کنترل شرایط با عقل جمعی

برخی از کاربران با شکل دادن شبکهای هوشیار، شایعات را مهار کردند و آرامش نسبی را به اطرافیان بازگرداندند
هفت صبح| ساعت 3:20 دقیقه است. صدای مبهمی در فضا میپیچد. صدای بلندی که از خلأ میآید و میپیچد. خواب همینجا تمام میشود. اولین واکنش نگاه به پنجره باز است، که شاید منبع صدا از درونش دیده شود. آسمان سیاه شب است. دستت که به سمت گوشی میرود، صدای دوم از راه میرسد. مهیب؛ حالا در بیداری کامل و دقیق آن را میشنوی. گوشی در دست چشم به پنجره میدوزی، شاید پاسخ این صداها ردی پشت آن داشته باشد. صدای مردی از سیاهی شب میآید: «زدند. زدند. بریم توی پارکینگ».
صدای ناشناخته سوم که میآید، گوشیات را باز میکنی، رگبار حدس و گمانها سرازیر میشود. همه با صدای مبهمِ مهیب از خواب بیدار شدهاند و زودتر از تو و به جای چشم دوختن به پنجره سراغ گوشی رفتهاند و از شنیده شدن صداها میگویند. مرد همسایه در هر یک دقیقه، پنج بار آن جمله را تکرار میکند، بیتغییری در واج و آوا.
شبکه اطلاعاتی افراد شکل میگیرد
به سرعت ابر اطلاعاتی عظیمی اطرافت شکل میگیرد. میان از خواب بیدارشدگان، برخی هوشیارترند. آنان که مسئول انتقال اخبار، دلیل، علت، منشأ و مبدأ صداها هستند. صداها تکرار میشوند. مرد همسایه هم بیوقفه ادامه میدهد. فقط ده دقیقه زمان میبرد تا نفر اول پیام دهد: «بیداری؟» مکالمه شکل میگیرد، خبرهای ریز و درشت، رد و بدل میشوند. نفر دوم پیام میدهد، او چیزهایی شنیده و خوانده، رد و بدل میشود. نفر سوم، نفر چهارم، نفر... کمتر از سی دقیقه یک شبکه کوچک شکل میگیرد.
انتقال مشاهدات، دایره نخستین اطلاعاتی
هرکدام از نقطههای این شبکه، از یکجایی صداها را شنیدهاند. چهارگوشه جغرافیایی پایتخت، جنوبیترین شهر ایران، آن یکی در شمالیترین شهر کشور، یکی هم اطراف تهران. هرچه شنیدهاند، از توصیف صداهایی که مخل خوابشان شده، تا صدای آن مردی که مدام همه را به پارکینگ فرامیخواند، تا خبرهای خرد و کلانی که هرکس در کانالهای خبریاش خوانده؛ نیروی تازه نفس با اخبار و زیرنویسهای شبکه خبر میآید.
همهمه راه میافتد، غوغای درونی هرکس بیرون میریزد، ترس شبکه را فراگرفته، هرکس هرچیز میشنود، میگوید، همه سوال میکنند، کسی منبع اطلاعاتی دقیقتری نسبت به دیگری نیست، همه پرسشگرند، دنبال راهحل میگردند. کسی راهحلی ندارد، اطلاعات کم کم و با گمانهای بسیار منتقل میشود. حتی آن آگاهترها، خبرنگاران که حالا تمام حواسشان جمع جمعآوری اطلاعات و انتقال آن شده، نیز با سرعت کمتر از صداها، از آنچه درحال وقوع است اطلاع میدهند.
سرعت انتقال، التهاب، پرسش، آینده مبهم
دایره انتشار شبکه، بسیار پرترافیکتر است. مشاهدات و شنیدهها نه آنچه قابل استناد باشد، با سرعت و شدت سرازیر میشود. میان همه اطلاعاتی که از نقاط مختلف این شبکه رد و بدل میشود، چندتایی یکسان و به ظاهر درست است. تا امتداد صداها، التهاب از ناشناختهها بالاست و دایره شایعات گسترده؛ یافتن واقعیت کار سختی است و همین شبکه بیدارمانده در نیمه شب را پرالتهابتر میکند.
همهچیز به ظاهر آرام گرفته است. دیگر از صداها خبری نیست، رگبار اطلاعات در شبکههای مجازی منظم و قابل استناد شده است؛ اما التهاب شبکه کوچکتر از میان نرفته است. تمام آنچه در سه ساعت گذشته رد و بدل شده فضای رعبآوری برای شبکه ایجاد کرده و دیگر اطلاعات دقیقی که شنیده میشود به اضطراب مشاهده ابتدایی کمکی نمیکند. حالا سوال اصلی این شبکه افراد از سراسر پایتخت و ایران فقط دو جمله است: «کجا بریم؟ چه کنیم؟»
درهمریختگی اطلاعاتی؛ مبادله مشاهدات نه اطلاعات
این سوالات آغاز درهمریختگی عصبی شبکه میشود. نه تنها شبکه کوچک شکل گرفته ما، که بسیاری از کاربران فضای مجازی دچار این درهمریختگی اطلاعاتی شدند. مهمترین اتفاقاتی که در ساعات ابتدایی با حجم اطلاعات نادقیق و غیرمعتبر و براساس مشاهدات و شنیدهها، توسط کاربران قابل دسترس قرار میگیرد، در گام نخست، به اطلاع از اوضاع حاکم یاری میرساند. اما این یاری ابتدایی پایدار نیست، دسترسی بدون محدودیت و فیلتر، نسبت به اطلاعات گسترده، درنهایت آشفتگی و ترس ایجاد میکند. سردرگمی بزرگی که امکان کنترل و بازگرداندن آرامش را مختل میکند.
کنترل فروپاشی عصبی، تغییر واژه جنگ به حمله
شبکه کوچک، تا نزدیک فروپاشی عصبی پیش میرود. بهترین راه برای حفظ شبکه کوچک، دستهبندی اطلاعات وارده و کنترل سایر اطلاعاتی که به زودی به آنها میرسد. نخستین گام، اصلاح استفاده از واژه «جنگ» است. اینجا نیازی به تعریف واژه جنگ نیست؛ کافی است اعضای شبکه مطلع شوند که برای استفاده از این واژه نیاز به یک زد و خورد عظیم و بیپایان است که شاید در ادامه ممکن باشد، اما هنوز رخ نداده است. آینده نامعلوم، همه را نگران کرده است. تبعات ویرانگری که جنگ با خود دارد. جهان بارها در چند سال اخیر جنگهای بزرگی به خود دیده است و ما شاهدان آنچه بر سر مردم کشورهای درحال جنگ آمده بودهایم. پس اکنون، باید به جای استفاده از واژه جنگ، از حمله استفاده کرد. فشار روانی حمله نسبت به جنگ به قطع کمتر است.
سردرگمی از تبعات حمله
یکی از اعضای شب بیدار، مهمترین تبعات حمله منجر به جنگ را قحطی میداند، دختر 8 سالهاش از او بیشتر نگران است و مشغول جمعآوری آذوقه است! بدون آنکه تصویری از قحطی یا آذوقه داشته باشد. دیگری قطعی برق، آب و زیرساختهای قابل تهدید را خطر بزرگ میداند، مشغول جمعآوری ذخایر آبی است؛ میگوید بیبرقی را میشود دوام آورد. دیگری مشغول جمعآوری موارد موردنیاز برای فرار است! او نمیداند به کجا! تنها به دنبال رسیدن به مکانی امن است اما تعریفی از مکان امن ندارد. دیگری مستأصلتر از دیگران نمیداند بنزین بزند، ذخایر آب جمع کند، موارد ضروری آذوقه برای رفتن ببندد، یا به محل امنی که نمیداند کجاست بگریزد؛ او دچار حمله عصبی شده و کنترل ذهناش را از دست داده است.
دستهبندی اطلاعات و کنترل نگرانی
گام دوم دستهبندی اطلاعات وارد شده به شبکه است. دریافت گستره عظیم اطلاعات باید منظم شوند، اطلاعات کاربردی نگهداری و مازاد آنچه با حدس و گمان به آنها رسیده است به گوشه نامعلوم در ذهنشان منتقل شود. گام بعدی اطمینان شبکه از شرایط پایدار، فعلا پایدار، نگرانکننده، در آینده باعث نگرانی است.
زندگی معمولی، انتخاب معقول کنترل شرایط بحرانی
در ساعات نخستین روز بعد از صداها، همه اعضای شبکه باید با این واقعیت روبهرو میشدند که در عین پیشآمدهای فعلی، شرایط برای زندگی فردای آنان پایدار است. آرامش و بازگشت به زندگی معمول، گرچه همراه با نگرانی و استرس است، معقولترین اتفاق برای کنترل اوضاع است. درنتیجه بازنگری به اطلاعات رسیده باعث میشود، واقعیت پیشآمده، موقعیت ممکن در آینده و شرایط غیرقابل حدس از هم تفکیک شود. گام آخر آگاهی نسبت به اطلاعاتی است که در ساعات آینده و با همان شدت و سرعت به اعضا میرسد. آنان باید اطلاعات دقیق و کاربردی را حفظ، اطلاعات مازاد را بدون اثرگذاری عمیق در تصمیمگیری مشاهده و درنهایت از دریافت اطلاعات غیردقیق و مخرب دوری کنند.
آگاهی، خبر، آمادگی
نتیجه دستهبندی اطلاعاتی که در یک نمونه کوچک از شبکه شکل گرفته در بامداد جمعه 24 خرداد رخ داد، جلوگیری از فروپاشی عصبی اعضا و کنترل شرایط پیش آمده بود. تمام اعضای شبکه که در سه شب گذشته در کنار هم ماندند، با نگاهی به اطلاعاتی که در شبکههای مجازی در اختیارشان قرار میگرفت به یک ثبات اطلاعاتی رسیدند.
آنان با درک واقعیت حادث در اکناف خود، به مواجه منطقی نسبت به شرایط پیش آمده رسیدند. هوشیاری و آرامش. آن کودک 8 ساله حالا مشغول بازی است. آن دیگری، نگران از دست رفتن زیرساختهای حیاتی تأمینکننده آب و برق نیست. دیگری گرچه باک بنزین ماشیناش پر است اما به یافتن جای امن نمیاندیشد. آن یکی زودتر از پیشآمد، به دنبال اجرای شرایط جنگی، قحطی و بحران نیست. اعضای شبکه اکنون با آگاهی از واقعیت جاری، زندگی طبیعی را ادامه میدهند، گرچه همه گوشه چشمی به اخبار دارند و منتظرند تا در صورت پیشآمد شرایط اضطرار به اقدامات لازم دست بزنند.
زندگی معمول با هوشیاری
روز گذشته زنی در میانه خیابان ولیعصر درحالی که دست دختر کوچک خود را در یک دست داشت و در دست دیگرش ظرفی حلیم را گرفته بود. آن مردی که صبحگاه یک روز تعطیل مقابل تنها کافه باز ایستاده بود تا لیوان قهوهاش را بعد از پیادهروی صبحگاهی بگیرد و برود. آن خانوادهای که بساط سفر را برداشتند و به سمت تهران حرکت کردند. آن خانوادهای که عصر روز تعطیلشان مهمان داشتند و مشغول تدارک مهمانی بودند. همگی نشانی عیان از اعضای شبکه کوچک ما بودند که برای کنترل شرایط ویژه کنونی و حفظ آرامش خود و اطرافیان و به خصوص فرزندانشان، به جای جمعآوری ذخیره آبی و بنزینی، روز تعطیل خود را به یک روز طبیعی و در عین حال هوشیار تبدیل کردند.
نقش تعیینکننده ورودیهای کلیدی سیستم
با توجه به آنچه در نظریه سیستمها مطرح میشود، دادهها و اطلاعات به عنوان ورودیهای کلیدی هر سیستم، نقشی تعیینکننده در رفتار و پایداری آن ایفا میکنند. کیفیت، کمیت و نوع اطلاعات وارد شده به یک سیستم (ذهن انسان یا یک جامعه) میتواند آن را به سوی پایداری یا ناپایداری، آرامش یا آشوب هدایت کند.
