نشست «ادبیات در قاب تصویر» + عکس

«سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار اقتباسی از اثر ماندگار سیمین دانشور ساخته شد
«سووشون» میراث فرهنگی ماست/ نرگس آبیار: «سووشون» اثر شریفی است که از شجاعت زنانه سخن میگوید/ بهنوش طباطبایی: شخصیت «زری» برای من به مثابه یکی از ستونهای تخت جمشید میماند
نشست «ادبیات در قاب تصویر» با حضور نویسندگان و همچنین نرگس آبیار کارگردان اثر و بهنوش طباطبایی بازیگر سریال «سووشون» روز ۲۵ اردیبهشت در نمایشگاه کتاب برگزار شد.
شیوا مقانلو داستان نویس، مترجم و منتقد ادبی عنوان نمود: نوشتن، داستان نویسی و کسب درآمد از داستان یک کارسنتا مردانهای بوده است؛ هم در جهان هم در ایران. سیمین دانشور جز اولین کسانی است که در ایران رمان را در مفهوم استاندارد جهانی اش مینویسد و اولین نویسنده زن ایرانی است. سیمین دانشور به علت طبقه فرهنگی و اجتماعیاش، سفرهای خارج از کشور و تدریس در دانشگاه به زبان و ادبیات غرب تسلط داشته است. او در واقع یک مترجم است که ادبیات غرب را میشناخته و یک ادبیات ایرانی مینویسد. «سووشون» نه تنها یک کار بومی شیرازی است بلکه یک کار بومی ایرانی است؛ این موضوع اقتباس از این اثر را سهل و ممتنع میکند. این نوع کتابها تبدیل میشود به فرهنگ و میراث فرهنگی کشور. رمان «سووشون» (یا امروز که میگویند «سَووشون» خوانده شود که به «سیاوشان» که از آن نشات گرفته شود) میراث فرهنگی ماست. خیلی نمیتوان روی آن اقتباس آزاد انجام داد و مخاطب این توقع را دارد که از لحاظ داستانی و هم در انتخاب لوکیشنها این وفاداری اتفاق بیوفتد. این داستان این رمان آنقدر جا افتاده است که به قول منتقدان خارجی به یک اثر«کالت» تبدیل شده است و بخشی از فرهنگ داستان خوانهای ما شده است. حضور در کنار این کتاب ویژگیهای خاصی را از سمت کارگردان میطلبد که هم وفاداری انجام شود و هم خلاقیت ، نگاه و دوربین کارگردان اعمال شود. هم رمان باید خوانده شود تا جهان ادبی دیده شود و هم سریال برای نمایان شدن جهان خلاقه کارگردان. در اکثر موارد وقتی یک اثری اقتباس میشود؛ مخاطب حرفهای سمت رمان میایستد اما فکر میکنم به علت این که در جهانی زیست میکنیم که تصویر حرف مهمی میزد؛ در عین وفاداری به متن باید به سمت تصویر هم برویم. نویسندگان زن ایران با محوریت شخصیت زن در دل روابط خانوادگی، ایران عصر خود را به تصویر میکشند و نقبی میزنند به تمام لایههای تاریخ معاصر. کار کرد اسطوره در این رمان هوشمندانه است؛ سیمین دانشور اسطوره را به روز میکند و در رمان واقع گرای زمانه خودش آنها را به تصویر میکشد. اینجا بحث عدالت است. حق جویی و حق طلبی؛ این که مقابل ظلم بایستی و طرف طبقه فرودست و مظلوم جامعه قرار بگیری. خانم دانشور برای نمایان کردن این موضوع از اسطوره پاکی و گذر از آتش استفاده میکند.
