روزنامهنگاری بیزحمت با هوش مصنوعی

استفاده بیرویه از هوش مصنوعی در رسانهها، هویت حرفهای روزنامهنگاران را به چالش میکشد
هفت صبح| هوش مصنوعی فقط با یک «بفرما» پاهایش را گذاشته وسط تحریریهها و نشسته پشت میز خبرنگاران. مثل میهمانی که با یک تعارف کوچک، زودتر از همه خودش را به شام رسانده و حالا مثل صاحبخانهها رفتار میکند. اما داستان چیست؟
در همین یکی دو سال اخیر مخصوصاً امسال بهنظرم یک موج عجیبوغریب راه افتاده که هرکسی دستی در نوشتن دارد یک جورهایی چتجیبیتی ابزار دستش شده است. به شکلی که انگار بدون چتجیبیتی نمیتوانند پاراگراف اول را تمام کنند. بهخصوص کسانی که عنوان کارشناس، تحلیلگر، دکتر و مهندس و یادداشتنویس را دارند، بیشتر از این ابزارها استفاده میکنند.
همین ابتدای امر بگویم که اصلاً و ابداً مخالف هوش مصنوعی نیستم. من هم بعضی وقتها از ابزارهای هوش مصنوعی کمک میگیرم. ولی مسئلهای که باید تامل بیشتری در موردش داشت، این است که خیلیها دیگر فرق بین «نوشتن» و «تولید محتوا» را متوجه نمیشوند. فرق بین «تحقیق» و «دستور دادن به چتبات» از یاد رفته است.
بهجای اینکه یک نویسنده خودش سراغ تولید محتوا و پیدا کردن سوژه برود، در مورد موضوع گزارش یا نقد حرف بزند و مصاحبه کند، مشاهده و تحلیل کند، چند نکته و سوال را تایپ میکند و یک متن خوشگل و خوشنثر با ساختار نسبتا بینقص تحویل میگیرد. همین میشود تولید محتوا برای روزنامه یا نظر کارشناسی.
بد ماجرا اما موارد دیگری هم هست. چون بسیاری از این نثرها خیلی وقتها شبیه هم هستند. کافی است به سبک جملهبندیها، کلمات تکراری، تیترهای سوالدار، نقطهویرگولهای پرکاربرد و مواردی فراوان از این دست در محتواهای مختلف نوشته شده توسط هوش مصنوعی توجه کنید. انگار یک کارخانه محتواسازی درحال تهیه متن برای نویسندگان مطبوعاتی است.
در یک سال گذشته بارها شده که مطلبی از یک خبرنگار یا تحلیلگر به دست من رسیده که همان ابتدای کار میتوان فهمید توسط هوش مصنوعی تهیه شده است. نثرش براق، تمیز اما بیروح است. دقیقاً مدلی که از دل ماشین بیرون میآید. متنهایی فرموله شده، تکراری و قابلپیشبینی که این روزها بیشتر از قبل میبینیم. تیترها هم همین طور است. دیگر از شباهت تیترها تعجب نمیکنیم.
درحالی که اگر کسی میخواهد از هوش مصنوعی برای تیتر نوشتن استفاده کند باید سراغ کلیدواژههایی برود که در تیترهای پیشنهادی هوش مصنوعی وجود دارد نه این که خود تیتر را عینا به کار ببرد. ممکن است یک واژه جذاب در بخشی از تیتر به کارتان بیاید و همان را میتوانید با ذوق و سلیقه خودتان و تعریف رسانهتان به تیتر تبدیل کنید. درست مثل همان کارکرد جلسههای تیتر که گاهی ممکن است تیتر مورد نظر درنیاید ولی یک نفر کلمه یا واژهای را مطرح کند که همان کلمه را با خلاقیتهای گروهی به تیتر تبدیل کنیم.
همین مسئله را در کمیتههای عضوگیری انجمنهای صنفی روزنامهنگاری میتوانیم مشاهده کنیم. یکی از ملاکهای پذیرش عضو تازه به نحوه نوشتن، نثر گزارش و سوژه مطالب برمیگردد. اما در کمال تعجب میبینیم خبرنگاری که کارش را تازه شروع کرده است مطالبی مینویسد که تصور میکنیم توسط یک روزنامهنگار قدیمی با سی سال سابقه ویراستاری و اصلاح شده باشد.
اما در واقع نویسنده کسی نیست جز چتجیبیتی پرکار. خیلی زود با نسلی طرف خواهیم بود که به جای تلاش بیشتر و حضور فعال در حوزههای خبری و گفتوگو و تحقیق، سراغ هوش مصنوعی میروند و کارهایشان را با الگوریتم جلو میبرند. یعنی تخصص اولشان شده پرامپت نویسی و حرف زدن با هوش مصنوعی.
منتقدهای ماشینی
اما شاهد یک پدیده دیگر تحت عنوان «کارشناس رسانه»، «منتقد رسانه» و مشاور رسانه هم هستیم. کسانی که تجربه رسانهای قابل توجهی ندارند. بهشکل درست و حسابی اهل قلم محسوب نمیشوند، ولی منتقد نوشتههای مطبوعاتیها دیگران هستند. کارشان هم خیلی ساده و بیزحمت است.
فقط مطلبی که به مذاق و سلیقهشان خوش نمیآید را به چتجیبیتی میدهند و میگویند این مطلب را بهشدت نقد کن. نتیجه هم در ظاهر یک نقد دقیق با کلمات سنگین و رنگین است که با ّژست روشنفکری نوشته شده، غافل از اینکه آن متن هر چیزی هست جز یک نقد قابل اتکا. اما همان محتوا را بدون کم و کاست بهعنوان نظرکارشناسی خودشان منتشر میکنند. به این شکل میشوند مشاور با تجربه.
اما زنگ خطرها بیشتر از این مواردی است که گفته شد. یک مسئله جدیتر به سرچها برمیگردد. خیلیها فکر میکنند چیزی که هوش مصنوعی تحویلشان داده، درست و بینقص است. اما در واقع این طور نیست. متوجه نیستیم که الگوریتمها یک نتیجه را گاهی براساس اطلاعات قدیمی یا حتی اشتباه منتشر میکنند.
این مسئله را بسیاری از ما امتحان کردهایم. یعنی یک موضوع را از هوش مصنوعی درخواست کردهایم اما اطلاعات ارائه شده یا با موضوعهای دیگری مخلوط شده، یا قدیمی است. گاهی نیز این اطلاعات جعلی، پر ایراد و نادرست است. حالا اگر همان اطلاعات در روزنامه منتشر شود و کسی هم نظارت بر محتوای هوش مصنوعی نداشته باشد با یک فاجعه خبری مواجه خواهیم بود.
درباره موضوع رسانه و هوش مصنوعی یک مسئله مهم دیگر را باید در نظر بگیریم. بخش بزرگی از جذابیت یک گزارش یا یادداشت بهواسطه شخصیت نویسنده آن شکل میگیرد. درخشش سبک فردی، برداشتهای ویژه، کنایهها، تردیدها و حتی اشتباهات انسانی همه از اجزای اصالت در روزنامهنگاری هستند. اما وقتی متن توسط یک ماشین نگاشته شود، این نشانهها حذف میشود و با محتوایی مواجه میشویم که روح ندارد. مانند غذایی که خوشعطر و طعم است، اما هیچ حسی از خانه و مادربزرگ در آن نیست.
مرز میان کمک گرفتن و جایگزینی
هوش مصنوعی را میتوان به فرمان خودرو تشبیه کرد. اگر در دست یک راننده ماهر باشد به مقصد میرسد. اما در دستان نابلد، تصادف اجتنابناپذیر است. یا حتی مثل یک نقشه است که میتواند راه را به تو نشان بدهد اما نباید جای تو تصمیم بگیرد که به کدام مسیر بروی.
بنابراین اگر روزنامهنگار بداند که چهزمانی باید از این ابزار کمک بگیرد و چگونه صحت اطلاعات را راستیآزمایی کند و تا چه اندازه در فرآیند نگارش دخالت انسانی داشته باشد، میتوان به آینده حرفه امیدوار بود. اما اگر تمام بار تحقیق، نگارش و تحلیل را بر دوش یک ماشین بیندازیم، دیگر چه تفاوتی میان یک روزنامهنگار و یک کاربر معمولی اینترنت باقی میماند.
روزنامهنگاری صرفاً تولید محتوا نیست، بلکه مجموعهای از مهارتهای انسانی، تجربهمندی، مسئولیتپذیری و شهود است. این لیست را میتوان کاملتر کرد. لذا استفاده بیرویه از هوش مصنوعی، روزنامهنگاری را از یک حرفه به یک خط تولید بیجان تبدیل میکند.
اگر مراقب نباشیم، آینده این حرفه در خطر خواهد بود. آیندهای که ماشینها مینویسند و انسانها منتشر میکنند. همین الان هم گاهی مطالب رسانهها را میخوانیم ممکن است ندانیم پشت این متنها چه کسی قرار دارد. روزنامهنگاری یک شغل خلاق و انسانی است، نه ماشینی. بنابراین باید کاری کنیم که ماشینها کمک کننده باشند، نه اینکه جای ما را بگیرند.
دستورالعمل رسانههای معتبر
اما در میانه تسلط هوش مصنوعی بر محتوای رسانهها، تعدادی از رسانههای معتبر جهان بیکار ننشستهاند و نسبت به استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا، موضعگیری رسمی کردهاند. «نیویورکتایمز» اعلام کرده که هوش مصنوعی ابزار کمکی است و نباید جایگزین نویسنده شود. «بیبیسی» بهصراحت اعلام کرده که چتباتها در خلاصهسازی اخبار دقت کافی ندارند و اغلب اطلاعات را تحریف میکنند. به همین دلیل استفاده از این ابزارها را به تحلیل دادههای کمریسک محدود کردهاند.
رسانههایی چون «گاردین» و «والاستریت ژورنال» نیز استفاده از هوش مصنوعی را صرفاً در مراحل اولیه تولید محتوا مانند تهیه پیشنویس، استخراج داده یا ترجمه متون مجاز دانستهاند. اما تأکید دارند که هر محتوایی باید توسط انسان بازبینی و ویرایش شود. «گاردین» حتی پا را فراتر گذاشته و اعلام کرده که تمام محتواهایی که با کمک هوش مصنوعی تولید میشوند، باید برچسبگذاری شوند. گاردین گفته که چنین رویکردی شفافیت ایجاد میکند و نشان میدهد روزنامهنگاری واقعی هنوز زنده است.