کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۳۸۵۴۱
تاریخ خبر:

فوتبالیست های ایرانی که از فقر به ثروت رسیدن+ معرفی ۵ بازیکن معروف و زندگی واقعیشون!

فوتبالیست های ایرانی که از فقر به ثروت رسیدن+ معرفی 5 بازیکن معروف و زندگی واقعیشون!

فوتبالیست های ایرانی که از فقر به ثروت رسیدن؛ برخی از بازیکنان مشهور ایرانی به سادگی و موفقیت امروزه آنان نباید نگاه کرد زیرا برخی با مشکل بی پولی و فقر سرو کله می زدند و راه سختی را تا معروفیت و ثروت پیموده اند.

فوتبالیست های ایرانی که از فقر به ثروت رسیدن؛  برخی از بازیکنان مشهور ایرانی به سادگی و موفقیت امروزه آنان نباید نگاه کرد زیرا برخی با مشکل بی پولی و فقر سرو کله می زدند و راه سختی را تا معروفیت و ثروت پیموده اند. در ادامه سرنوشت برخی از بازیکنان ایرانی مثل خداد عزیزی، علیرضا بیرانوند،  غلامرضا عنایتی، مهدی دغاغله، علی دایی که از فقر به معروفیت و ثروت رسیدند را مشاهده می کنید.

فوتبالیست های ایرانی که از فقر به ثروت رسیدن

علی دایی

علی دایی شهریور 89 و در نشست خبری بعد از بازی پرسپولیس و شاهین بوشهر گفت: «من هیچ زمان یادم نمی‌رود از اردبیل به تهران آمدم؛ دستفروشی می‌کردم و کارگر بودم. سالم زندگی کردم و خدا به من افتخار داد که به اینجا برسم.» بعد از این حرف‌های دایی، خبرنگاران بوشهری برای او کف زدند. علی دایی موضوع دستفروشی‌اش را در چند مصاحبه دیگر هم گفته است.

علی دایی

خداداد عزیزی

خداداد عزیزی در گفتگویی عنوان کرد: وقتی ۱۰ ساله بودم با پدرم دور حرم می رفتیم و دستفروشی می کردیم.، من هیچ وقت از گذشته ام فرار نکرده ام ۱۳ سال داشتم که کار بنایی می کردم. با بردارم تابستان ها کار بنایی می کردیم. برادرم البته کار گچ بری با ابزار را خوب بلد بود. خیلی هم برایم سخت بود.

وقتی به ابومسلم رفتم وضع مالی ام بهتر شد، اما دیگر مادرم نبود. عمر مادرم آن قدر کفاف نداد که روزهای خوش را ببیند. روزهایی که دیگر نگران کفش و جوراب پاره نبودیم. نگران خیلی چیزها نبودیم. سال دومی بود که در ابومسلم بازی می کردم. شرایط مالی مان بهتر شده بود اما مادرم دیگر نبود. برایم خیلی سخت بود. با اینکه سنم کم بود اما حسرتی بود که به خوبی آن را حس می کردم.

خداداد عزیزی

علیرضا بیرانوند

شاید مشهورترین نمونه از این دست، علیرضا بیرانوند باشد. دروازه‌بان سابق نفت تهران و حال حاضر باشگاه پرسپولیس که پرتاب‌های دستش او را به شهرت جهانی رساند و در ایران با مهار پنالتی کریس رونالدو نیز ماندگار شد، گذشته سختی داشته که حکایتش را حتی برای برنامه ماه‌عسل هم روایت کرده است. بخشی از سخنان بیرانوند را بخوانید: «به تیم نوجوانان نفت رفتم. آن تیم خوابگاه نداشت. یک ماه تمام در میدان آزادی می خوابیدم. همه دستفروش های میدان من را می‌شناختند. بعد به خاطر جای خواب به یک پیتزافروشی رفتم. هروز از 5 تا 10 صبح برای‌شان ظرف می‌شستم. در آن مقطع در تیم جوانان هما بودم. مربی‌مان سعید ریاضی یک بار ساعت یک و نیم شب به رستوران آمد. نمی‌خواستم مرا ببیند اما تصادفا دید و برایم گریه کرد و گفت چرا تا به حال درباره کار به او چیزی نگفته‌ام؟ بعد از آن به یک کارواش رفتم. یک بار ماشین علی دایی به آن کارواش آمد اما من نخواستم آن را بشورم. بعد معرفی شدم به شهرداری و هر روز از ساعت 5 در خزانه در حوالی مترو رفتگری کردم. در همه این مدت پدر و مادرم نمی‌دانستند من در تهران کار می کنم.»

علیرضا بیرانوند

غلامرضا عنایتی

شاید باورنکردنی باشد، آقای گل تاریخ لیگ برتر ایران نیز سابقه دستفروشی دارد. رضا عنایتی که اصلا از دل مسابقات فوتبال کارگری کشف شد و به بالاترین سطح از فوتبال ایران رسید، نوروز همین امسال در مورد گذشته خودش به خبرگزاری فارس گفته بود: «من آدمی بودم که روزهای سختی را درزندگی پشت سرگذاشتم. در نوجوانی و جوانی هم همینطور. همیشه گفته‌ام و باز هم می‌گویم که رضا عنایتی روزگاری در جوار حرم امام رضا جوراب می‌فروخت و دست‌فروشی می‌کرد یا زمانی هم کارگر فرش‌شویی بود. من از این مراحل به فوتبال رسیدم. من تا آخرین روز عمرم گذشته‌ام را فراموش نمی‌کنم واز خاطرات روزهای بی‌پولی‌ام ابایی ندارم.»

غلامرضا عنایتی

مهدی دغاغله

مهدی دغاغله بازیکنی بود که در نیم‌فصل دوم لیگ سیزدهم همه چشم‌ها را به خودش خیره کرد. او توانست آقای گل مسابقات دور برگشت شود و با همین سرمایه به پرسپولیس برسد. دغاغله حتی در پرسپولیس پیراهن شماره هشت علی کریمی را تصاحب کرد، هرچند که مصدومیت مانع از بروز توانایی‌هایش شد. دغاغله همان روزها در مورد گذشته خودش به سایت ورزش خوزستان گفته بود: «من در یک خانواده کم بضاعت بزرگ شدم. خانه ما در روستای دغاغله قرار داشت. من و برادر دوقلویم عاشق فوتبال بودیم و دوست داشتیم برای حضور در مدارس فوتبال به ورزشگاه تختی اهواز برویم. در سن نوجوانی کار می‌کردیم تا هزینه‌های خودمان را تأمین کنیم. من نان‌هایی که مادرم در تنور منزل روستایی برایم می‌پخت را به خیابان نادری اهواز می‌بردم و به مردم می‌فروختم تا پولی به دست بیاورم. یا مادربزرگم می‌رفت بازار برایم چند کیلو پلاستیک دسته‌دار می‌خرید تا به بازار بروم و پلاستیک دسته‌دار بفروشم.»

مهدی دغاغله

 
تازه‌ترین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۳۸۵۴۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر