مناقشه میزبانی| اصفهان، همدان، کرمان یا تهران؟

جدالی ۴۰ ساله برای یافتن «خانه»؛ از اصفهان که میخواهد میراثدار بماند تا مدیرانی که سودای «گردش ملی» دارند
هفت صبح، سمیه خاتونی| هفته گذشته، سیوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان ایران در اصفهان به کار خود پایان داد. از نخستین سالهای استقلال این جشنواره تاکنون، پرسش «کجا میزبان اصلی باشد؟» هرسال تکرار شده است؛ پرسشی که هیچگاه پاسخی قطعی نیافته چرا که میان علاقه اصفهانیها برای حفظ برند فرهنگی خود و نگاه سیاستگذاران به «گردش ملی جشنواره»، تعادلی پایدار شکل نگرفته است.
به این شکل جشنوارهای که قرار بود محلی برای گفتوگوی صادقانه با مخاطب کودک باشد، در طول چهار دهه به عرصهای از جدالهای مدیریتی، شهری و رسانهای نیز بدل شده است. این رویداد فرهنگی از آغاز استقلالش تاکنون، بارها میان اصفهان، تهران، همدان و حتی کرمان جابهجا شده؛ مانند مسافری که با چمدان بسته همواره باید آماده کوچ باشد. در حالیکه سیوهفتمین دوره جشنواره نیز با بحث همیشگی درباره محل برگزاری همراه بود، شریفینیا در گفتوگویی با هفت صبح، پیشنهادی تازه برای عبور از این چالش قدیمی مطرح کرد.
او با تأکید بر ضرورت حفظ هویت فرهنگی جشنواره و در عین حال گسترش دامنه ملی آن، پیشنهاد داد تا الگوی ترکیبیِ «برگزاری در چند شهر» همراه با «پشتیبانی متمرکز» بهکار گرفته شود؛ مدلی که میتواند سرانجام نقطه پایانی باشد بر چهار دهه جابهجایی و مناقشه بر سر میزبان اصلی جشنواره. به باور او، این «راه میانه» میتواند هم استمرار نام اصفهان در عنوان جشنواره را تضمین کند و هم امکان مشارکت واقعی سایر شهرها را فراهم آورد. پیشنهادی که شاید در صورت اجرایی شدن، این مسافر همیشه چمدان بسته را به مقصدی ثابت برساند.
سیر تحول جشنواره فیلم کودک و نوجوان: از فجر تا استقلال در اصفهان
جشنواره فیلم کودک و نوجوان ایران با تولد در دل جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۶۱ کار خود را آغاز کرد. این رویداد ابتدا به عنوان بخشی جنبی تعریف شد و در دورههای نخست با نمایش فیلمهایی چون «شهر موشها» و «زنگ انشاء» و همچنین آثاری از والت دیزنی، تمایل خود را به گفتوگوی ملی و جهانی نشان داد.
در دورههای بعدی، حضور فیلمهایی نظیر «خانه دوست کجاست؟» عباس کیارستمی، «آلبوم تمبر» کیومرث پوراحمد و راهاندازی بخش «مرور آثار»با نمایش آثار کارگردانانی چون هرمینا تیرلووا از جمهوری چک، این جشنواره را غنیتر کرد و پیوندی با سینمای کودک اروپا برقرار ساخت. نقطه عطف این تحول در چهارمین دوره با اهدای جوایز پروانه زرین به بخش بینالملل رخ داد.
با درخشش آثاری مانند «دزد عروسکها» محمدرضا هنرمند، «کاکلی» فریال بهزاد و «پاتال و آرزوهای کوچک» مسعود کرامتی در پنجمین دوره، اهمیت و گستره سینمای کودک به اوج رسید. همین پرباری، زمینهساز استقلال جشنواره شد. سرانجام، در سال ۱۳۶۹، جشنواره به پیشنهاد و دبیری علیرضا شجاعنوری، از فجر جدا شد و اصفهان میزبان دائمی آن شد. این تصمیم، با هدف ایجاد گفتوگوی بیواسطه میان فیلمسازان و مخاطبان کودک، سرآغاز دهه طلایی سینمای کودک شد.
در این دوران، فیلمهایی چون «بچههای آسمان» مجید مجیدی، «خواهران غریب» کیومرث پوراحمد و «کلاهقرمزی و پسرخاله» ایرج طهماسب هم در کشور درخشیدند و همچنین سینمای کودک ایران را جهانی کردند. با افزودن بخشهایی نظیر “داوری کودکان”، جشنواره از یک رویداد صرفاً نمایشی به محفلی آموزشی و فرهنگی تبدیل شد و در هفتمین دوره، با بازدید بیش از ۲۰۰ هزار نفر، رکورد بیسابقهای را ثبت کرد.
کوچ از اصفهان؛ آغاز مناقشهها
اما این آرامش دیری نپایید. در سال ۱۳۷۵، با تصمیم مدیران وقت، جشنواره به کرمان رفت تا عدالت فرهنگی میان استانها برقرار شود. تجربهای که با بینظمی، ضعف اجرایی و واکنش رسانهها همراه بود و تنها یک سال دوام آورد. سال بعد (۱۳۷۶)، جشنواره به تهران منتقل شد.