در این نظریه مفهوم داده، اطلاعات، اطلاعات نادرست و اطلاعات گمراه کننده در شرایط بحرانی متفاوت و حائز اهمیت است. به همین خاطر است که در شرایط بحرانی مانند جنگ، بلایای طبیعی یا تنشهای اجتماعی اطلاعات نقش دوگانهای ایفا میکنند. اطلاعات دقیق و به موقع میتوانند آرامش و هماهنگی ایجاد کنند، در حالی که اطلاعات نادرست یا گمراه کننده میتوانند ترس، اضطراب و آشوب را تشدید کنند. به همین دلیل، مدیریت جریان اطلاعات در این شرایط حیاتی است.
سرعت و دقت اطلاعات؛ پایداری یا ناپایداری
به همین تناسب در شرایط بحرانی و جنگی که جریان اطلاعات در شبکههای اجتماعی مانند گروههای تلگرامی و واتساپی به شدت افزایش مییابد، مردم به دلیل اضطراب و نیاز به آگاهی، اطلاعات را به سرعت در گروههای مجازی منتشر میکنند. حجم بالای اطلاعات خام، بدون پردازش و راستیآزمایی، میتواند به نویز اطلاعاتی منجر شود. این نویز، دقت پردازش اطلاعات را کاهش داده و ذهن افراد را تحت فشار قرار میدهد. این مهمترین اتفاقی است که میتواند وضعیت را به سمت پایداری یا ناپایداری سیستمهای اجتماعی حرکت دهد.
ساختار اجتماعی در گرو اطلاعات
روابط انسانی و درنتیجه ساختار اجتماعی به شدت تحت تأثیر نوع اطلاعات دریافتی قرار دارند. در شرایط بحرانی، ذهن انسان به دلیل فشار روانی، آسیبپذیرتر است و اطلاعات نادرست یا گمراهکننده میتوانند اثرات مخربی داشته باشند. برای مثال، در جریان یک شرایط بحرانی انتشار شایعهای نادرست (اطلاعات نادرست) درباره کمبود مواد غذایی میتواند به هجوم مردم به فروشگاهها و تشدید بحران منجر شود. مثل هجوم مردم به پمپ بنزینها هنگام بروز بحران.
تفاوت اطلاعاتی در شرایط ویژه
ورودیهای کلیدی در شرایط متفاوت و بحرانی در چهار دسته تقسیم بندی میشوند که هرکدام نقش موثری در نتیجه خواهند داشت. ذهن فردی و در ادامه ذهن جمعی متأثر از برداشتهای فردی در گرو مواجهه با این چهار دسته و پردازش و پذیرش هرکدام است.
داده
داده به مجموعهای از مقادیر خام، بدون پردازش و بدون زمینه اشاره دارد. دادهها فاقد معنا یا تفسیر مشخصاند و تنها زمانی ارزشمند میشوند که در یک زمینه خاص پردازش شوند. دادهها پایه و اساس اطلاعاتاند.
اطلاعات
اطلاعات، دادههای پردازششدهای هستند که در یک زمینه خاص معنا پیدا میکنند. اطلاعات به تصمیمگیری کمک میکنند و باید دقیق، مرتبط و قابل اعتماد باشند.
اطلاعات نادرست
اطلاعات نادرست به اطلاعاتی اشاره دارد که به صورت غیرعمدی نادرست یا گمراه کنندهاند. مثلا، شایعهای که بدون قصد بد منتشر میشود اما واقعیت را تحریف میکند، مصداق اطلاعات نادرست است. این نوع اطلاعات معمولا ناشی از سوءتفاهم یا عدمآگاهی است.
اطلاعات گمراهکننده
برخلاف اطلاعات نادرست، اطلاعات گمراهکننده به صورت عمدی و با هدف فریب یا دستکاری منتشر میشوند. این نوع اطلاعات در جنگهای روانی یا کمپینهای تبلیغاتی مخرب استفاده میشود و میتواند تأثیرات مخربی بر ذهن افراد یا جوامع داشته باشد.