علی اصغر عزتی پاک، نویسنده و داستان نویس ایرانی نیز در ادامه طرح کرد: از آرزوها دیرینه من بود که «سووشون» چهره دیگری پیدا کند و اقتباس آن ساخته شود. همیشه تعجب میکردم که چطور ممکن است چنین متنی نادیده گرفته شود. همیشه فکر میکردم کدام مردی است بتواند «سووشون» را در بیاورد. «سووشون» توسط یک زن نوشته شده و به گمانم باید هم توسط یک زن ساخته میشد. گویی این رمان صبر کرده بود که به وقتش به کارگردانش برسد و این اقتباس اتفاق بیوفتد. داستان «سووشون» داستان بزرگی است که باید همه مردم ایران آن را بشنوند؛ طبعا بخش فرهیختگان جامعه آن را شنیده بودند و اینک زمان آن بود که این اتفاق بیوفتد. من تبریک میگویم این اتفاق را و اطمینان دارم دوران تازهای را رقم خواهد زد. اخیرا مستند «داستان سه زن» توسط صفحه اینستاگرام سریال در قالب پیش درآمد تولید سریال «سووشون» منتشر شد و نسبتش را با متن و خانم دانشور تشریح کرد. یکی از دریغهای اهالی ادبیات این است که وقتی نویسندهای سراغ یک اثر میآید متاسفانه فقط همان اثر را میخواند و با آن ارتباط میگیرد و قصد بازنمایی آن را دارد. در حالی که این کار غیرفرهنگی است. ما فکر میکنیم که اگر نویسنده و کارگردان افراد فرهنگی باشند باید وارد جهان نویسنده اثر بشوند و نسبت خود را با نویسنده روشن بکند که کجا با او همراه است و کجا با او اختلاف نظر دارد و آن را در اثر اعمال بکند. خانم آبیار این کار را در آن مستند کردند و نشان دادند که چه میبینند، چه دیدند، دنبال چه هستند و کجای کار ایستادهاند. علت آن هم روشن است و به پیشینه ادبی خانم آبیار برمیگردد. با هنرمندی رو به رو هستیم گه به مسئله میاندیشد و میداند چه میخواهد. پیش از آن نیز در سینما داشتیم. آن هایی که کارشان اقتباس بوده؛ وارد دنیا نویسنده میشدند. نمونه بارز آن آقای مهرجویی است که کارهای درخشانی را اقتباس کردند.
«سووشون» برای ما نویسندگان ایرانی تبدیل به متن کلاسیک شده است و اغلب آن را بیش از سه بار خواندهایم، به آن فکر کردهایم و به نحوی الگوی رمان نویسی ایران است. یک اثر کاملا ادبی و ملی است که یک جریان بزرگ مخاطب دارد که عاشق کارند و در دنیای آن زندگی میکنند. معمولا وقتی سینماگران وارد اقتباس میشود؛ یک نگاه تازه را نیز وارد کار میکنند. ممکن است شخصیت هایی اضافه و کم شود و جهان خاکستری اثر گسترش یابد. باید هر اثر را جداگانه بررسی کرد. ساختن «سووشون» کار سختی است به علت آن که با گروه مخاطب وفادار به اثر مواجه هستیم و آن ها انتظار دارند نمادها و نشانها و جهان آثر را در نسخه سینمایی آن ببینند و خاطراتشان دوباره زنده شود و احساس نکنند با نسخه سینمایی به آنها خیانت میشود. این مشکلی است که برخی کارهای بزرگ دارند برای مثال من فیلم سینمایی «تروآ» را خیلی دوست دارم و فروش خوبی هم داشت اما خودشان معتقدند که یک شکست بزرگ سینمایی بوده است؛ چرا که نویسنده فیلمنامه به ایلیاد خیانت کرد و شخصیتهایی که در فیلم بینید در «ایلیاد» نوشته هومر دیده نمیشود.
از طرفی نسخه سینمایی میآید که مخاطبان تازهای را برای داستان دست و پا کنند و آنها با نسخه کتاب اثر مواجه نبودند. برای آنها نیز باید آوردهای داشته باشد و باید به انتظار هر دو گروه مخاطبان وفادار اثر و مخاطبان تازه پاسخ دهد. گروه دوم به دنبال کار به روز هستند و به هر حال کاری که 56 سال قبل نوشته شده باید به روز شود و انسان امروز ایران و سراسر دنیا مواجه شود که جهانَهای عجیبی را تجربه کرده اند. ایجاد چنین موقعیتی کار دشواری است اما نشدنی نیست و طبعا کارگردانی چون خانم آبیار در این زمینه کار کرده است.