همزمانی با جشنواره فجر، بینظمی در اکران و کمتوجهی رسانهها، جشنواره کودک را در سایه قرار داد. فرهنگیان و هنرمندان اصفهانی در طوماری خطاب به وزارت ارشاد، این تصمیم را «توهین به هویت فرهنگی اصفهان» نامیدند. در همان زمان، کارگردانانی چون مرضیه برومند و محمدعلی طالبی نیز نسبت به وضعیت نابسامان تولید آثار کودک هشدار دادند. سرانجام، با افزایش اعتراضها و تحلیل رسانهها، جشنواره در سال ۱۳۷۹ دوباره به اصفهان بازگشت و اصفهان چند دوره دیگر میزبان این جشنواره بود.
همدان؛ تجربهای پرشور اما کوتاه
در دهه ۸۰، جشنواره برای چند دوره به همدان سپرده شد تا با محوریت آموزش و کشف استعدادهای نوجوان، فضایی تازه ایجاد شود. حضور پررنگ دانشآموزان و خبرنگاران نوجوان از نقاط قوت این دورهها بود، اما کمبود امکانات زیرساختی و ضعف تبلیغات رسانهای، باعث شد جشنواره همدان نتواند تداوم یابد. بسیاری از فعالان سینمای کودک در همان زمان هشدار دادند که تغییر مکرر مکان جشنواره، مانع از برندسازی پایدار میشود.
دوران کرونا؛ بازگشت دوپاره
پاندمی کرونا (1400–1399) برای جشنواره کودک، تجربهای بیسابقه بود. در دورههای سیوسوم و سیوچهارم، جشنواره بهطور همزمان در تهران و اصفهان برگزار شد؛ برخی فیلمها بهصورت آنلاین نمایش داده شدند و مراسم افتتاحیه بر بام یک مجتمع فرهنگی برگزار شد تا مردم از بالکنها و رسانههای خانگی جشنواره را دنبال کنند.این مدل دوگانه، اگرچه ابتکاری برای بقا بود، اما دوباره بحث قدیمی «مرکز اصلی برگزاری» را زنده کرد. گروهی از مدیران سینمایی در تهران از «لزوم تمرکززدایی» گفتند و اصفهانیها از «تضعیف هویت جشنواره» گلایه کردند.
نظر ذینفعان؛ تضاد نگاه ملی و محلی
مسئولان شهری اصفهان جشنواره را بخشی از «هویت فرهنگی شهر» میدانند. شهردار اصفهان در یکی از بیانیههای رسمی گفته بود: «جشنواره کودک برای اصفهان تنها یک رویداد سینمایی نیست؛ میراثی فرهنگی است که در روح این شهر جریان دارد.» در مقابل، برخی مدیران سازمان سینمایی معتقدند تمرکز جشنواره در یک شهر، آن را از تنوع فرهنگی و مشارکت سایر استانها دور کرده است. این دیدگاه، طرفدار «چرخش ملی» جشنواره است تا هر چند سال، میزبانی به شهر دیگری سپرده شود. تهیهکنندگان اما بیشتر از زاویه اجرایی نگاه میکنند؛ آنان معتقدند بیثباتی در محل برگزاری و مدیریت، باعث سردرگمی فیلمسازان و کاهش مشارکت بینالمللی شده است.
بازگشت به اصفهان؛ یا بازگشت به ثبات؟
در نهایت، پس از سالهایی پر از رفتوبرگشت، تعطیلی و تغییرات مدیریتی، جشنواره فیلم کودک و نوجوان دوباره به اصفهان بازگشت و تا امروز در این شهر ماندگار شده است. سیوهفتمین دوره نیز در مهرماه ۱۴۰۴ در اصفهان برگزار شد؛ شهری که اکنون بیش از هر زمان دیگری میکوشد جایگاه خود را بهعنوان «پایتخت سینمای کودک ایران» تثبیت کند. باید پذیرفت که جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، بیش از آنکه تنها یک رویداد سینمایی باشد، به آینهای از سیاستگذاری فرهنگی در چهار دهه اخیر ایران بدل شده است.
انتقالهای پیدرپی، تعطیلیهای مقطعی، حاشیههای داوری و اختلاف نظر میان نهادهای فرهنگی، همه نشانههایی از نبود سیاستی ثابت و پایدار در حوزه کودکاند.برای عبور از این چرخه تکراری، تثبیت میزبانی یک شهر بهعنوان پایگاه اصلی جشنواره و در عین حال، تعریف سازوکار گردش استانی برای بخشهای جنبی (کارگاهها، اکرانهای سیار و برنامههای آموزشی) ضرورتی اجتنابناپذیر است.
همچنین افزایش شفافیت در داوریها، مشارکت واقعی مخاطب کودک در رایگیری و تدوین سند بلندمدت توسعه سینمای کودک از گامهای حیاتی است تا جشنواره از تصمیمهای مقطعی و سلیقهای رها شود. شاید در نهایت، پاسخ آن پرسش قدیمی را بتوان در یکی از بیانیههای نخستین دورهها یافت: «سینمای کودک نه در جغرافیا و مکان، که در رویا و نگاه صادقانه به کودک معنا مییابد.»