تئاتر شهر و چند سال تنهایی

مدیران نمایش در شهر بیقرار بر صندلیهای لرزان مینشینند
هفت صبح، سمیه خاتونی| اگر کارنامه دولت چهاردهم را از نخستین روزهای آغاز به کارش مرور کنیم، یک الگوی پرتکرار به روشنی نمایان میشود؛ تغییرات سریع مدیریتی و جایگزینی مدیران با سرپرستها. استعفای زودهنگام عبدالحسین کلانتری از معاونت فرهنگی و سپردن این مسئولیت به سیدمحسن جوادی که پس از چندماه از سرپرستی به معاونت تثبیت شد، تنها نمونهای از این روند است.
روندی که بیش از هر چیز به دورههای آزمایشی کوتاهمدت شباهت دارد. تجربه نشان داده است که این دورههای مقطعی به ویژه در حوزه فرهنگ و هنر معمولا به نتیجه مطلوبی ختم نمیشوند. این بیثباتی در سطح معاونت هنری نیز خود را نشان داد. نادره رضایی در دوره کوتاه مدیریتش نه تنها نتوانست از این چرخه مستثنا بماند، بلکه خود نیز درنهایت قربانی آن شد.
تلاشهای او برای انتصاب سعید اسدی، پژوهشگر و مدیر باسابقه تئاتر به مدیریت مرکز هنرهای نمایشی بیثمر ماند و سرانجام رضا مردانی با حکم رسمی، مدیریت مرکز هنرهای نمایشی را عهدهدار شد. چندماه بعد، درست زمانی که اسدی به عنوان مشاور عالی وارد مجموعه شد، خود رضایی از سمت معاونت کنار گذاشته شد.
مروری بر آنچه بر معاونت و تئاترشهر گذشت
در همین مسیر پرنوسان، تئاترشهر به عنوان مهمترین نهاد نمایشی کشور نیز با مشکلات مشابه دست به گریبان بود. پس از کنارهگیری جواد طاهری، مدیرمجموعه تئاترشهر در دولت سیزدهم، حمید نیلی همزمان عهدهدار مدیریت کل و سرپرست تئاترشهر شد، اما با کنار رفتن او، اتابک نادری سرپرستی موقت مرکز هنرهای نمایشی و حسن جودکی به سرپرستی تئاترشهر گمارده شد.
در این دوران در تئاترشهر به جای معرفی مدیر ثابت، بارها افراد مختلف به صورت سرپرست بر مسند مدیریت نشستند. رویکردی که رسانهها از آن با تعبیر «کلاف سردرگم» یاد کردند. این روند در پاییز و زمستان ۱۴۰۳ و سپس سال ۱۴۰۴ نیز ادامه یافت. تئاترشهر برای دورههایی حتی بدون مدیر رسمی باقی ماند و با سرپرستیهای کوتاهمدت اداره شد. این وضعیت، نه تنها نشانهای از بلاتکلیفی ساختاری در سیاستگذاری فرهنگی است، بلکه به فرسایش بدنه اجرایی و بیاعتمادی هنرمندان و مخاطبان نیز دامن زد.
سرانجام پس از ماهها انتظار، کوروش سلیمانی بهعنوان مدیر تئاترشهر معرفی شد. انتصاب او به دلیل آنکه از بدنه تئاتر و میان هنرمندان شناخته شده است، واکنشهای مثبتی را در جامعه تئاتری برانگیخت. با این حال پرسش اصلی همچنان باقی است: آیا این انتصاب آغازگر دورهای پایدار خواهد بود، یا او نیز همچون پیشینیان قربانی همان چرخه فرساینده تغییرات خواهد شد؟
آیا کوروش سلیمانی میتواند چرخه بیثباتی را بشکند؟
چشمانداز این تحولات نشان از ریشه دواندن چند مسئله بنیادین در ساختار مدیریتی فرهنگ و هنر کشور دارد. نخست، تسلط الگوی سرپرستی بر نهادهای مهم فرهنگی است. الگویی که عملا امکان هرگونه برنامهریزی بلندمدت را از بین میبرد و مدیران را در موقعیتی موقت و شکننده قرار میدهد. دوم، سیاسی شدن انتصابات است.
بسیاری از تغییرات نه براساس کارنامه تخصصی مدیران، بلکه در پی جابهجاییهای بالادستی و ملاحظات تیمی و سیاسی شکل گرفته و همین امر به تضعیف سرمایه انسانی در حوزه فرهنگ انجامیده است. در کنار این دو مسئله، بلاتکلیفیهای پیاپی و جابهجاییهای مکرر باعث فرسایش بدنه اداری و شکلگیری نوعی بیاعتمادی در میان هنرمندان و فعالان این حوزه شده است.
در چنین فضایی، امید به مدیرانی از دل بدنه تئاتر اهمیت مییابد؛ کسانی که ارتباط مستقیم با جامعه هنری دارند و میتوانند تا حدی اعتماد از دست رفته را بازگردانند. انتصاب کوروش سلیمانی از این منظر به عنوان فرصتی تازه ارزیابی میشود، اما موفقیت او مشروط به فراهم بودن اختیارات، بودجه و حمایت ساختاری از سوی دولت است.
تاریخ توسعه تئاترشهر، در ثبات و چشمانداز مدیریتی
تجربه تاریخی نشان داده است که دورههای موفق مدیریت تئاترشهر در زمانهایی رقم خورده که ثبات مدیریتی وجود داشته و مدیران با چشمانداز بلندمدت، مسیر تازهای برای توسعه این مجموعه تعریف کردهاند. دوره مجید جعفری یکی از طولانیترین مدیریتهای تئاترشهر بود.
او از سال ۱۳۶۵ تا آبان یا آذر ۱۳۷۶ ریاست این مجموعه را برعهده داشت. این دوره به واسطه استمرار و ثبات مدیریتی، به عنوان نقطهای مهم در تاریخ تئاترشهر شناخته میشود. پس از او، حسین پاکدل تا اواخر سال ۱۳۸۲ مدیریت مجموعه را در دست گرفت و توانست با ایجاد نظم و ساماندهی ویژه در ساختار اجرایی و هنری، شرایطی تازه برای شکوفایی تئاترشهر فراهم کند.
این دو دوره، هر یک به شیوهای متفاوت، نقش موثری در توسعه امکانات و صعود کیفیت تولیدات نمایشی ایفا کردند. امروز نیز جامعه تئاتری بیش از هر چیز به همین ثبات نیازمند است. بنابراین، آینده مدیریت سلیمانی، نه صرفا به توان شخصی و مدیریتی او، بلکه به اصلاح شیوه انتصابات و ایجاد پشتوانه مالی و اجرایی از سوی دولت بستگی دارد.
با این وصف، پرسشی جدی پیشروی جامعه تئاتری باقی میماند: آیا کوروش سلیمانی قادر خواهد بود به چرخه فرساینده بیثباتیهای مدیریتی پایان دهد و برای تئاترشهر دورهای پایدار و جریانساز رقم بزند؟ یا این انتصاب نیز همچون تجربههای پیشین، تنها فصلی کوتاه و گذرا خواهد بود؛ با وعدههایی که نیمهتمام میمانند و چشماندازهایی که هیچگاه به سرانجام نمیرسند؟
قطبالدین صادقی:
انتصاب شرط عمل نیست، اختیار لازم است
برای واکاوی این انتصاب و چشمانداز پیشروی تئاترشهر، از قطبالدین صادقی، مدرس، پژوهشگر، نویسنده و کارگردان برجسته تئاتر ایران درخصوص این انتصاب و آینده تئاترشهر پرسیدیم. صادقی در ابتدا با تأکید بر شایستگی کوروش سلیمانی به عنوان هنرمندی با کارنامهای مهم و درخور، تأکید کرد: «اما مدیریت در چنین سطحی به دو عامل حیاتی نیاز دارد. اولی بودجه و دیگری آزادی عمل. اگر وزارتخانه دست و پای او را در پوست گردو بگذارد، نمیتواند کار کند. اما چنانچه به او پول و اختیارات بدهد، قطعا مدیر بسیار خوبی خواهد بود، چون همه ظرفیتهایش را دارد. اما اگر ندهند، تمام استعدادش از بین میرود و نمیتواند کارایی خودش را نشان بدهد. فقط انتصاب شرط عمل نیست؛ بودجه و اختیارات مهمترین چیزند.»
منگنه اوامر بالادستی جریانهای ضدفرهنگی
صادقی همچنین نسبت به فشارهای بیرونی هشدار داد: «مدیر نباید در منگنه کمبود امکانات و مضیقه مالی له شود. قرار نیست توسط جریانهای ضدفرهنگی و ضدهنری، اوامر بالادستی به او دیکته گردد. اگر چنین شود، حتی بهترین مدیر هم به جای جریانسازی، به مهرهای بیتأثیر در صفحه شطرنج اداری بدل خواهد شد. پس مهمتر از همه چیز آزادی عمل است.»
تئاتر حرفهای و ایرانی باید جاری شود
او سپس به مشاورهای که سلیمانی از وی گرفته، اشاره کرد و گفت: «وقتی به من زنگ زد به او گفتم دو چیز خیلی مهم است که بقیه انجام ندادند و امیدوارم تو انجام بدهی. اول اینکه تئاتر حرفهای را جاری کن؛ تئاترشهر جای موتور خلاقه ایران است، جای آبادانی است. دوم اینکه به تئاتر ایرانی بها بده. تئاترشهر نباید پر شود از آثار دست دوم و سوم خارجی یا نمایشنامههای ۴۰، ۵۰، ۶۰ سال پیش اروپا و آمریکا. خواست ما آثار ایرانی و گروههای حرفهای است. اگر این دو کار را انجام بدهد، قطعا تئاترشهر دوباره به جایگاه واقعیاش برمیگردد.» صادقی در پایان گفت: «امیدوارم با حضور کوروش سلیمانی، شاهد بازگشت رونق دوباره تئاتر ایران باشیم. او ظرفیتش را دارد، اما شرطش همان دو چیز است که بارها گفتم: بودجه و آزادی عمل.»