محمدرضا مقدسیان، نویسنده و منتقد سینما بیان نمود: اثر خانم آبیار به علت آن که سینماگر اهل ادبیات هستند قطعا جذابیتهای خاص خود را خواهد داشت. انسان به واسطه تعامل با بیرون از خودش به روایت میرسد و روایت برای او انسجام وجودی و ذهنی ایجاد میکند و برای خود تعریف پیدا میکند و میگوید:«من هستم». این تلاش ها برای ارتباط برقرار کردن بعدها به زبانی ختم شد که به زبان ادبیات و نمایش(به عنوان هنر تئاتر) رسید و بعدها که دوربین فیلمبرداری ابداع شد؛ تبدیل شد به زبان تصویر که این زبان تصویر جهان شمولَتر است. به جای آن که زبانی را بلد باشم که با اهل فامیل یا مردم کشورم حرف بزنم با زبان تصویر با همه آدمها امکان مکالمه دارم. همواره تمنای یافتن روایت و به اشتراک گذاشتن روایت در همه ما وجود دارد به عنوان یک موضوع ابتدایی. ما هیچ وقت نمیتوانیم روایتهای شخصی خود را جدا کنیم از آن چیزی که مطالعه میکنیم. همواره هر چه میبینیم، سریالی که تماشا میکنیم، کتابی که میخوانیم از فیلتر روایت ما میگذرد. این یک غلط مصطلح است که ما سیمین دانشور را بشناسیم و از آن اقتباس کنیم اما اگر کنجکاو نیستیم به اندازه سیمین دانشور، اگر چه متواضع نیستیم برای تغییر روایتهای شخصیمان در مواجهه با یک اثرو این که بگوییم تا الان اشباه میفهمیدم و حالا درستش را فهمیدم نباید سراغ اقتباس برویم. با شناختی که من از خانم آبیار دارم و علقه که فضای ادبیات، ویژه فضاهای زنانه دارند؛ به شکل دقیق و نه به شکل ادایی، احساس میکنم با یک دانش و با تواضع ناشی از دانش سراغ این رمان رفتند و احتمالا روایت خودشان را بدون آن که تلاش کرده باشند که متفاوت از اثر اصلی باشد؛ روایت کرده اند. محال است که این سریال نعل به نعل منطبق بر رمان باشد چرا که محال است خوانشی که هر کدام ما از این رمان داریم؛ نعل به نعل شبیه به این رمان باشد. پس مهم آن است که ما وقتی سریال را تماشا میکنیم با آن ارتباط بگیریم یا نگیریم و چقدر روایت ما از زندگی را قلقلک میدهد و نمیدهد وچقدر ما احساس کنیم که با آن میتوانم سفر کنیم یا نمیتوانیم.آنجاست که یک کاتارسیس یا رهایی اتفاق میافتد. ما با روایت زنده ایم؛ هویت ما به واسطه روایت شکل میگیرد و رمان و ادبیات یکی از ابزارات بیان ادبیات و شکل گیری هویتهای انسانی است. گار ما سراغ ادبیات میرویم و آن را تصویرگری میکنیم؛ ما انسانهایی هستیم که خودمان را با زبان تطبیق میدهیم و روایت خودمان را از رمانی که تماشا کردهایم را روی پرده سینما و روی نمایشگرها ارائه دهیم. پیش آمده که وقتی یک رمان را میخوانیم و بعد نسخه سینمایی آن را تماشا میکنیم؛ اگر اهل فهم روایت و شناوری در روایت نباشیم ممکن است نسبت به آن گارد بگیریم چون ما پیش از آن فیلم آن را با بازیگر، دکوپاژ و تصاویر مد نظر خودمان در ذهنمان ساختهایم. ما باید تواضع آن را داشته باشیم که خودمان را برای تماشای روایت خانم آبیار از یک اثر آماده کنیم. این گونه تماشای آن واکنشی که ما به اثر داریم؛ ممکن است دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم اما ما باید اثر خانم آبیار را ببینیم و مطابقت دادنش نعل به نعلش با رمان آدرس غلط است؛ بر اساس تئوری که من به آن اشاره کرد که میتواند وحی منزل نیز نباشد.
