کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۳۵۷۰۷
تاریخ خبر:
گفتگو با محمدرضا شریفی‌نیا درباره بن‌بست سینمای کودک و نقش رسانه‌ها

کارناوالی برای نجات سینمای کودک

کارناوالی برای نجات سینمای کودک

شریفی‌نیا در گفت‌وگویی صریح، از بی‌مهری به سینمای کودک، جای خالی نگاه ملی و نقش مخرب حاشیه‌سازی رسانه‌ها می‌گوید

هفت صبح|  محمدرضا شریفی‌نیا یکی از اعضای هیئت داوران بخش فیلم‌های سینمایی بلند جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان در سی‌وششمین دوره این جشنواره بود. در حاشیه برگزاری این دوره از جشنواره به سراغ او رفتیم؛ او از چهره‌های فعال و چندوجهی در حوزه فرهنگ و هنر ایران است که فعالیت‌های گسترده‌ای در زمینه‌ آموزش، ادبیات کودک، تصویرگری و نمایش داشته است.

 

بخش مهمی از تجربه‌ هنری او به کار برای کودکان و نوجوانان اختصاص دارد؛ از نقاشی و تصویرگری کتاب‌های کودک گرفته تا همکاری در پروژه‌های آموزشی مبتنی بر خلاقیت و تئاتر. از جمله آثار شاخصی که در کارنامه‌ او ثبت شده، تصویرگری کتاب «پسری به رنگ شب» است؛ اثری با موضوع تبعیض نژادی که تاکنون بیش از دو میلیون نسخه از آن به چاپ رسیده و در فهرست آثار تاثیرگذار ادبیات کودک و نوجوان قرار دارد. شریفی‌نیا سال‌ها به‌عنوان معلم تخصصی پایه اول دبستان فعالیت داشته و از پیشگامان استفاده از روش‌های آموزشی مبتنی بر تئاتر و نمایش در کلاس درس بوده است.

 

او این شیوه را در همکاری با حسن نیرزاده، از فعالان تئاتر و آموزش، توسعه داد. این روش که به نوعی تئاتر درمانی آموزشی محسوب می‌شد، با هدف تقویت یادگیری، اعتمادبه‌نفس و خلاقیت در کودکان طراحی شده بود و حتی در آن دوران، از طریق تلویزیون نیز بازتاب یافت.در کنار این فعالیت‌ها، شریفی‌نیا تجربه‌ همکاری با مدارس ملی و گروه‌های تئاتری آن دوران را نیز در کارنامه دارد. او باور دارد آموزش از مسیر هنر، موثرترین راه برای ارتباط با کودک است و سال‌هاست در همین مسیر، دغدغه‌ پرورش و رشد نسلی خلاق و آگاه را دنبال می‌کند.   او در گفت‌وگویی صریح، ضمن مرور تجربه‌های گذشته جشنواره، به بیان دیدگاه‌ها و پیشنهادات خود درباره مسیر آینده این رویداد پرداخت.

 

 از نگاه شما مهم‌ترین مانع در مسیر رشد و بالندگی جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان چیست؟ 

یکی از موانع اصلی، تمرکز جغرافیایی جشنواره است. برگزاری مداوم در یک شهر، در طول سال‌ها نوعی مناقشه‌ نانوشته درباره‌ «مالکیت شهری» آن ایجاد کرده است. در حالی‌که چنین رویدادی باید فراتر از نگاه محلی، به‌عنوان یک جشن ملی تعریف شود. همان‌طور که در المپیک، هر دوره شهری جدید میزبان می‌شود اما اعتبار و دستاورد آن برای کل کشور است، جشنواره کودک هم می‌تواند در قالب یک گردش فرهنگی میان شهرهای ایران شکل بگیرد.

 

اگر دولت جشنواره را به‌عنوان «رویداد ملی» بپذیرد، در آن صورت سند مالی و جایگاه مشخصی برایش تعریف خواهد شد. وقتی بودجه و سیاست‌گذاری منسجم وجود داشته باشد، هر شهر میزبان، صاحب زیرساخت‌های فرهنگی تازه، رونق هنری و انگیزه‌ مشارکت مردمی خواهد شد. این همان دستاوردی است که کشورهای صاحب تجربه در برگزاری رویدادهای فرهنگی از آن بهره‌مند می‌شوند.

 

ما باید جشنواره را فراتر از یک رویداد سینمایی ببینیم. جشنواره کودک می‌تواند به یک «کارناوال فرهنگی ایرانی» تبدیل شود؛ کاروانی از هنر، آموزش و امید که در هر دوره به شهری تازه می‌رسد و روح زندگی و خلاقیت را در آن تزریق می‌کند.در این مسیر، نقش آموزش‌وپرورش بسیار کلیدی است. اگر این نهاد درگیر جشنواره شود، کودکان نه‌فقط تماشاگر، بلکه شرکت‌کننده و آفریننده خواهند بود. این پیوند میان آموزش و هنر، همان اتفاقی است که می‌تواند جشنواره کودک را به ماموریت واقعی‌اش نزدیک کند؛ یعنی پرورش نسلی خلاق، پرسشگر و آینده‌ساز.