رحمت امینی:
حیات تئاترشهر اولویت است
در ادامه برای بررسی این انتصاب و کارنامه مدیریت در تئاترشهر، به سراغ رحمت امینی، مدرس، پژوهشگر و نویسنده تئاتر رفتیم که در دورههای متوالی در رویدادهای مهم مرکز هنرهای نمایشی نقشی محوری و حمایتی داشته است. امینی در ابتدای گفتوگو با بیان اینکه «او پیشینه دانشگاهی در تئاتر و تجربه کار در فضای غیردانشگاهی دارد و همواره دستی بر آتش داشته و بارها خودش در همین آتش سوخته است»؛
با اشاره به شرایط تئاترشهر افزود: «من چهار دهه است در فضای تئاتر تنفس و کار میکنم. به رغم همه بیمهریها که معمولا هم دولتی و حکمرانی است، تئاتر مسیر خودش را ادامه داده. اکنون مدیریت مهمترین مکان تئاتری ایران را مشخص شده است. مکانی که شاید بدون اغراق بتوان گفت مهمترین مرکز تئاتر در خاورمیانه است.
این ساختمان حتی جنبه سمبولیک دارد، مثل برج آزادی. نقطه ثقل تئاتر ایران است. بچههای تئاتر اینجا را محور نمایش ایران میدانند. اما واقعیت این است که این ساختمان کهنسال در سالهای گذشته بیشتر مورد استفاده بوده تا اینکه از آن محافظت و مراقبت شود. بنابراین قبل از هر برنامهریزی برای اجرا، از مشکلات اصلی این است که باید به این ساختمان حیات دوباره ببخشند.»
دو دهه بیشتر وقت برای تئاترشهر نمانده
امینی در ادامه تأکید کرد: «از اطراف بنا که هنوز بلاتکلیف است تا سیستمهای داخلی، همه نیازمند رسیدگی ویژهاند. دولت هم متأسفانه هیچوقت مابهازای چنین ساختمانی را در مرکز شهر نساخته است. این بنا حتی با بهترین مراقبتها، قاعدتا تا دو سه دهه دیگر عمر خواهد کرد و باید به موزه ملی تبدیل شود. بنابراین از همین حالا باید به فکر جایگزین بود. یادم هست در دولت قبلی وعده دادند که در تقاطع بلوار کشاورز و خیابان حجاب یک مجموعه بزرگ تئاتری ساخته میشود.
زمین آن هم وجود دارد، ولی مثل بسیاری از وعدههای دولتی، پیگیری نشد.» او سپس به مشکلات سختافزاری اشاره کرد و گفت: «در دو عرصه باید جدی کار شود. یکی سختافزاری، یعنی سالنها، امکانات فنی، پروژکتورها، سیستمهای برودتی و گرمایشی و حتی سیستمهای بهداشتی. همه دیدهاند که بعضی از اینها معیوب یا خراب است. دوم، همکاران و پرسنل آنجا، بارها دیدهایم که رضایتی که باید داشته باشند، وجود ندارد. وقتی پرسنل با دل خوش کار نکنند، نمیتوانند به هنرمندان خدمات بدهند. یکی از مشکلات هم این است که نیروها در تئاترشهر مدام تغییر میکنند. طرف نمیداند فردا هست یا نیست؛ همین بیثباتی کار را سختتر میکند.»
مرکز ثقل تئاتر هر روز یک مدیر، هر روز طرحی نو
امینی به مسائل مالی تئاترشهر نیز اشاره کرد و گفت: «تا جایی که من میدانم، تئاترشهر هویت مستقلی دارد، اما مدیرش نمیتواند از دستاوردهای مالی آنجا مستقیم سود ببرد. پول باید از چرخهای بگذرد تا به مجموعه برگردد. این خودش یکی از مسائلی است که باید اصلاح شود.» او در ادامه یکی از مهمترین مأموریتهای مدیریت تئاترشهر را چنین توضیح داد: «همیشه صحبت بوده که این مجموعه باید مرکز ثقل تئاتر کشور باشد، جایی برای اجراهای درجه یک.
چه در سالن اصلی، چه چارسو و چه دیگر سالنها. بارها درباره تعریف کارکرد هر سالن صحبت شده، مثلا سالن قشقایی برای نمایشهای ایرانی، کارگاه نمایش برای کارهای تجربی و... اما متأسفانه هر مدیری آمده، طرحی نو برانداخته و بعد رفته و کار به سرانجام نرسیده.
امیدوارم مدیریت جدید که میدانم اهل دغدغه است، به این موضوعات جدی توجه کند.» رحمت امینی در پایان خاطرنشان کرد: «مدیریت در تئاترشهر نیاز به ثبات دارد. هر مدیری که میآید، باید دستکم هشت تا ده سال یا لااقل چهار سال باقی بماند تا بتواند برنامههایش را اجرا کند. متأسفانه ما گرفتار تغییرات مداوم هستیم. معاون هنری که عوض میشود، مدیرکلش را هم تغییر میدهد و مدیرکل هم مدیر تئاترشهر را، این بلای بزرگی است.»