وداع با امیر ابوطالب مرد بیادعا

خاموشی صدای قدمهای فوتبال در زمینهای خاکی راهآهن
هفت صبح| امیر ابوطالب، یکی از پیشگامان فوتبال باشگاهی ایران و از مربیان باسابقه تیم راهآهن، درگذشت. او که متولد سال ۱۳۱۶ بود، در سن ۸۹ سالگی چشم از جهان فروبست؛ اما ردّ گامهایش بر تاریخ فوتبال تهران، همچنان باقی خواهد ماند.
نسل زمینهای خاکی
ابوطالب بخشی جداییناپذیر از نسلی بود که فوتبال را نه در آکادمیهای مدرن و چمنهای سبز، بلکه در زمینهای خاکی و کنار کارگاههای آهنگری تجربه کرد. او همراه با چهرههایی چون رسول مددنوعی، مشهور به «آقا مدد»، تیم راهآهن را از دل جامعه کارگری به صحنه رسمی فوتبال ایران رساند. تیمی که در سالهای بعد به کارخانه بازیکنسازی فوتبال ایران تبدیل شد و نامهای بزرگی از دل آن بیرون آمد.
در یکی از مصاحبههایش که سه سال قبل انجام داد، با همان روحیه خاصش از روزهایی گفت که فوتبال با توپهای پارچهای و زمینهای پر از زخم و گرد و خاک معنا داشت. از نخستین روزهایی که تیم راهآهن وارد رقابتهای رسمی شد و موفق شد در همان بازی نخست تیم تهرانجوان، به مربیگری مرحوم حسین فکری را شکست دهد.
فوتبال در جنوب شهر
امیر ابوطالب از بنیانگذاران واقعی فوتبال ساختیافته در جنوب شهر تهران بود. او یادآوری کرده بود که در آن روزها رسول مددنوعی، مرد زحمتکش تبریزی، در کارگاه آهنگری راهآهن کار میکرد و در عین حال توپهای دستدوز پارچهای میساخت و بهطور غیررسمی کنار زمین تیم را هدایت میکرد. او مربیای بود که به قول ابوطالب «با علم فوتبال بیگانه بود و فقط از کنار زمین داد میزد: بزن بره!»
اما همین مرد، چشمانی تیزبین برای کشف استعداد داشت. ابوطالب در همان سالها نقش مربی-بازیکن را ایفا میکرد. او که خود تحت تأثیر بزرگان آن دوره مانند علی سیادت و عارف قلیزاده قرار داشت، از تجربههای شخصیاش در کنار تمرینات سخت، مربیگری را به شکلی تجربی آموخت. «در آن دوره کلاس مربیگری نبود. باید با نگاه، تجربه و گوش دادن به بزرگان یاد میگرفتیم»؛ این جمله را ابوطالب بارها در گفتوگوهایش تکرار کرده بود.
زمین تمرین راهآهن
زمین تمرین راهآهن در آن روزها، کمپ معروف به «کمپ آمریکاییها»، زمینی خاکی بود که با ماسه پوشانده شده بود و دور تا دور آن را کانال فاضلاب احاطه کرده بود. «ما وقتی زمین میخوردیم، کف دست و زانوهایمان زخمی میشد و مادرم با دواگلی زخمها را مرهم میگذاشت تا فردا دوباره بدویم.» این جملههای ساده و صمیمی امیر ابوطالب امروز معنای عمیقتری دارد. فوتبال آن نسل، تنها یک بازی نبود، ریشهای بود در خاک، در زخم، در مقاومت و در عشق.
با تلاشهایی که بعدها انجام شد، تیم راهآهن از آن کمپ ابتدایی خارج شد و زمینی در شهرک اکباتان خریداری کرد. امیر ابوطالب هم بهجای خانههای سازمانی، ساکن اکباتان شد اما آن زمین خاکی و صدای بچههایی که با زانوهای زخمی فریاد میزدند، هنوز در حافظه نسل او زنده است. با رفتن امیر ابوطالب، یکی از ستونهای فوتبال اصیل ایران فرو ریخت؛ فوتبالی که بر پایه عشق، غیرت و تلاش ساخته شده بود، نه قرارداد و اسپانسر. یاد او در دل کوچههای خاکی تهران، در صدای توپهای پارچهای و در نفس بازیکنانی که از زمین راهآهن به تیم ملی رسیدند، زنده خواهد ماند.