 

آیا منظور شما این است که جشنواره بین‌المللی فیلم‌ کودک و نوجوان باید از اصفهان خارج شود؟

نه الزاما. مسئله فراتر از انتقال فیزیکی جشنواره است و نیازمند نگاهی استراتژیک و ساختاری به مدیریت این رویداد فرهنگی است. جشنواره کودک و نوجوان نباید صرفا یک «رویداد سینمایی سالانه» تلقی شود؛ بلکه می‌تواند به یک کارناوال فرهنگی ملی و پویا بدل شود، کاروانی هنری که هر سال با برنامه‌ریزی دقیق به یکی از شهرهای ایران سفر کند و همزمان هویت و تجربه‌ای آموزشی و فرهنگی را به مخاطب کودک منتقل کند.

 

الگوی برگزاری رویدادهای بین‌المللی ورزشی مانند جام جهانی فوتبال می‌تواند در این زمینه الهام‌بخش باشد. در این بازی‌ها، کشور میزبان چند سال پیش از برگزاری مشخص می‌شود و این پیش‌آگاهی به دولت و مسئولان محلی اجازه می‌دهد با تکیه بر اعتبار آن رویداد، زیرساخت‌های لازم و امکانات پشتیبانی را پیشاپیش آماده کنند. اگر جشنواره کودک هم با چنین الگویی برنامه‌ریزی شود، هر شهری که در آینده میزبان خواهد بود، می‌تواند با بودجه اختصاص یافته، سالن‌های سینمای مجهز، مراکز فرهنگی و خدمات آموزشی را پیشاپیش آماده کرده و بهره‌برداری بلندمدت از این سرمایه‌گذاری‌ها را تضمین کند.

 

این مدل گردش جغرافیایی هدفمند، علاوه بر توزیع عدالت فرهنگی میان شهرها، باعث رشد و پویایی زیرساخت‌های هنری و آموزشی کشور می‌شود. شهرهای مختلف فرصت پیدا می‌کنند ظرفیت‌های فرهنگی و هنری خود را به نمایش بگذارند، از ساخت سالن‌های سینما و آماده‌سازی فضاهای میزبانی تا توسعه فعالیت‌های جانبی و کارگاه‌های آموزشی. چنین رویکردی شور و اشتیاق تازه‌ای در میان مخاطبان و هنرمندان ایجاد می‌کند و همچنین توسعه فرهنگی مناطق میزبان را نیز تضمین می‌کند.

 

با این حال، واقعیت این است که لابی قوی اصفهان و تمایل به حفظ برند شهری، تاکنون مانع شده است. تعیین میزبان سالانه و بدون برنامه‌ریزی بلندمدت، هنوز چالشی حل نشده باقی مانده و نشان می‌دهد که ثبات و چشم‌انداز بلندمدت در سیاست‌گذاری فرهنگی جشنواره ضروری است تا هم عدالت ملی برقرار شود و هم هویت فرهنگی و تاریخی جشنواره محفوظ بماند.

 

با این نگاه، نقش اصفهان چه خواهد بود؟

اصفهان بدون تردید خانه اصلی جشنواره است و این سابقه باید حفظ شود. اما بهتر است، میزبانی دوره‌ها بین شهرهای مختلف گردش کند. مهم این است که جشنواره زنده بماند و جریان‌ساز باشد، نه اینکه در یک قالب ثابت بماند و به تدریج انگیزه‌ها را از دست بدهد. به جشنواره کودک باید به چشم یک فرصت ملی برای پیوند فرهنگ، سینما و جامعه دیده شود؛ فرصتی برای رشد نسلی که قرار است آینده سینمای ایران را رقم بزند.

 

شما به رقابت فرهنگی میان شهرها اشاره کردید، این رقابت فقط معطوف به نحوه برگزاری می‌شود یا خود سینما و فیلم هم از موضوعات این رقابت هستند؟

من معتقدم اگر شهرهای مختلف ایران بر سر میزبانی جشنواره فیلم کودک و نوجوان رقابت کنند، خود این رقابت باعث پویایی و رشد سینمای کودک می‌شود. هر شهری تلاش می‌کند بهترین، تخصصی‌ترین و باکیفیت‌ترین دوره جشنواره را برگزار کند و این، یعنی حرکت و انگیزه تازه و البته پیشنهادم این است که هر شهری که میزبان جشنواره است، حداقل دو الی سه فیلم از همان شهر در بخش مسابقه حضور داشته باشد. این باعث می‌شود آن شهر در طول یکی دو سال پیش از برگزاری، به‌طور جدی وارد فرآیند فیلم‌سازی شود و استعدادهای بومی‌اش را شکوفا کند. در واقع، جشنواره فقط نباید «برگزار شود»، باید بهانه‌ای برای تولید و خلاقیت باشد.

