طنین حماسه در قلعه باستانی فلکالافلاک

گفتوگو با کامبیز روشنروان به بهانه اجرا در قلعه فلکالافلاک
هفت صبح| در آستانه روز ملی لرستان و در قلعه تاریخی فلکالافلاک، قطعهای به همین نام با آهنگسازی استاد کامبیز روشنروان اجرا میشود. اثری ارکسترال و حماسی، در چهار موومان که میتوان آن را یک روایت موسیقایی از سالهای دفاع مقدس دانست. این اتفاق با همراهی ارکستر سمفونیک تهران به رهبری نصیر حیدریان در روز پنجشنبه اول خرداد رخ خواهد داد و بدین وسیله این ارکستر برای نخستینبار در تاریخ خود در این مکان به اجرای برنامه میپردازد.
«فلکالافلاک» که در سال ۱۳۷۷ توسط روشنروان نوشته شده، قطعهای است روایی، پرشور و مبتنی بر الگوهای موسیقی کلاسیک غربی با درونمایهای بومی و ملی. موومانهای آن، به ترتیب نماد آرامش پیش از جنگ، غم و ویرانی، شور بسیج و درنهایت پیروزی هستند. فرم و محتوایی که از منظر موسیقیشناسی، نوعی روایت دراماتیک-سمفونیک را پیش میکشد.
نخستین خبر از تلاش برای اجرای این اثر در فلکالافلاک، دیماه ۱۴۰۰ منتشر شد. هرچند به دلیل همزمانی با شرایط کرونایی کشور در آن سال عملی نشد. درنهایت قرار بود این سمفونی در اردیبهشت ۱۴۰۳ همزمان با روز ملی خرمآباد اجرا شود؛ اما اینبار نیز به دلایلی نامشخص به تعویق افتاد. اکنون پس از سه سال انتظار، «فلکالافلاک» به سان سندی صوتی از حافظه جمعی ملتی که زخم خورد، اما ایستاد، اجرا میشود.
فلکالافلاک و نگاهِ آوانگاردِ آهنگساز
کامبیز روشنروان، آهنگساز برجسته ایرانی که پیشینهای از نوازندگی در ارکستر ژونس موزیکال و تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را در کارنامه دارد، پس از کسب مدرک ممتاز در رشته آهنگسازی از دانشگاه کالیفرنیا (USC) در بازگشت به ایران وارد دورهای خلاق از آهنگسازیاش شد. او در این دوران با نگاهی نوگرایانه، تلاش کرد موسیقی ارکسترال را با مولفههای بومی و فرهنگی ایران پیوند دهد.
این هدف او در موومان اول قطعه «فلکالافلاک» محقق شد و روشنروان برای نخستینبار تکنیکهایی نوین از آهنگسازی و ارکستراسیون را در بافت موسیقی خود به کار برد. از جمله میتوان به بخشهایی از قطعه اشاره کرد که در آنها سازهای ارکستر در حالتی روباتو، با آزادی کامل نسبت به ریتم و زمانبندی و بدون تبعیت از الگوی ثابت، در سرعتی بالا مینوازند. این آزادی در زمان و اجرای همزمان آزادانه سازها، نوعی آوانگاردیسم را وارد فضای موسیقی کلاسیک ایرانی کرد که کمتر پیشینهای در آن داشت.
موسیقی نواحی و فلکالافلاک
ایران از منظر تنوع موسیقایی نواحی، یکی از استثناییترین کشورهای جهان به شمار میرود. موسیقی محلی ایران نه تنها گنجینهای شنیداری، بلکه سندی زنده از تاریخ، فرهنگ، آیینها و زیست اجتماعی مردمان گوناگون این سرزمین است. گنجینهای که عمدتا به شکل شفاهی و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و به نوعی نقش حافظه تاریخی و فرهنگی اقوام ایرانی را ایفا کرده است.
یکی از وجوه شگفتانگیز موسیقی نواحی ایران، تنوع بینظیر آن در سازها، ساختارهای ملودیک، ریتمها، مقامها و کاربردهای آیینی و روزمره است. موسیقی خراسان، کردستان، گیلان، مازندران و دیگر مناطق، هر یک جهان مستقلی از بیان موسیقایی را نمایندگی میکنند.
نسبت فلکالافلاک با موسیقی جهانی
قطعه فلکالافلاک از یک سو با بهرهگیری از سازبندی کلاسیک غربی و فرم سمفونیک در بستری قرار دارد که مخاطب بینالمللی با آن آشناست. از سوی دیگر روشنروان با گنجاندن المانهایی از موسیقی ایرانی، چه در مُدگردی، چه در ملودیپردازی و چه در حس و حال دراماتیک اثر، توانسته پلی میان موسیقی هنری غرب و ریشههای فرهنگی ایران ایجاد کند.