بهنوش طباطبایی بازیگر نقش زری در سریال «سووشون» در ادامه نشست عنوان نمود: شخصیت زری برای من از اهمیت ویژهای برخوردار است. شخصیت زری در تاریخ ادبیات ماندگار است و چون سریال آن ساخته شده در تاریخ آثار نمایشی و در تاریخ سینما نیز ماندگار خواهد بود. چرا که زری نماد زن کشوراستو نماد زن ایران است. شخصیت زری تمثیلی از خود مؤلف است و سایه خانم دانشور در آن نقش وجود دارد. برای همین در ذهنم همیشه مرور میکردم که شأن خانم دانشور باید همیشه حفظ شود. خیلی خودش حالم که این نقش نصیب من شد. زری شخصیت مهمی در تاریخ ایران است و اینکه خانم آبیار و آقای قاسمی این نقش رو به من واگذار کردند تا همیشه قدردانشان هستم. زری برای من به مثابه یکی از ستونهای تخت جمشید میماند؛ برای همین خیلی از آن مراقبت کردم و میکنم. اگر بخواهیم کوتاه درباره که از مسیری که به این نقش رسیدم بگویم. این پروژه از سال 1400 برای من شروع شد. 4 الی 5 مال در زمان پیش تولید من به تمرین و تمرکز روی لهجه شیرین شیرازی پرداختم که بتوانم در زمان فیلمبرداری رها از تمرکز روی لهجه؛ فقط به حالات روحی و رفتاری و درونی زری بپردازم. یک سال و نیم تا دو سال با هدایتها و کمکهای خانم آبیار عزیز جلوی دوربین نقش زری را بازی کردم. رسیدن به نقش زری خیلی مسیر پر پیچ و خمی بود. برخی از پیچها خیلی تند بود. گاهی واقعا ترس سقوط داشتم. نقش زری به جهت دیگری برای من اهمیت وِزه دارد که خانم دانشوربزرگ آن را نوشتهاند و خانم آبیار آن را به تصویر کشیدند. یک بازیگر خیلی باید شانس داشته باشد که در این ترکیب قرار بگیرد.
زری بر اساس وِیژگیهایی که خانم دانشور برای آن قائل شدند؛ وِیژگیها و کشمکشهای درونی و اضطراب و ترسی که زری همیشه به همراه داشته است؛ از دل این اضطرابها متحول میشود و از این ترسها عبور میکند و به شجاعتی میرسد که طول تاریخ آن را از زنان مختلف دیدهایم.
نرگس آبیار خالق سریال «سووشون» در پایان بیان نمود: پانزده ساله بودم که رمان «سووشون» را خواندم و هیچ وقت فکر نمیکردم که روزی کارگردان این اثر شوم و سریال آن را بسازم. بعدها که کارگردان شدم آرزو کردم که روزی فرصتش فراهم شود که «سووشون» را بسازم. به شکل عجیبی این اتفاق افتاد و در واقع این اثر خودش به سمت من آمد. «سووشون» جز 5، 6 رمان مطرح ایرانی است. رمانی که صدر جاری است و آن را یک زن نوشته است و همان طور که دوستان گفتند اثری همه چیز تمام است. «سووشون» اثری ملی، میهنی، هویتی، معرفی، شناختی است که هر چه بگوییم مجددا اثر ویژگیهای مهم دیگری دارد که نمیتوان همه آن را بر شمرد. لایه های زیرینی دارد؛ وِیژگیهای هرمنوتیکی و تفسیری دارد و هرکسی ممکن است از ضن خود یار اثر شود. صحبت کردن درباره اثری که صرفا خوانده شده و هنوز دیده نشده سخت است. شما باید کار را ببینید و بعد درباره آن صحبت شود. من سعی کردم که به روح اثر وفادار بمانم؛ شاید در جایی بیننده را عصبانی کند که آنقدر نعل به نعل پیش رفتهام. یکی از دلایلی که اقتباسها سخت اتفاق میافتد این است که شاید کارگردانها مطمئن نیستند که بتوانند روح اثر را زنده نگه دارند.
