جنگ داغِ داغ مقابل دوربین رفت

وزارت فرهنگ و ارشاد طی ابلاغ دستورالعملی به سازمانهای زیرمجموعه خود به دنبال ثبت نخستین دستاوردهای عینی از جنگ است
هفت صبح| جنگ میدراند، میگسلاند، جنگ سلاخی میکند و دل و رودهها را بیرون میکشد. جنگ میسوزاند. جنگ تکهتکه میکند. جنگ ویران میکند.
جنایت همهچیز را با سرعت به شی تبدیل میکند
شاید جملات بالا، حالا که یکماه و 19 روز از جنگ گذشته برای ما معنای دیگر داشته باشد؛ معنایی بیشتر از 3 تیرماه که سحرگاهش با اعلام آتشبس، جنگی 12 روزه به پایان رسید. حتی معنایی پررنگتر از 22 سال پیش، زمانی که سوزان سانتاگ کتاب «نظر به درد دیگران» را نوشت و برای نخستینبار چاپ و به جهان عرضه کرد.
سانتاگ در این کتاب، سراغ جنگ رفت و با نگاهی به عکسهای عکاسان جنگی که از میدانهای جنگ گرفته شده بودند، به موضوع انتشار تصاویر جنگ و تأثیر نمایش بیپروای آن پرداخت. «تصاویر بدنهاى مثله شده، قطعا مىتوانند کاربرد خاص خود را داشته باشند؛ آنها قادرند نفرت از جنگ را احیا کنند براى جادو کردن هم که شده است، تکهاى از واقعیت را به خانه مردمى بیاورند که تجربهاى از جنگ ندارند.»
سانتاگ عکس را به عنوان نخستین روایتگر جنگ که از جنگ داخلی آمریکا قدم به عرصه گذاشت، به عنوان نمادی برای ثبت خشونت و عادیسازی جنگ مدنظر قرار میدهد و در جایی از کتاب خود با اشاره به جملهای از سیمون وی در مقاله «ایلیاد، یا شعر زور»، نگاه خود به ثبت جنگ را عیان میکند: «در مقابل جنایت، همه چیز به شى تبدیل مىشود.»
عطش سریعترین ثبت تصاویر درد دیگران
سوزان سانتاگ هدف از نمایش پلیدی بیرحمانه در مصائب جنگ را، هشدار دادن، شوکه کردن و آسیب رساندن به بیننده میداند. «تصویرنگاری رنج، قدمتی طولانی دارد. اغلب در گذشته، رنجی که به طور پیشفرض ارزش نمایش دادن داشت محصول خشم و غضب الهی یا بشری بود. دنیای مدرن و باور اخلاقی غالبش بر این تفکر استوار است که اگر جنگ متوقف شدنی نیست، پس ناهنجار است و اگر صلح در دسترس نیست پس هنجار است.
چگونه میتوان به جای تاکید بر رنج به وجود آن اعتراض کرد؟» او در علاقه زیاد به تصویر کشیدن جنگ و رنج، پای هنر را به میدان میکشد، «به نظر میرسد هنر گویا، نقطه تحولی در تاریخ عواطف اخلاقی و اندوه باشد؛ همانقدر عمیق و اصیل و طاقتفرسا! با هنر گویا، ملاک نوینی برای واکنش به رنج به عرصه هنر پا گذاشت.»
سانتاگ درنهایت ثبت تصاویر جنگ را «سریعترین و درعین حال سطحىترین راه براى بیان اغتشاش درونی حاصل از تماشا» برمیشمارد که به اندازهاى بىنقص ثبت شده که دیگر جایى براى انکار باقى نمىماند. با وجود عطش در ثبت لحظات درد دیگران، سانتاگ معتقد است که «خاطره هر جنگ مانند تمام خاطرهها بیشتر در اذهان ملت درگیر با آن باقی میماند.»
