نوار قرمز بر قلب موسیقی تهران

سالن میلاد با سابقه نمایشگاههای عظیم، ناگهان به دلیل «ناایمنی» برای اجراهای موسیقی غیرقابل استفاده اعلام شد
هفت صبح| شبهای تهران، که روزگاری میزبان نبض تپنده موسیقی بودند، این روزها زیر سایه یک سکوت سنگین به خواب رفتهاند. سکوتی که نه از سر عزاست و نه از سر فراغت، بلکه از بطن یک اخطار رسمی سر برآورده است؛ «اخطار آتشنشانی». این بار، به نظر میرسد ایمنی، به مهمترین و شاید تنها دلیل موجه برای بستن درهای سالنها تبدیل شده است، اما در بازار گمانهزنیهای هنری، این «نوار قرمز ایمنی» رنگ و بویی از ابهامات عمیقتر دارد.
پرده اول: معمای سالن میلاد و هراس پاییزه
سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران، که قلب تپنده کنسرتهای پاپ پایتخت بود، این روزها با لغو مجوز اجراهای مهرماه، به نمادی از این بحران تبدیل شده است. دلیل رسمی دفتر موسیقی وزارت ارشاد، نبود «تأییدیه ایمنی» است. توجیهی که برای بسیاری از اهالی هنر و رسانه قانعکننده نیست؛ چطور ممکن است مکانی که هفتهها میزبان نمایشگاههای عظیمی چون «الکامپ» با هزاران بازدیدکننده است و حتی یک ایستگاه آتشنشانی دائمی در محوطه خود دارد، به ناگهان برای پذیرایی از دوستداران موسیقی «ناایمن» شناخته شود؟
در میان این تضادها، زمزمههایی شنیده میشود که این تصمیمات، بیش از آنکه دغدغه جان مردم باشد، بویی از رقابتهای پنهان یا فشارهای فراقانونی برای محدودسازی فضای هنر دارد. این تردیدها باعث شده است که حتی مسئله حیاتی ایمنی نیز، خود به ابزاری برای بهانهجویی تعبیر شود.
آتش زیر خاکستر: سخنگوی آتشنشانی چه میگوید؟
برای درک بهتر این موضوع، با جلال ملکی، سخنگوی آتشنشانی تهران گفتوگو کردیم. او نقش آتشنشانی را شفاف و غیرقابل اغماض بیان میکند؛ نه یک صادرکننده حکم تعطیلی، آتشنشانی؛ ناظری است که مرگ و زندگی مردم برایش خط قرمز است.
ملکی با تأکید بر اینکه آتشنشانی صرفاً اخطاردهنده است، نه مجری لغو مجوز، میگوید: «ما نامهای برای تعطیلی یک جا نمیزنیم. ما فقط اعلام میکنیم که این ملک دارای ناایمنیهایی است. نامههای اخطار را مدتهاست به برخی سالنها دادهایم. متأسفانه یک سری از سالنها ارزشی قائل نشدند و پای کار نیامدند.»
به گفته او، این مسئولان بالادستی وزارت ارشاد هستند که در نهایت مجبور به اتخاذ تصمیمات سخت میشوند. «اگر سالندارها بیایند پای کار، بدون مشکل حل میشود. اگر نه... خب مسئولان بالادستیشان طبیعتاً ریسک نمیکنند. یک اتفاقی بیفتد، چه کسی میخواهد جواب بدهد؟»
این سخنان، ضمن تأیید وجود معضل ایمنی در برخی اماکن، توپ مسئولیت بستن درها را از زمین آتشنشانی خارج و به دوش مدیران و متولیانی میاندازد که در قبال جان مردم کوتاهی کردهاند یا ترجیح دادهاند به جای تجهیز، تسلیم «نخواستنها» شوند.
پرده آخر: جنگیدنهای خستهکننده
ماجرای تعطیلی اما محدود به هشدار ایمنی نیست؛ در نمونهای دیگر، لغو کنسرتهای سیروان خسروی در کاخ نیاوران، ابعاد دیگری از شکنندگی فضای موسیقی را آشکار ساخت. در آنجا، مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد، دلیل رسمی را «اعتراضهای مکرر اهالی نیاوران نسبت به آلودگی صوتی» عنوان کرد. اما سیروان خسروی، خود دلیل را فراتر از سروصدا دید و با لحنی توفانی از «فشارهای فزاینده برای توقف اجراها» سخن گفت و اعلام کرد که «دیگر توانی برای جنگیدن ندارم.»
این دو واقعه، یکی با پرچم «ایمنی» در میلاد و دیگری با پرچم «صدا» و «فشارهای پیوسته» در نیاوران، حقیقت تلخی را به تصویر میکشند: موسیقی ایران، حتی در مهمترین سالنهایش، زیر تیغ تهدیدهای چندگانه قرار دارد.
هنر، که در شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی، مرهمی بر زخمهای جامعه است، اکنون خود به قربانی بازیهای بوروکراتیک، فشارهای پیدا و پنهان و البته بیمسئولیتی صاحبان مکانهای فرهنگی تبدیل شده است. پرسش اصلی اینجاست: تا کی باید میان شور مردم و لزوم ایمنی، میان کسبوکار هنرمند و تصمیمات ناگهانی، این فضای شکننده را تحمل کرد؟ آیا صدای موسیقی در تهران، برای حفظ «ایمنی»، ناگزیر به سکوتی دائمی است؟ این ابهام، بزرگترین تهدید برای آینده فرهنگی پایتخت است.