مرتضی ممیز روایت طراح اندیشهمحور
گزارشی از تأثیر او بر آموزش، نشانهسازی و جریانسازی در گرافیک ایران
هفت صبح| در محله مولوی تهران، در چهارم شهریور ۱۳۱۵، پسری از خانوادهای هنردوست متولد شد که برتابلوهای مغازهها دست میکشید و رنگ و خط را تجربه میکرد. آن نوجوان که از راه تابلونویسی وارد عرصه طراحی شد، هنگامی که در کتابخانه وابسته به سفارت لهستان با مجلههای لهستانی آشنا شد، دانه اندیشهاش کاشته شد.
سال ۱۳۳۵ وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و زیر نظر استادانی چون علیمحمد حیدریان مسیر نقاشی را پیمود. پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۳۴۴، رهسپار فرانسه شد و در مدرسه عالی هنرهای تزئینی پاریس طراحی غرفه و ویترین و معماری داخلی خواند.
انقلاب بصری در گرافیک ایران
بازگشت به ایران در دهه ۴۰ مصادف بود با یک جهش هنری: راهاندازی رشته گرافیک در دانشکده هنرهای زیبا، تأسیس آتلیه ۴۲ در کنار چهرههایی چون فرشید مثقالی و علیاصغر معصومی، همکاری با مجلاتی چون «کتاب هفته» و...ممیز با آنکه ریشه در نقاشی داشت، با گرافیک زبانی متفاوت یافت؛ زبانی که خط و فضا، سادگی و معنا را درهم میآمیخت.
یک منتقد معاصر گفت: «اگر حضور ممیز نبود، چراغ سندیکای گرافیک روشن نمیشد».او پوستر برای تئاتر و فیلم، طراحی جلد کتاب، تصویرگری و نشانهسازی انجام داد؛ اما بیش از همه، نشانههایی خلق کرد که فضاهای شهری، اداری و صنعتی ایران را بازشناختنی کردند.
لوگوهایی که در خیابانها زندگی میکنند
از طرح برگرفته از نقشمایههای ایرانی برای نشانه موسسه استاندارد تا شعله گرافیکی سازمان آتشنشانی، از نماد شهرداری تهران تا موزه رضا عباسی، آثارش هر سوی شهر قابل رصد است.از دید او، گرافیک فراتر از تزئین بود؛ نماینده فرهنگ، اقتصاد، هویت و ارتباط بود. نتایجشان اکنون به چشم شهروند میآید بدون این که لزوما طراح را بشناسد، این خود نشانه اثربخشی کار اوست.
مدرس، مولف، جریانساز
در سال ۱۳۵۵، همراه چند نفر از همکاران، «سندیکای گرافیستهای ایران» را تأسیس کرد و با همت او اولین دوسالانه گرافیک ایران شکل گرفت.در دانشکده هنرهای زیبا به آموزش پرداخت، شاگردانی تربیت کرد که راهش را ادامه دادند. او نه صرفا طرح میداد که جریان میساخت؛ جریان گرافیکیای که درک همزمان از تصویر، معنا و متن دارد.تصویرگری کتاب کودک، طراحی لباس و صحنه، همکاری با نشریات ادبی، همه بخشی از این دامنه بودند، تنوعی که نشان میدهد طراحی در نظرش محدود به قاب چاپ نبود.
خاموش شدن چراغ و بازتاب حضور
هنگامی که ۲۳ آبان سال ۱۳۸۴ برای شیمیدرمانی بستری شد، زمان پایان این حضور فعال نزدیک مینمود. در پنجم آذر همان سال، در سن ۶۹ سالگی، این مسیر خاتمه یافت.
اما پرسش این است: میراث ممیز در گرافیک ایران چگونه زنده میماند؟
از یک سو، تکرار نشانههایی که طراحی کرد — هر بار که لوگویی میبینیم برای استاندارد، شهرداری یا لوگو سازمان چای — جامعه بهنحوی از او یاد میکند. از سوی دیگر، خط تولید طراحی، سیستم آموزشی گرافیک و انجمنهای صنفی طراحان ایران، ادامه راهی هستند که او گشود.
چرا امروز باید به آن نگاه کنیم؟
زیرا امروز، در مشغلههای بصری و آشفتگی بازار، سؤال از «چه گرافیکی برای ایران؟» اهمیت پیدا کرده است. ممیز با ترکیب سنت و مدرنیته، وجه ایرانی گرافیک را نمایاند. اگر اکنون نشانهای فاقد اصالت و کارآیی و پیوست فرهنگی است، بازگشت به میراث او میتواند برای طراح جوان الهامبخش باشد.
در این روز، هنگام مرور سازههای بصری شهری که هر روز با آنها مواجهایم، لازم است به ریشهها نگاه کنیم، به حضور زیرپوستی یک طراح که خطوط خانههای ما را ساخت. شاید با این نگاه، لوگو دیگر فقط یک نشان نباشد، که روایتگر یک تاریخ طراحی، یک معنا، یک حضور انسانی باشد.
در پایان این مرور، یک حقیقت ساده پیش چشم میماند: میراث ممیز فقط در قاب تاریخ هنر جا نمانده، در تپش روزمره زندگی ما جریان دارد. هر بار که به نشانهای شهری نگاه میکنیم یا طرحی دقیق و خوشفکر توجهمان را جلب میکند، رد نگاه او زنده میشود. این یادآوری، دعوتی است برای طراح امروز که کیفیت، اندیشه و هویت را دوباره جدی بگیرد؛ همان سهضلعی که ممیز با آن زبان بصری ایران را ساخت و به نسلهای بعد سپرد.