فصل ناتمامِ اعتماد | از «جنگل آسفالت» تا ورود بابک زنجانی

دو سریال محبوب استارنت نیمهکاره ماندند؛ قانون ساکت است و مخاطبان بیپناه
هفت صبح| تصور کنید سهشنبه شب منتظر قسمت جدید سریال «جزر و مد» هستید. اپیزود قبلی با گرهی در داستان پایان یافته و هزاران بیننده مثل شما لحظهشماری میکنند تا ادامهاش را ببینند اما آن شب خبری از قسمت جدید نیست؛ سکوتی عجیب بر صفحه پلتفرم حاکم است. نه اعلام تأخیری، نه توضیحی و نه حتی عذرخواهی.
روزها میگذرد و کمکم روشن میشود که این سریال پرطرفدار در میانه راه متوقف شده است. نه بهخاطر یک پایان غافلگیرکننده داستانی، صرفا به دلیل مشکلات پشتصحنه و ناتوانی پلتفرم در ادامه تولید. این اتفاق که پیشتر برای سریال «کنکل» هم رخ داده بود، شوکی برای مخاطبان بود. دو سریال پربیننده پلتفرم تازهوارد استارنت نیمهکاره رها شدند و آینده پخششان در هالهای از ابهام فرو رفت.
بحران استارنت؛ وقتی مدل رایگان دوام نمیآورد
استارنت با شعار «پخش رایگان» و تکیه بر تبلیغات وارد میدان شد. سال گذشته، تبلیغات شهری و تلویزیونی گستردهای از این سرویس دیده میشد که وعده میداد بهترین سریالها را بدون نیاز به اشتراک در اختیار بیننده میگذارد اما امروز همان پلتفرم با بحرانی جدی روبهروست. تولید «جزر و مد» پس از ضبط حدود نیمی از قسمتها، ماههاست متوقف شده و عوامل از پرداخت نشدن دستمزدهایشان خبر دادهاند. در مورد «کنکل» نیز ماجرا مشابه بود: پروژهای پرهزینه که پیش از رسیدن به پایان، از نفس افتاد.
علت هر دو توقف، عدم تحقق تعهدات مالی از سوی پلتفرم عنوان شده است. یعنی استارنت نتوانسته هزینههای تولید را تأمین کند. نکته آزاردهندهتر برای مخاطبان این بود که در هیچ مرحلهای توضیح شفافی درباره سرنوشت سریالها دریافت نکردند. پروژههایی که با سر و صدای تبلیغاتی آغاز شده بودند، ناگهان در سکوت کامل متوقف شدند.
از دل این ماجرا یک واقعیت بیرون میآید: مدل تجاری رایگانِ مبتنی بر تبلیغات هنوز در بازار ایران پایدار نیست. در جهان، سرویسهایی مانند یوتیوب یا توبی بر بازار پررونق آگهی و بازگشت سرمایه مطمئن بنا شدهاند. اما در ایران، نوسانات بازار تبلیغات و نبود بیمه تولید، این مدل را شکننده میکند. وقتی درآمد تبلیغاتی کمتر از پیشبینی باشد، پلتفرمها برای سرپا ماندن معمولاً نخستین هزینهای که قطع میکنند، بودجه تولید است.
استارنت در آغاز با حمایت گروههای صنعتی و چند اسپانسر شناختهشده توانست سر و صدا کند، اما در ادامه، همان تکیه بر سرمایه تبلیغاتی، تبدیل به پاشنه آشیل شد. توقف همزمان دو سریال اصلیاش، عملاً به معنای فروپاشی مدل محتوایی پلتفرم بود و نشان داد حتی سرمایهگذاری اولیه قابلتوجه هم بدون تضمین درآمد مستمر، کافی نیست.
حق مخاطب؛ حلقه گمشده در نظارت
پس از این اتفاقها، صدای اعتراض مخاطبان و رسانهها در شبکههای اجتماعی بلند شد. نهادهای قانونی تا امروز واکنش روشنی نسبت به توقف این سریالها نداشته اند. پرسش اصلی اینجاست: وقتی پروژهای نیمهکاره رها میشود، تکلیف حقوق کاربران چیست؟ سابقه عملکرد این نهادهای قانونی نشان می دهد تمرکزشان عمدتاً بر محتوای آثار بوده است؛ در حالی که اکنون ضرورت دارد نهادهای ناظر مفهوم تازهای از مسئولیتپذیری تعریف کنند: «نظارت بر حقوق مخاطب» بسیاری از کاربران در نقدهایشان نوشتند که حتی اگر پلتفرمی رایگان باشد، باز هم از مردم «زمان و توجه» میگیرد و این سرمایه پنهان است. مخاطب رایگان نیست.
او با صرف وقت، حجم اینترنت و اعتمادش بهای محتوا را میپردازد. وقتی سریالی با تبلیغات پرهیاهو معرفی و نیمهکاره رها میشود، چندین آسیب رخ میدهد: مخاطب احساس فریبخوردگی میکند، وفاداری او به تماشای قانونی از بین میرود و کل اکوسیستم نمایش خانگی آسیب میبیند. در بازارهای جهانی لغو یک سریال امری طبیعی است؛ اما آنجا مخاطب میداند تصمیم صرفاً اقتصادی است و لغو بعد پایان فصل رخ میدهد در میانه آن و در ادامه صدها عنوان دیگر در انتظار اوست.
