بیقانونی در نشر | کپیرایت ایرانی، بدون لزوم قانونی!

میرجلالالدین کزازی، شاهنامهپژوه و استاد ادبیات فارسی از افزایش کتابسازی، سرقت ادبی، کپیرایت و حقوق نویسندگان و پژوهشگران ایران میگوید
هفت صبح، مهسا کلانکی| قصه کتابسازی، مقالهسازی و فربه کردن رزومههای علمی تمامی ندارد. پرداخت به این اتفاق نیز نباید تمامی داشته باشد. گرچه به نظر گوش شنوایی برای تمام این حرفها که بارها زده شده وجود ندارد اما لزوم گفتن از بلایی که بر سر نشر آمده است تا روزی که تغییری حاصل شود لازم است. تا روزی که افرادی از تألیفات دیگران در کتاب و مقاله، نام پوشالی برای خود میسازند و پرطمطراق در هفتهها و برنامههای مرتبط عنوانی به عناوین خیالی خود میافزایند.
با وجود اطلاعرسانیها و افشاگریهایی، نه هنوز آنان بر خود آمده و دست از رفتار دروغین خود برداشتهاند و نه سیاستهای بازدارنده اعمال میشود. وقتی این کتابهای جعلی به راحتی با 100 نسخه توسط یک ناشر منتشر میشوند و وزارت ارشاد نیز بدون سختگیری تنها به چند کلمه و جمله بسنده میکند اما درواقع نه بازدارنده انتشار، نه متوقفکننده این مسیر است.
ارشاد بدون توجه به محتوا که آیا کتاب انتحال است، خرافه است یا حتی اینکه کسی بدون هیچ زحمت و رنجی نسخهای از کتاب اصل را از اینترنت دانلود کرده یا از کتابخانه تصویری برداشته؛ مجوز انتشار میدهد. همین نسخه پذیرفته شده بدون مقدمه و موخره علمی به دست ناشر سپرده میشود. کتاب چاپ نشده، در سایتهای خبری چنین میچرخد: «بدین وسیله به اطلاع میرساند فلان کتاب از سلسله یا مجموعه کذا به بازار نشر عرضه شد.»
کپیرایت ایرانی، بدون لزوم قانونی!
ماجرا اما فقط افزون شدن بر لیست مولفان نیست! اینکه در این روزگار هرکسی میتواند نویسنده باشد هم نیست. این تنها بخشی از ماجراست. مهمتر از این حقی است که از نویسنده و مولف اصلی ناحق میشود. حقی که به واسطه خلأ قانونی نادیده میشود و هیچ مرجع قانونی یا حقی برای مقابله با این اتفاق وجود ندارد. قانون «کپیرایت». قانونی جهانی برای حفاظت از میراث خالقان در عرصههای مختلف.
عدم حضور ایران در این قانون جهانی، در تمام سالهای گذشته بسیاری از خالقان و مولفان آثار در رشتههای مختلف را با مشکلات بزرگی مواجه کرده است. تا جایی که برخی از هنرمندان و نویسندگان از ناامیدی رسیدن صدای حقخواهیشان دست از مالکیت اثر خود شستهاند و فقط به تصاحب متعدد اثرشان نشستهاند. از سوی دیگر اما همین عدم وجود قانون کپیرایت باعث شده که آثار غیرایرانی بدون مجوز در ایران مورد استفاده قرار بگیرند.
نمونه آن استفاده از کتابهایی که در نقطهای در جهان به چاپ میرسد و در ایران به راحتی برای ترجمه، در دسترس است. معدود مترجمانی هستند که برای ترجمه سراغ از نویسنده اصلی را گرفته و با کسب اجازه از او اثرش را به زبان فارسی برمیگردانند. بسیاری بدون نیاز به این التزام اخلاقی دست به ترجمه میزنند. این بسیار به حقوق مترجمان همزبان خود نیز ملتزم نیستند. به همین خاطر است که بارها دیده شده یک کتاب با چندین ترجمه متعدد در بازار یافت میشود.
ترجمههایی که گاه به دلیل ارائه نسخه بهتر یا به روزتر توسط مترجمان صاحبنام انجام میشود و گاهی فقط از سر هوس آثار زیاد داشتند. در سالهای اخیر اما همین عدمنظارت وزارت ارشاد به محتوا، تعدد صاحبان اثر یا مترجمان یک اثر باعث شده که هر فردی بتواند با ترجمهای جعلی قدم در این میدان بگذارد و نامش در کنار بزرگان قرار بگیرد.
علاوه بر اینکه همین کتابسازیها برای نام، باعث میشود که مخاطب در انتخاب کتاب بارها به اشتباه بیفتد. درحالی که نمیتوان انتظار داشت مخاطبان کتاب، تمام نویسندگان و مترجمان ایرانی را بشناسند، پس دور از ذهن نیست که آنان به وقت انتخاب بارها دچار اشتباه شوند. بارها کتابها و ترجمههایی را بخرند که نه تنها واقعی نیستند که هیچ ارزش افزودهای برایشان ایجاد نخواهد کرد.
ضرورت احساس نشدهای که نیاز به بررسی دارد
در سالهای اخیر مقالاتی مستدل به قلم صاحبنظران در ضرورت پیوستن ایران به میثاق جهانی «کپیرایت» نوشته شده است. البته بودند کسانی که در مخالفت با این اقدام بارها در مجلات و نشریات جدی گفتهاند. بارها این بحث به کانون توجه نویسندگان و ناشران جلب شده است.
اما آنچه تاکنون اتفاق نیفتاده است، توجه مسئولان وزارت ارشاد و سایر تصمیم گیرندگان دولتی درخصوص ضرورت الحاق به این پیمان بوده که به نظر میرسد اهمیت آن هنوز احساس نشده است. به همین سبب ناشران ایرانی همچنان بدون پرداخت هیچگونه حقوقی به مولف یا ناشر خارجی کتاب او را ترجمه و چاپ میکنند.
درنتیجه بعضی کتابهایی هم که در ایران انتشار مییابد در کشورهای دیگر ترجمه یا تجدید چاپ میشوند؛ بدون آنکه در این کار حقوق مولفان و ناشران داخلی مراعات شود. این اصلی است که همچنان باید درباره آن بحث کرد و مزایا و معایب آن را با کارشناسی و به درستی و بدون تعصب بررسی کرد و سرانجام تصمیمی که به نفع اهل قلم و نشر ایران باشد اتخاذ کرد.
مقالات کممایه کتاب میشوند
میرجلالالدین کزازی، شاهنامهپژوه و استاد ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است «در حال حاضر مقالات کممایه کتاب میشوند و کسی به آن توجه نمیکند».
خواننده سره از ناسره بازشناسد
او در اینباره میگوید: «این موضوع در هر زمینه و هر کالایی به آسانی باز میشود؛ هم گونه ناب و نیک در بازار هست و هم گونه بد و برساخته. نمیتوان گفت که یکی از این دو گونه نباشد. این هنجار بازار است. در کتاب هم که کالای فرهنگی است، داستان همین است. بر خواننده است که بتواند نیک را از بد و سره را از ناسره باز شناسد وگرنه شما نمیتوانید کارسازی بیابید که کتاب بد، بیپایه نشر نشود».
تلاش راستین به چشم خواهد آمد
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به این پرسش که این روند موجب نمیشود که حق پژوهشگران تضییع شود، توضیح میدهد: «بیگمان؛ اما چاره نیست. از دیگر سوی آنچنان که در آن داستان پارسی گفته شده: تا بد نباشد، نیک آنچنان که میسزد شناخته نخواهد شد. هر چیز را ما با وارونه و ناساز آن میتوانیم به بهترین شیوه بشناسیم. از این دید میتوان گفت که تلاش نویسندگان و پژوهندگان راستین، نه تنها تباه نخواهد شد بلکه بیشتر به چشم خواهد آمد و شناخته خواهد شد.
کتابسازان باید تحت تعقیب قرار بگیرند
کزازی درباره ممیزی و تأثیر آن در کیفیت کتابها میگوید: «تنها راهی که از دید من راه شایسته نیست، ممیزی کتاب است. پیامدهای این کار از دید من زیانبارتر از سود آن است».این استاد دانشگاه افزود: «در کشوری که مدرکگرایی بسیار زیاد است این خطر وجود دارد که افراد با کتابسازی، مقالهسازی و دزدی از مال دیگران به راحتی ترفیع پیدا کنند.
بنابراین به شدت باید برخورد قضایی شود و مکانهایی باشند که با آنها برخورد کنند. بخش اعظمی از این مجرمین بیشتر مدرکگرا هستند و شایستگیاش را هم ندارند. جایی هم نیست که تحت تعقیب قرارشان دهد به همین دلیل به سرقت کار دیگران میپردازند».