جنگی که هنوز در ذهن ما ادامه دارد
جنگ در جهان مدرن امروز، به واقعهای غیرقابل انکار و غیرقابل رخداد تبدیل شده است. اتفاقی که نه دنیای دیرین و نه عصر مدرن نتوانست، راهی برای جلوگیری از آن پیدا کند. جنگ دیگر برای هیچ مردمی از هیچ سرزمینی غریب نیست. کسی نیست که جنگ را به عمر خود ندیده باشد و ما اکنون همان مردمانی هستیم که به تازگی جنگی را پشت سر گذاشتیم. با تصاویری که در عکسها و فیلمها ثبت شدند و ما هنوز بعد از گذشت 50 روز، بدون تماشای تصاویر ثبت شده، به خاطرات زنده ذهن خود دست میاندازیم و تمام لحظاتی را که پشت سر گذاشتیم مرور میکنیم.
جنگی که برای ما چنان تازه است که هنوز بخشی از مکالمات روزمرهمان را تشکیل میدهد، هنوز هر صدایی یادآور صدای انفجارهای مانده در خاطرمان است، هنوز دیدن خیابانهای شهر ما را به یاد موشکهایی میاندازد که عمری از فرود آمدنشان نگذشته است. ویرانگری جنگ، چه آن ویرانههایی که ترمیم شدند و چه ویرانههایی که قرارنیست ترمیم شود چون احتمال جنگ دوباره هست همگی یادآور روزهای بسیار نزدیک ما هستند.
28 روز برای به تصویر کشیدن جنگ!
با وجود خاطره زنده ما از جنگ، بسیاری سریعتر از آنچه به نظر میرسید دست به کار شدند. بنیاد سینمایی فارابی، نخستین سازمان بود. تنها 18 روز پس از پایان جنگ 12 روزه، فارابی فراخوانی منتشر کرد و فیملنامهنویسان را به ارسال فیلمنامههایی با موضوع جنگ اخیر دعوت کرد. فارابی در متن فراخوان خود، از تصمیمش برای ساخت فیلمهای سینمایی گفت. هدف فارابی تولید آثار ارزشمند از مقاومت، شجاعت، وحدت و همدلی مردم برابر دشمن بود.
آنچه از نظر فارابی به عنوان یکی از مهمترین و حساسترین دوران تاریخ معاصر ایران شناخته شد، قابلیت بالایی برای روایت داستانهای انسانی، تاریخی و حماسی داشت که باید در قاب سینما ماندگار میشد. فارابی مهلت ارسال را آخرین روز تیرماه اعلام کرد! بنا به فراخوان فارابی، هنرمندان سینما، فقط 28 روز پس از اعلام آتشبس فرصت داشتند تا اثری اعم از طرح، ایده یا حتی فیلمنامه خلق کنند!
زمان اندک، فراخوانی برای مردمی که جنگ را ثبت کردند
یک هفته بعد، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نیز در فراخوانی که برای نوزدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت منتشر کرد، از پرداخت به آثار مرتبط به جنگ 12روزه در این دوره خبر داد. جشنواره سینماحقیقت، تصمیم گرفت که فقط 25 روز بعد از پایان جنگ، بخش «ایران» را برای نخستینبار به جشنواره اضافه کند.
بخشی که در آن، مستندهایی از روزهای جنگ در آن مورد ارزیابی قرار میگرفتند. مستندهای موردنظر این جشنواره شامل تصاویر دوربین مردم بود که از مقاومت مدنی، همبستگی اجتماعی و زیست روزمره در بستر بحران روزهای جنگ تصویر ثبت کرده بودند. تفاوت فراخوان سینماحقیقت با بنیاد سینمایی فارابی این بود که این جشنواره فقط 2 ماه و 23 روز بعد از پایان جنگ برگزار میشود و در این زمان امکان ساخت اثر برای هنرمندان ناممکن به نظر میرسد.
دستاورد هنری یا پرداختن به مقطع حساس کنونی
با توجه به این دو فراخوان و زمان انتشارشان، چنین به نظر میرسد که وزارت فرهنگ و ارشاد طی یک دستورالعمل که به سازمانهای زیرمجموعه خود ابلاغ کرده به دنبال نخستین دستاوردهای عینی از جنگ است. همانطور که وزیر فرهنگ و ارشاد به وقت حضور در مجلس برای پاسخگویی از عملکرد یکساله وزارتخانهاش نیز به مجموعه اقدامات سازمانهای تابعه خود در جنگ 12 روزه اشاره کرد و دستاورد درحال اجرای خود را تولید آثار در شاخههای مختلف سینمایی، از فیلم بلند تا مستند و کوتاه دانست.
دستورالعملهای کاغذی، اجرای عاجل
اما این سرعت عمل سوالات فراوانی را ایجاد میکند. اینکه آیا برای نمایش تصویر جنگ دستورالعملها یا فراخوانها به درستی عمل میکنند؟ آیا برای ثبت برهه حساس تاریخ کنونی، زمان کافی وجود داشته است؟ آیا هنرمندان که هم قدم با مردم جنگ را احساس کردهاند، به فهمی از این جنگ رسیدهاند؟
این سوالاتی بود که پس از اعلام فراخوان فارابی از این بنیاد پرسیده شد؛ همراه با سوالاتی دیگر چون، دستورالعمل پرداخت به جنگ 12 روزه با چه رویکردی در ساختار فارابی قرار گرفته است؟ آیا برای فهم این جنگ با توجه به ساختار متفاوت و مدرناش نسبت به آنچه پیشتر در دوران هشت سال دفاع مقدس تجربه شده و بارها ساخته شده بود، تفکری شکل گرفته است؟
اصولا پرداختن به اتفاق بزرگی چون جنگ که بیش از لحظات نبرد، بحران عظیمی برای مردم یک جامعه ایجاد میکند، زمان اندیشیدن و تحلیل به اندازه کافی وجود داشته است؟ البته به اغلب این سوالات پاسخی داده نشد. تنها پاسخ دریافتی از دو مسئول بنیاد سینمایی فارابی این بود: «فقط یک فراخوان منتشر شده است، سایر اخبار متعاقبا اعلام خواهد شد!» چنین به نظر میرسید دستورالعمل ابلاغی و اجرای آن بدون پیشفرض و تفکر راهبردی آغاز شده است.
فیلمی که یکماه و 19 روز زمان لازم داشت!
درحالی که هیچ پاسخ روشنی برای یک فراخوان گسترده وجود نداشت و هنوز این سوال مطرح بود که چطور میتوان سراغ جنگ 12 روزه رفت؛ به تازگی خبر رسید که یک نفر پیش از هر فیلمساز دیگر، پیش از هر فراخوانی و حتی پیش از رسیدن تصاویر مستند مردم به جشنواره سینماحقیقت؛ فیلمی با موضوع جنگ اخیر مقابل دوربین میبرد.
خبر حتی از آغاز یا پایان نگارش فیلمنامه هم نبود؛ محمدحسین مهدویان فیلم خود را 20 مرداد کلید زد! فیلم «ماجرای نیمهشب» با فیلمنامه مشترکی از مهدی یزدانیخرم و اعظم بهروز که تنها در یکماه و 19 روز نوشته شده، با تهیهکنندگی حبیب والینژاد و به عنوان محصولی از موسسه تصویرشهر در قالب تازهترین اثر مهدویان ساخته خواهد شد.
جنگی که زندگی میشود، کلید خورد
چنین به نظر میرسد اصرار وزارت فرهنگ و ارشاد و حتی موسسات زیرمجموعه شهرداری برای اجرای دستورالعملهای واصله در ثبت وقایع جنگ 12 روزه در قاب تولیدات سینمایی، قدرتمندتر از ثبت برشی از تاریخ معاصر کشور است. ساخت اثری از جنگی که هنوز بخش واقعی و زنده خاطرات مردم است، فقط میتواند از دستورالعملهای بالادستی و با توجه به کشش جادوی پرده نقرهای آمده باشد.
همانطور که سوزان سانتاگ نوشت: «سریعترین و درعین حال سطحىترین راه براى بیان اغتشاش درونی حاصل از تماشا، که به اندازهاى بىنقص ثبت شده که دیگر جایى براى انکار باقى نمىماند.» گویا جنگ، اینجا هم بیش از جنایت به شی تبدیل شده است، شیای که هنوز برای مردم درگیر در جنگ واقعیتر است. در میان زندگی روزمره آنان و لحظاتی که هنوز هم با خاطره زنده جنگ اخیر میگذرانند.