در ایران، چنین سکوت و بیپاسخماندنی معنای متفاوتی دارد. صنعت نمایش خانگی تازه در حال شکلگیری است و هر لغزش میتواند پایه اعتماد را متزلزل کند. وقتی پلتفرمی تنها با دو سریال اصلی وارد میدان میشود و هر دو را نیمهکاره رها میکند، دیگر نمیتوان آن را «لغو تولید» خواند؛ این، نقض صریح تعهد به مخاطب است.
از «جنگل آسفالت» تا ورود بابک زنجانی
پدیده سریالهای نیمهتمام البته فقط مختص استارنت نیست. نماوا، یکی از قدیمیترین پلتفرمهای ایرانی، در یکی دو سال اخیر با افت محسوس در تولید و کیفیت مواجه بوده است. سریال «جنگل آسفالت» با بازی نوید محمدزاده و چند ستاره دیگر، یکی از پروژههای پرسر و صدای این پلتفرم بود که پخش فصل اولش ناتمام ماند. پروژه دیگری با عنوان «ازازیل» هم به همین سرنوشت دچار شد.
این وقفهها، کارنامه نماوا را سنگینتر کرد و باعث شد بخش زیادی از کاربرانش به سمت رقبا یا حتی محتوای غیرقانونی بروند. در چنین شرایطی، خبر ورود بابک زنجانی به عرصه پلتفرمهای نمایشی، توجهها را به خود جلب کرد. او که نامش با بزرگترین پروندههای اقتصادی دهه گذشته گره خورده، این روزها ظاهراً از طریق شرکتهای وابستهاش تصمیم دارد در شبکه نمایش خانگی سرمایهگذاری کند. برخی منابع از احتمال تزریق سرمایه او به نماوا سخن گفتهاند تا این پلتفرم بتواند دوباره در بازار رقابت جان بگیرد.
اما پرسش مهمتر این است: آیا ورود سرمایهگذاری با چنین سابقهای میتواند تضمینی برای حقوق مخاطب باشد؟ از یک سو، تزریق سرمایه تازه شاید به احیای تولیدات باکیفیت و پرداخت بهموقع دستمزد عوامل کمک کند. اما از سوی دیگر، نگرانیهایی درباره شفافیت مالی و احتمال غلبه منطق سود بر کیفیت و اخلاق حرفهای وجود دارد. در واقع، پلتفرمی که با سرمایهای از این جنس احیا میشود، بیش از همیشه نیازمند نظارت دقیق و شفافیت در گزارشهای مالی است تا اعتماد ازدسترفته را بازسازی کند.
راهی به آینده؛ اعتمادسازی دوباره
داستان سریالهای نیمهتمام، زنگ خطری برای کل صنعت نمایش خانگی ایران است. اگر پلتفرمها میخواهند در رقابت با تلویزیون سنتی و رسانههای جهانی بمانند، باید مفهوم «پاسخگویی» در برابر مخاطب را جدی بگیرند. یعنی تنها زمانی پروژهای را آغاز کنند که از پایان رساندنش مطمئن باشند، اطلاعرسانی دقیق داشته باشند و در صورت بروز مشکل، بیپرده با کاربران سخن بگویند.
از سوی دیگر، نهادهای ناظر باید از تمرکز صرف بر ممیزی محتوا فراتر بروند و «نظارت بر حقوق مصرفکننده» را به مأموریت اصلی خود اضافه کنند. وقتی مخاطب بابت اشتراک پول میپردازد یا زمان ارزشمندش را صرف تماشای قانونی میکند، حق دارد بداند سریال انتخابیاش به پایان خواهد رسید. اعتماد مخاطب سرمایهای است که بهسادگی به دست نمیآید.
در دوران کرونا، پلتفرمهای ایرانی با رشد انفجاری مخاطب، امید تازهای برای سینما و تلویزیون بهوجود آوردند. اما افزایش قیمت اشتراکها، ضعف کیفی تولیدات و حالا موج سریالهای نیمهتمام، این سرمایه را تهدید میکند. اگر این روند اصلاح نشود، دیوار ترکخورده اعتماد دیر یا زود فرو میریزد. مخاطبی که بارها سرخورده شده، شاید بار دیگر به سراغ محتوای بیکیفیت یا غیرقانونی برود. رابطه میان پلتفرم و تماشاگر، جادهای دوطرفه است.
پلتفرمها از همراهی مردم سود میبرند و در برابر آن مسئولاند. احترام به حق مخاطب یعنی پایبندی به تعهد، شفافیت در اطلاعرسانی و وفاداری به وعده. تنها در این صورت میتوان امید داشت فصلهای ناتمام امروز، فردا با اعتماد دوباره بینندگان کامل شود و نمایش خانگی ایران به جایگاهی برسد که مخاطب، دیگر احساس نکند زمانش را بیهوده صرف کرده است.