پدیدآورندگان و ناشران باید اوضاع را سامان دهند
او در پاسخ به این پرسش که برای کاهش پختهخواری چه تدبیری باید اندیشید؟ تصریح کرد: «هر زمان که در ارزیابی و داوریها، آگاهی و چیرگی کارشناسانه و تخصص لازم به کار رود، بیگمان آن ارزیابی بهگونهای به هنجار و ورزیدهتر انجام خواهد گرفت.
به عقیده من تمام کسانی که با کار پدیدآوردن، پراکندن و نشر کتاب در پیوند هستند میتوانند آن را سامان دهند. آنچه بایسته است و گریزی از آن نیست سهیم بودن افرادی است که با نوشتن، پدیدآوردن، تناقضها و دشواریهای چاپ و نشر آگاه هستند. تا این افراد بتوانند در ارزیابی و داوری کتاب که امری بس دشوار و سرنوشتساز است، موفق باشند».
کتابهای بیهوده و برساخته
کزازی در پاسخ به این پرسش که برخی متون کهن چندین بار با تصحیحهای مختلف منتشر میشوند، دیدگاه شما در اینباره به عنوان یک استاد دانشگاه چیست؛ گفت: «بیگمان پارهای از ویرایشها از متنهای کهن را که پیشتر با رنج ویراستاری توانمند به چاپ رسیده است، کسی شتابزده در پی نان یا نام دوباره به چاپ میرساند؛ چند واژه را معنی میکند. دیباچهای کم و کوتاه پدید میآید، به درستی در شمار کتابهای بیهوده و برساخته است».
نقد، مانع کتابسازی است
این شاهنامهپژوه درباره اینکه چرا کتابهای تقلیدی افزایش یافته است؟ معتقد است: «این موضوع عامل اقتصادی دارد. عدهای میخواهند از این راه مشکلات اقتصادی خود را حل کنند. یک عده دیگر هم برای اینکه امتیازات اداری به دست بیاورند. ولی در ادوار کنونی درباره مالکیت معنوی و فکری امکاناتی هست که این موضوع را به حداقل برساند. یکی از این امکانات هم نقد است. نقد بزرگترین مانع برای جلوگیری از کتابسازی است».
دانش، پدیده گوهری متفکر و محقق
او در توضیح این ممانعت، افزود: «در نقد آثار میباید محل انتشار روشن شود. عدهای تصور میکنند، تحقیق و تفکر مقولهای عرضی است. در حالی که عنصر اصلی دانش، پدیدهای گوهری است. یعنی میباید رفته رفته در مرحلهای از حیاتِ یک متفکر یا محقق، علم به صورت یک گوهر درآید».
وجدان آگاه نخستین گام برای اصلاح
این استاد دانشگاه در پاسخ به این پرسش که برای مبارزه با ناشران غیر حرفهای چه کاری میتوان کرد؟ بیان کرد: «در واقع فعالان فرهنگی باید دارای وجدان آگاه باشند. وجدان آگاه، انسانی را که به سوی علم درمیآید، اگر پختهخواری کند و کار دیگری را به نفع خویشتن ضایع کند به هیچ روی آرام نمیگذارد. حال اگر اهلش به حرمت علم، سکوت کردهاند و این موضوع را مطرح نمیکنند، بد میکنند.
به عقیده من آگاهی و شناخت نخستین گام پرهیز از آسیبها و آشوبهاست. یعنی وقتی ناآگاهانه وارد این مقولات بشویم، طبیعی است که سخنمان رونده است و این آسیبها افزون میشود. ولی با همه این امکانات با نقد مؤثر و وجدان علمی میتوان آسیبها را به حداقل رساند. اگر نگاه همهجانبه داشته باشیم، پختهخواری جایی باز نمیکند و ناشر درک میکند این کار ارزش گوهری ندارد، درخور عرضه کردن نیست و این اثر جایی پیدا نخواهد کرد».
قوانین از پختهخواری حراست میکنند
او در پایان با ابراز تأسف عنوان کرد: «متأسفانه قوانینی هست که از این موضوع، پختهخواری، حراست میکند، برای مثال ناشران پس از آن که سی سال از مرگ مؤلف بگذرد، آثار او را بسیار بد حروفچینی میکنند. این تعداد افراد و ناشران در جامعه میتوانند شناخته شوند».