 

 یعنی جشنواره به یک برنامه‌ریزی فرهنگی بلندمدت برای شهرها بدل شود...

بله، چون وقتی از چند سال قبل می‌دانیم قرار است مثلا جشنواره در شیراز یا کرمان برگزار شود، آن شهر فرصت دارد تا زیرساخت‌های فرهنگی، سالن‌های سینما و حتی نیروی انسانی خود را تقویت کند. این آمادگی، خودش یک حرکت فرهنگی بزرگ است. به نظر من این مدل برگزاری، یکی از راه‌های نجات سینمای کودک ایران از بن‌بست فعلی است. ما نباید بگذاریم این سینما در فضای تکرار و رکود خفه شود. جشنواره باید کارناوالی فرهنگی باشد که شهرها و مردم ایران را درگیر کند، نه فقط یک رویداد سالانه در تقویم سینمایی.

 

منظورتان از بن‌بست فعلی که سینمای ایران در آن گیر افتاده چیست؟

واقعیت این است که ما در سینما، یاد نگرفته‌ایم با سینمای خودمان مهربان باشیم. ما درگیر برچسب‌زدن، دسته‌بندی و فاصله‌گذاری شده‌ایم و همین رفتارها دارد سینمای ما را از درون فرسوده می‌کند.

 

نقش رسانه‌ها را در اهمیت و افزایش تعاملات سینمایی و مردم چگونه می‌بینید؟ 

مدتی بود که ترجیح می‌دادم با رسانه‌ها گفت‌وگو نکنم، چون گاهی برای جذب مخاطب، به جای عمق دادن به گفت‌وگو، آن را به سمت حاشیه و خبرهای زرد می‌برند. معتقدم اگر گفت‌وگوها درست و با هدف روشن‌کردن مسیر سینما انجام شود، می‌تواند تاثیرگذار باشد. من از رسانه‌ای استقبال می‌کنم که دغدغه رشد سینما را داشته باشد، نه جنجال. رسانه باید مدرسه سینما باشد، نه حاشیه‌ساز!  وقتی مخاطب به رسانه بی‌اعتماد می‌شود، سینما آسیب می‌بیند.

 

رسانه‌ها باید به‌جای پرداختن به حاشیه، نقش آموزشی و تحلیلی خود را بازیابند. متاسفانه امروز بسیاری از رسانه‌ها به‌جای ورود تخصصی به مسائل هنری، دنبال سوژه‌های زرد و جنجالی هستند تا مطالبشان وایرال شود. این باعث می‌شود هم کیفیت محتوا پایین بیاید و هم اعتماد مخاطب از بین برود. رسانه اگر قرار است در خدمت سینما باشد، باید بستری برای ارائه‌ اطلاعات دقیق، تحلیل‌های عمیق و گفت‌وگوهای فکری باشد؛ نه بازتاب‌دهنده‌ شایعات فضای مجازی یا مسائل شخصی پیش پا افتاده و بعضا دروغ درباره هنرمندان. وقتی رسانه‌ها این مسیر را گم می‌کنند، هم شأن حرفه‌ای خودشان را از دست می‌دهند و هم رابطه‌ میان هنرمند و جامعه را مخدوش می‌کند که نتیجه‌اش اضمحلال هنر و سینماست! منبعی که حیات رسانه و هنرمند به آن وابسته است. 

 

معتقدید رسانه‌ها با ایجاد جنجال در حال آسیب زدن به کارکرد اصلی‌شان هستند؟

رسانه‌ای که به‌جای نقد تخصصی فیلم‌ها، به دنبال جنجال یا حاشیه است، در واقع دارد کارِ دیگری را انجام می‌دهد، نه کار خودش را. چنین رسانه‌ای نه آزادی عمل دارد و نه رسالت فرهنگی‌اش را انجام می‌دهد. امیدوارم رسانه‌های هنری دوباره به ریشه خودشان برگردند و به جای شتاب در جذب مخاطب، به «شناخت و پرورش مخاطب» فکر کنند. رسانه باید پلی باشد میان هنرمند و مردم؛ پلی امن و آگاهانه. جشنواره‌ها در سطح رویی یک رقابت به نظر می‌آیند اما در واقع فرصتی‌اند برای بازاندیشی، گفت‌وگو و بازسازی اعتماد بین هنرمندان و مردم. البته اگر رسانه‌ها نقش واقعی‌شان را بازی کنند. 

 

 

آخرین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۳۵۷۰۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر