قهرمانان از دل جامعه برخاستند

روایت همبستگی و اتحاد ملی به دستان مردم در تاریخ نگاشته خواهد شد
هفت صبح| در روزهای اخیر و پس از تحمل یک جنگ 12 روزه بیش از هر زمان دیگری لزوم تدوین سیاست فرهنگی یکدست و متناسب با جامعه امروز ایران احساس میشود. آنچه در دوران جنگ بیش از گذشته رخ نمود، جایگاه فرهنگ در تمام ارکان زندگی، رخدادها و حوادثی بود که تا قبل از آن کمتر در کانون توجه قرار گرفته بودند. هرچند بیتوجه به فرهنگ در سیاستهای کلان کشور را شاید نتوان بر دوش یک نهاد یا سازمان مشخص نهاد؛ آنچه پرواضح است عدم وجود سیاستی همخوان با امروز جامعه ایران است.
فرهنگسازی به شیوه چهار دهه پیش
در بیش از چهار دهه گذشته، آنچه با عنوان تدوین سیاست فرهنگی در کشور جاری و ساری بود زیر لوای چند عنوان به جامانده از روزهای نخستین انقلاب بوده است؛ بدون بازنگری یا توجه به پوستاندازی و تغییراتی که جامعه ایرانی از زمان تحول عظیمی چون انقلاب اسلامی تا امروز طی کرده است.
این شکاف میان سیاستگذاریهای فرهنگی با واقعیت و نیاز جامعه از منظر فرهنگی، نه تنها بسیاری از اقدامات حکومت را برای فرهنگسازی بیاثر کرد که در موارد بسیار بهرهوری از فرهنگ در مقاطع حساس را هم عقیم گذاشت. آنجایی که فرهنگ میبایست نقطه اتصال جامعه و حاکمیت بود، آنجا که همبستگی مردم نیاز تحولات سیاسی، اقتصادی بود، آنجا که فرهنگ پشتوانه برای یکصدایی جامعه بود.
فرهنگ مردم چون سیمرغ از آتش جنگ برخاست
با خلائی که در فضای فرهنگی کشور، بهویژه یکسانی و همراهی سیاستگذاری فرهنگی کلان در ارکان و سازمانهای مختلف حکومت همواره احساس میشد، آخرین تجربه جمعی در ایران چهره دیگری از فرهنگ برخاسته از مردم را به نمایش گذاشت. آنجایی که مردم ایران، ورای تمام سیاستهای متضاد و تصمیمات اجرایی به دور از حیات فرهنگیشان، با مفهوم وطن کنار هم ایستادند.
آنجایی که فرهنگ برگرفته از تاریخ و تمدن برخاست نه فرهنگ دستورالعملی در اساسنامهها و سیاستهای تبیین شده در میان قانونگذاران. فرهنگی که در نظر کارشناسان تا پیش از روز موعود از دست رفته خوانده میشد، نیازمند بازتعریف بود، چون سیمرغ از دل آتش بیرون زد.
در میان شعلههای آتش که باعث شد کشور گُر بگیرد، این فرهنگ مردم بود که به کمک اتحاد ملی، یکزبانی در مفهوم وطن، همبستگی و حمایت از حکومت آمد. همان نقطه عزیمتی که تا پیش از آن بارها جای خالیاش گفته و خطرش از نگاه کارشناسان احساس شده بود و نگاه سیاستگذار با اطمینان از اقدامات دقیق و حسابشده برای آن گفته بود.
سیاست مغفول، طبل سلیقه، جای خالی فرهنگ
حالا با پایان دوران تاریخی، بار دیگر لزوم سیاست یکدست فرهنگی بیش از پیش احساس میشــود. سیاستی که حتی در دوران جنگ میان ارکان مختلف فرهنگساز یکسان نبود و بارها مورد نقد بسیار قرار گرفت. سیاست مغفول ماندهای که جای خالیاش فضا را برای کوبیدن بر طبل سلیقه و تفکر جناحی خالی کرد. ناهماهنگی که متولیان امر فرهنگی را به نقد از یکدیگر واداشت.
رسالت فراموش شده فرهنگی متولیان
سیدعباس صالحی یکی از منتقدان این ناهماهنگی فرهنگی در دوران بحران بود. وزیر فرهنگ و ارشاد از روز نخست بازگشت به مصدر قدرت، اساس را بر شعار دولت قرار داده و سیاست کلان خود را زیر سایه وفاق ملی در وزارت متبوعهاش اعلام کرده بود.
او در دوران جنگ نیز بر همین اصل بارها تاکید کرد. تصمیمات وزارتخانه صالحی در جنگ نیز بر پایه بهرهگیری از فرهنگ مردم به عنوان عاملی برای همبستگی چیده و گرفته شد. با این وجود صالحی در تمام روزهای قبل، حین و بعد از جنگ از توصیه به سایر متولیان فرهنگی کشور نیز بازنماند. بارها در توئیتهایش از لزوم اتحاد ملی نوشت و در آخرین توئیتی که منتشر کرد، 5 اصل را برای تداوم همبستگی اجتماعی لازم خواند. پنج اصلی که بیش از تکیه بر سرمایه فرهنگی جامعه، به رفتار متولیان فرهنگی و سیاست کلان فرهنگی اشاره داشت.
از ملیگرایی تا حذف تنگنظری سلیقهای
او اصول همبستگی اجتماعی را لازمه حفظ ایران و انقلاب و بر استمرار ملیگرایی و میهندوستی، جذب حداکثری همه علاقهمندان ایران، تجدیدنظر در تنگنظریهای سلیقهای و قانونی، بازنگری در شیوه اداره رسانه ملی، طرد قاطع تفرقهسازان برمیشمارد. سیدعباس صالحی اینبار هم انگشت نشانه خود را سمت متولیان گرفت و با تاکید بر همنظری و یکدستی در ساحت فرهنگ کشور، همه را به اتحاد ملی فراخوانده است. او در پایان این توئیت متذکر شده است که «روزهای سخت تمام نشده است، مسامحه نکنیم».
روزهای سخت هنوز تمام نشده
در چنین فضایی اما صالحی یکی از تنها کسانی است که بر پیوند فرهنگی و حذف نگاه سلیقهای تاکید موکد دارد. آنچه در سایر ارکان فرهنگی و سازمانهای مرتبط در جریان است چیزی فرای یک خواست کلان برای حفظ همبستگی در روزهای سخت پس از جنگ است. نمونه این یکهتازی در رسانه ملی بارها مورد نقد قرار گرفته است؛ چه در روزهای پیش از جنگ، چه در خلال جنگ و چه امروز که جنگ تمام شده اما به قول صالحی روزهای سخت هنوز تمام نشده است. نمونه دیگری از آنچه تفاوت در دیدگاه فرهنگی است بار دیگر در مصاحبه رئیس سازمان صداوسیما نمود پیدا کرد.
مصاحبه میان ویرانههای سیما
روز گذشته رئیس سازمان صداوسیما مقابل دوربین نشست و از رسانه ملی و همکارانش در جنگ 12 روزه گفت. برنامهای با نام «راویان حقیقت» که در میانه ساختمان سوخته شیشهای و با دو صندلی میان آوار به جا مانده از حمله اسرائیل به این ساختمان ضبط و پخش شد.
سحر امامی، مجری قهرمان این روزهای سیما مقابل پیمان جبلی نشسته و با او گفتوگو میکرد. در پشت سر در میانه ویرانه، بخشی از سازه ساختمان از سقفی که نیمی از آن بر جا و نیم دیگرش از بین رفته بود، در هوا تاب میخورد. گو اینکه هرلحظه، آن سازه که در فاصله کمی با دو صندلی مصاحبه بود، از آن محل نامطمئن اتصالش جدا شده و با شدت بر زمین بخورد و صحنهای دیگر از دلاوری مقابل دوربین سیما نقش ببندد. هرچند تا پایان مصاحبه آن بخش سازه در هوا آویزان ماند و تاب خورد و بر زمین نیفتاد.
حمله به صداوسیما، حمله به حقیقت بود
بازگویی خاطرات 26 خرداد، بخش عمدهای از گفتوگوی رئیس سازمان با مجری بود. او از لحظاتی اصابت موشک، دلاوری همکارانش و داستان آن کاغذ خونی که تنها دقایقی بعد از حمله مقابل دوربین زنده آورد تا اوج وحشیگری حمله رژیم اسرائیل را در تصاویر ثبت کند گفت.
جبلی در بخشی از حرفهایش میگوید: «آخرین هدف مورد انتظار ما برای حمله، ساختمان شیشهای صداوسیما بود. آنان خیال میکردند با هدف قرار دادن ساختمان شیشهای میتوانند مقابل شنیده و دیده شدن حقیقت را بگیرند. این اقدامی برای ارعاب بود، نه تنها ارعاب صداوسیما که تمام رسانههای کشور. به حمداله خداوند دشمنهای ما را از احمقها آفریده است».
صدا و سیما راوی تاریخ است
رئیس سازمان صداوسیما اقدامات کارکنان صداوسیما را به حماسههای دلیرانه توصیف میکند و پیروزی را در دستانشان میداند و میافزاید: «تصمیم دشمن برای ایجاد شکاف در جامعه و هدف قرار دادن سرمایه اجتماعی شکست خورد؛ مردم همدل ماندند و از نظام و نیروهای نظامی خود حمایت کردند. پرچم این اطلاعرسانی و انعکاس این همدلی در صداوسیما اتفاق افتاد. ما راویان تاریخ هستیم. اتفاقاتی که برای کشور ما افتاد نقاط حساسی در تاریخ جهان ثبت خواهد کرد؛ نقاطی که توسط ما روایت خواهد شد و در تاریخ خواهد ماند».
پوستاندازی فرهنگی در دستان مردم
هرچند در خلال این سخنان اشاراتی به اقدامات سایر رسانهها برای انعکاس واقعیت نیز شد، اما آنچه در دستان پرقدرت سیما قرار داشت نگارشی از تاریخ بود. تاریخی که در دل خود علاوه بر روایتی کوتاه از جنگ، داستانهای بسیاری از مردم، مقاومتشان و همبستگی خواهد داشت که نه به دستان متولیان امر که به اراده خودشان شکل گرفت.
ارادهای که هنوز هم در فاصله بزرگ و معناداری با نگاه فرهنگی کلان قرار دارد. همان مردمی که در تمام سالهای گذشته زیر اتهام بودند و نیازمند فرهنگسازی در یک رخداد تاریخی نشان دادند، با پوستاندازی فرهنگ با یکدیگر متحد، همزبان و همراه هستند. زمانی که نام وطن در بلندای تاریخ آنان قرار میگیرد و تهدیدی برای هویتشان احساس میکنند.