در موسیقی جهانی، توجه به هویت بومی در قالبهای بینالمللی یک اصل اساسی در آثار آهنگسازان معاصر است. آهنگسازانی چون بارتوک، خاچاتوریان، یا حتی شوستاگوویچ، نمونههایی از تلفیق زبان موسیقی جهانی با سنتهای ملی خود ارائه دادهاند. در همین مسیر، روشنروان نیز با سمفونی فلکالافلاک، روایتی ایرانی اما جهانیشده از تجربه تاریخی و روحی یک ملت ارائه میدهد.
فلکالافلاک نه فقط یک اثر ارکسترال ایرانی، بلکه تلاشی است برای ورود به گفتوگو با جهان از طریق زبان مشترک موسیقی، بیآنکه هویت بومی خود را از دست دهد. استفاده از تکنیکهای معاصر در کنار تمهایی الهامگرفته از میراث فرهنگی لرستان (نام سمفونی برگرفته از قلعه تاریخی در خرمآباد است)، به آن هویتی دوگانه میدهد: جهانی و محلی.
موسیقی نواحی در آهنگسازی مدرن
در سالهای اخیر، این پرسش مطرح بوده که آیا نغمات محلی ایران ظرفیت بهرهبرداری در آهنگسازی آکادمیک و مدرن را دارند؟ پاسخ این پرسش را میتوان در تجربه بسیاری از آهنگسازان برجسته ایرانی چون ابوالحسن صبا، فرهاد فخرالدینی، محمد میرزمانی، محمدرضا درویشی و بسیاری دیگر جستوجو کرد که در آثارشان، چه به طور مستقیم و چه غیرمستقیم از موسیقی نواحی الهام گرفتهاند.
در این میان، سمفونی فلکالافلاک اثر کامبیز روشنروان، نمونهای شاخص از تلفیق هوشمندانه موسیقی نواحی با ساختار سمفونیک غربی به شمار میرود. این اثر در چهار موومان تنظیم شده و بهطور مشخص از موسیقی لرستان الهام گرفته، به ویژه از قطعه معروف دایه دایه. روشنروان با بهرهگیری از نغمهها و فواصل خاص موسیقی لری، موفق شده است فضایی ارکسترال خلق کند که در عین داشتن ساختار جهانی، ریشه در خاک ایران دارد.
درباره فلکالافلاک از زبان آهنگساز
فلکالافلاک، سمفونی چهارموومانی ساخته کامبیز روشنروان، در عین برخورداری از زبان موسیقی کلاسیک جهانی، به طرزی عمیق در تجربه تاریخی، احساسی و فرهنگی ملت ایران در دوران جنگ تحمیلی ایران و عراق ریشه دارد. روشنروان در یادداشتهای همراه با پارتیتور، این سمفونی را توصیفی موسیقایی از سیر وقایع جنگ و واکنشهای درونی ملت ایران میداند. موومان اول با یک تم آرام، شفاف و لطیف آغاز میشود که نماد «آرامش و معصومیت مردمی است که بعدا مورد تجاوز رژیم عراق قرار گرفتند.»
در موومان دوم، آهنگساز با استفاده از خطوط ملودیک غمانگیز، رنگآمیزی تاریک ارکستر و تمهایی دراماتیک، «ناراحتی و اندوه مردم از ویرانیها و از دستدادن فرزندان شهیدشان» را تصویر میکند. در کنار غم، نشانههایی از امید و ایستادگی نیز در این موومان حضور دارد.
موومانِ سوم با عنوان «بسیج» پرتحرکترین و حماسیترین بخش اثر است. ریتمهای کوبنده، رنگآمیزی پرقدرت برنجها و کوبهایها و تمهای مارشگونه، فضای رزم، فداکاری و انگیزش عمومی را تداعی میکنند. روشنروان حضور نیروهای مردمی بسیج را محور اصلی این بخش قرار داده و آن را ستایش میکند: «نیرویی که با حضور شهادتطلبانه خود در جبهههای جنگ، حماسههای جاودانه آفرید». این موومان نقش اتصالدهندهای به بخش پایانی سمفونی دارد و زمینهساز حالوهوای پیروزی در موومان چهارم میشود.موومان چهارم بازتابدهنده پیروزی، امید و پایانبخشی است. گویی پس از تجربه تاریکی و حماسه، نوای موسیقی بار دیگر به روشنایی میگراید.
گفتوگو با کامبیز روشنروان به بهانه اجرا در قلعه فلکالافلاک
از صدای مرگ تا ساخت فصل جدیدی در هارمونی
قطعه فلکالافلاک را باید در ادامه مسیرِ منطقی آهنگسازی روشنروان مشاهده کرد. مسیری که از همان سالهای نخست فعالیتش در عرصه موسیقی و حتی قبلتر در زمان آموزش نیز مشاهده میشد.