شما وقتی متنی را دارید آن را با توجه به نگاه خود تصور میکنید اما وقتی تصویر میبینید تقریبا 80 درصد داده ها به شما ارائه شده است. شما شخصیتها و جغرافیا را میبینید و بیشتر وجوه ارتباطی، عاطفی و درونی آدمها میتواند وجوه هرمنوتیک و تخلیلی پیدا کند.
در «سووشون» من سعی کردم به روح کتاب وفادار بمانم. چیزیهایی اضافه یا کم شده است مانند جنگ سمیرم که آن بخش را یک بازنویسی مجدد کردیم که به اسناد تاریخیمان نزدیکتر باشیم. یا داستانهایی که مک هامون میگوید که وجه تخیلی دیگری را میطلبد که از رویکرد دیگر استفاده کردیم که بتوانیم آن را برای مخاطب خوانش کنیم و بتوایم اجزا و جزئیات، حسی که خانم دانشور موقع نوشتن داشته است و حسی که همه مخاطب رمان موقع خواندن آن داشتند را به صورت جامعه پردازش کنیم.
اما این را بدانید که هرگز یک اثر اقتباسی شبیه به متن نمیشود. ارجاع میدهم به داستان بورخس که یک نفر داستان «دن کیشوت»را نعل به نعل مینویسد و یک واو هم جا نمیاندازد اما در آن داستان مطرح میشود که آن داستان نعل به نعل «دن کیشوت» نیست و روح آن آدم و حسی که موقع نوشتن داشته است؛ جاری میشود. من سعی کردم برداشته خود را از اثر داشته باشم و نمیدانم چقدر توانستم حق مطلب را ادا بکنم. من و یک گروه 200 نفری تمام تلاشمان را کردیم و همه بی نهایت زحمت کشیدند.
اگر جاهای تغییر کرده است؛ جاهایی به ممیزی برمیگردد که از ما خواسته شده آن را رعایت کنیم. امیدوارم بدون ممیزی خاصی سریال پخش شود و شایعات و بحث مختلف که به گوش ما میرسد و ممکن است جلوی بعضی از صحنهها گرفته شود؛ بر طرف شود. این سریال یک اثر شریف است و حرف خیلی مهمی را میزند و حرف از شجاعت زنانه و عدالت و آزادی میزند. مفاهیمی که کهنه نمیشود و ما هنوز با مسئله ظلم و بی عدالتی مواجهیم و صرفا سرگرمی نیست.این رمان اثر چند وجهی است و همه چیز با معنا در آن پرداخته شده است. در این رمان به اسطورههای مختلفی همانند سهراب، رستم، ابراهیم در آتش، سیاوش که اسطوره اصلی اثر است ( رنگ سیاه که رنگ «سووشون» است) و حتی به امام حسین (ع) پرداخته میشود. امیدوارم حتی به اندازه اندک توانسته باشم به اثر ماندگار سیمین دانشور ادای دین کنم.
برای من اهمیت داشته است که فرهنگ، آداب، رسوم، سنن، فضای بومی، فورکلر شهر شیراز، ادبیات، ادببیات عامیانه که در بخشی از متن اثر وجود دارد در سریال دیده شود. چون اعتقاد دارم متن خودش میراث است؛ به میراث فرهنگی شیراز نیز با تعصب پرداختیم. در طول کار دو کارشناس میراث فرهنگی همواره همراه ما بودند و در تمام لوکیشنهایی که میرفتیم نظارت داشتند. در سریال «بامداد خمار» هم یک کارشناس حضور داشت. برخی شایعات که درباره آسیب زدن به بناهای فرهنگی مطرح شده کذب است و شما نیز میتوانید کارشناس ما باشد و به لوکیشنهایی که فیلمبرداری کردیم مراجعه کنید و صحت این موضوع را بررسی کنید. ما این بناها را معرفی کردیم. انشاالله هیچ بلای طبیعی رخ ندهد و این بناها همیشه سلامت باقی بمانند اما ما این بناها را در اثر ادبی که اقتباس کردیم حفظ و ثبت نمودیم