این نقل قول جذاب از آرمانی شروع می شود؛
«در نهایت فهمیدم شاید راز واقعی من در شوقی است که به کارم دارم، در انرژیِ خواستنِ آن. هرگز مسأله بر سر حدس زدن کوتاه یا بلند بودن، صورتی یا بژ بودن نبوده است. از زمانی که آغاز کردم، هرگز از “آرمانی بودن” دست نکشیدم. میان مردم، در خیابان، روبهروی تلویزیون، من مشاهده میکنم. کار من در دل زندگی من است و برعکس. در واقع، این دو را در هم میآمیزیم».
شاید در همین سخنان است که میراثی نهفته برای جهان مد باقی میگذارد: میراثی از یک طراح که رسانههای سراسر جهان او را چنین به یاد میآورند: استاد سبکی «که زرقوبرق هالیوود را با خیاطی دقیق پیوند زد» (ونیتی فِر)، «امپراتوریای ساخت که در نهایت با شخصیت او یگانه و جداناشدنی شد» (لوموند)، «غول مد که میان قدرت و ملایمت توازن برقرار کرد» (واشینگتن پست).
تعریفهای بسیاری برای توصیف جورجو آرمانی وجود دارد، طراح بزرگی که توانست سبک خود را نو کند بیآنکه هرگز به هویتش خیانت ورزد. داستان او منحصر به فرد است، همچون «یونیفورم» خاصش که برای دههها یکسان ماند: شلوارهای تیره و تیشرت یقهگرد آبی.
همواره میگفت: «ظرافت آن نیست که جلب توجه کنی، بلکه آن است که به یاد بمانی». برای او، نخست انسانِ پوشندهی لباس اهمیت داشت، و پس از آن، مد روز.
طراحی که همچون یک کارآفرین، فراتر از آفرینشهای خود جایگاه یافت. و با اینکه هرگز آرزوی ورود به دنیای مد را در سر نپرورده بود، آغاز کارش کاملاً تصادفی بود. در سال ۱۹۵۴، از پیاچنزا راهی میلان شد تا در رشتهی پزشکی نامنویسی کند، اما سه سال بعد رهایش کرد. در ۱۹۵۷ وارد فروشگاه «لا ریناشنته» شد، جایی که آموخت چگونه ویترینها را بیاراید.
«مد بود که مرا کشف کرد. پس با خود گفتم: میخواهم چیزهایی بسازم که من دوست دارم. و مردم که حق دارند آنها را بپوشند. شاید خودپسندانه به نظر برسد، اما همان بود که اندیشیدم». سپس به «چروتی» رسید، جایی که برای برند «هیتمن» طراحی میکرد و دقت در برش مردانه را صیقلیتر ساخت.
امپراتوری
با سرجیو گالئوتی، که سالها همدم زندگی و کارش بود، در ۱۹۷۵ خانهی مد خود را بنیان نهاد. دفتر کوچکی در «خیابان ونتزیا»ی میلان، یک منشی و لباسی یکسان در رنگهای گوناگون برای نخستین نمایش مد که مطبوعات آمریکایی را شیفته کرد. اما در سال ۱۹۸۰ بود که نام «جورجو آرمانی» شهرتی جهانی یافت؛ به لطف لباسهای فراموشنشدنی که برای ریچارد گیر در طراحی کرد.
آنگاه در ۱۹۸۲ با تصویری بر روی جلد مجلهی تایم: «سبک باشکوه جورجو»، نخستین نشانههای سبکی که صفت «آرمانیوار» را زایید؛ صفتی که در گذر زمان با سادگی، خویشتنداری و ظرافت معنا گرفت. از آن پس رابطهی او با سینما هرگز گسسته نشد: با طراحی لباس بیش از ۲۰۰ فیلم، از آخرین امپراتور تا تسخیرناپذیران، از گرگ وال استریت تا زیبایی بزرگ.
ستارگان بسیاری را با آفرینههای خود افسون کرد: کلاودیا کاردیناله، سوفیا لورن، شارون استون، ایزابلا روسلّینی، کیت بلانش، جودی فاستر. و نیز مارتین اسکورسیزی، رابرت دنیرو، میکی رورک و برد پیت.
انقلاب
«من انقلاب خودم را کردم ـ باریک و آرام، اما سنگین ـ با در هم شکستن قوانین پوششی که سی، چهل سال پایدار مانده بود: مانند پیشنهاد یک لباس شب با کفش پاشنهکوتاه، زدودن خشونت از کت، و تصور اینکه زنی میتواند همچون مردی لباس بپوشد».
بهجز این، نبوغ بزرگش در آراستن زنانی بود که به استقلال دست مییافتند. خطوطی بیساختار (بهویژه کتها) و نیز رنگها. افزون بر «آبیِ آرمانی»، او رنگی نو آفرید، «گریژ»؛ آمیزهای میان خاکستری و بژ که یادآور شنهای رود ترِبیا و زادگاه کودکیاش بود. اما در باب ظرافت، برای او همهچیز ساده بود: «آن را قانون کری گرانت مینامم: “چنان بپوش که هرگاه عکس خود را ببینی، نتوانی برای آن تاریخی معین کنی”».
مردی گوشهگیر، فروتن و خستگیناپذیر. حتی پس از بستری شدن در کلینیکی در میلان، توانست همهچیز را زیر نظر داشته باشد. تا واپسین روزها: تمرینهای نمایش مد را دنبال کرد و از راه فیستایم بر ظاهرها نظارت داشت و مشغول آمادهسازی شوی ۲۸ سپتامبر بود، همان که میخواست پنجاه سال کارنامهاش را جشن بگیرد؛ کارنامهای که او را در جهان به «شاه جورجو» بدل ساخت.
او همچنین در فوتبال و بسکتبال هم انقلاب به پا کرد و با طراحی لباس میلان، تیم ملی ایتالیا و ... هنر ، صنعت مد و ورزش را به هم وصل کرد.