مقبولیت در هنرهای زیبا نقد اساتید بزرگ
«وقتی در هنرستان هنرهای زیبا بودم، تمرینات هارمونیام در بین اساتید میچرخید و کسی ایرادی در آنها نمیدید، اما بعدها اساتید بزرگ مانند استوار، پورتراب یا دهلوی میگفتند این چیزی که تو نوشتهای اصلا شباهتی به هارمونی سنتی ندارد.» این گفتههای روشنروان است. مسیری که او در دوران فعالیتش در عرصه موسیقی طی کرده تا امروز که به یکی از اساتید برجسته تبدیل شده است.
مسیر آهنگسازی علمی تغییر کرد
روشنروان از همان ابتدا به این نتیجه رسید که آنچه در متون مرسوم آموزش داده میشود، برای آهنگسازی عملی کارآمد نیست: «در کتابها چیزی یاد میدادند که در هیچ اثر موسیقایی واقعی نمیدیدم. پس باید به دنبال هارمونیای میرفتم که من را به آهنگسازی واقعی برساند.» بر همین مبنا روش تدریس ویژهای را ابداع کرد که بعدها آن را در کتابی تألیفی مدون کرد. کتابی که به گفته خودش امروز «کاملترین کتاب هارمونی نوشته شده در ایران» است و اکنون در مدارس و دانشگاههای موسیقی تدریس میشود.
انفجار فکری تلفیق موسیقی سنتی با ارکستر غربی
روشنروان در دوران تحصیل در آمریکا با فضای موسیقی معاصر جهانی آشنا شد، او این تجربه را «نوعی انفجار فکری» میداند که برایش به وجود آمد. در این دوران، آثار مهمی چون کنسرتو فلوت را نوشت. اثری که هنوز هم از آن بهعنوان یکی از برجستهترین آثار سازی در موسیقی ایران یاد میشود، اما مسیر او از ابتدا با تلفیق همراه بود: «حتی زمانی که در هنرستان بودم، کار من ترکیب سازهای ایرانی با سازهای کلاسیک غربی بود. موسیقی من مبتنی بر سنت و فرهنگ خودمان بود، اما برای بیان قویتر از امکانات ارکستر غربی هم استفاده میکردم.»
تلفیق، شکستن مرزهای غیرممکن
او باور دارد که این تلفیق، تلاشی برای شکستن مرزهای غیرممکن موسیقی ایرانی بوده است: «مثلا برای عبور از دستگاه ماهور به شور، فقط گوشه دلکش نیست. من دنبال راههای تازه میگشتم. در مرکبنوازیها مسیرها را تغییر میدادم و راههایی پیدا میکردم که هم سادهتر باشند و هم خوشصداتر.»
صدای مرگ از قطعه کسایی در ارکستر ملی
روشنروان از شناخت عمیق خود نسبت به هر دو فرهنگ موسیقایی، بهره برده تا «هارمونی ایرانی»ای ابداع کند که هم با ساختار مقامی سازگار باشد و هم ظرفیت ارکسترال داشته باشد.یکی از نمونههای برجسته این نگاه خلاقانه، تنظیم قطعه هشت بهشت از استاد حسن کسایی برای ارکستر ملی است. فخرالدینی پس از دریافت پارتیتور ابتدا نگران شد و آن را «صدای مرگ» توصیف کرد اما بعد از اجرا، خود او به روشنروان گفت که «اگر غیر از این بود، اشتباه بود.» این تجربه به خوبی نشان میدهد که چگونه نگاه نوآورانه روشنروان، حتی برای متخصصان نیز درنهایت اقناعکننده و اثربخش است.
تجربهگرایی فدای مخاطب عام
بازگشت روشنروان به ایران مصادف با انقلاب و تعطیلی ساختارهای رسمی موسیقی بود. او در سال ۱۳۵۸ به کشور بازگشت: «در آن زمان نه ارکستری وجود داشت، نه شنوندهای برای موسیقی آوانگارد. حتی پایاننامهام را بدون وجود ارکستر و گروه کر اجرا کردیم.» در چنین فضایی، او ناچار شد بخشی از تجربهگرایی خود را کنار گذاشته و به آهنگسازی برای مخاطب عام بپردازد. با این حال، این به معنای ترک مسیر شخصیاش نبود بلکه تطبیقی بود برای بقا، ارتباط و تأثیرگذاری.
معمار «نگاه ترکیبی» موسیقی معاصر
روشنروان را میتوان آهنگسازی دانست که همواره میان دو جهان حرکت کرده: موسیقی دستگاهی ایران و موسیقی آکادمیک غرب. او تلاش کرده نه تنها در آثارش، بلکه در آموزش و نظریهپردازی، پلی میان این دو جهان بسازد. از تدریس خلاقانه هارمونی تا تنظیمهای نوآورانه، از موسیقی معاصر تا موسیقی عامهفهم، از کتابنویسی تا آهنگسازی سمفونیک، همه این وجوه نشان میدهد که کامبیز روشنروان نه فقط یک آهنگساز، بلکه معمار یک نوع «نگاه ترکیبی» در موسیقی معاصر ایران است.