۱۵ بازی که با امید شروع شدند و با شکست به پایان رسیدند

برخی بازیها در تبلیغات درخشیدند، اما پس از عرضه نتوانستند انتظارات گیمرها را برآورده کنند.
صرفاً به این دلیل که یک بازی در مرحله تولید و تبلیغات خود امیدوارکننده به نظر میرسد، به این معنی نیست که همه چیز در زمان عرضه نیز به همان کیفیت خواهد بود. این درسی است که ما در طول سالهای متعدد و تجربه عناوین مختلف یاد گرفتهایم. فهرستی طولانی از بازیها وجود دارد که در ابتدا امیدوارکننده به نظر میرسیدند، اما در نهایت چیزی جز ناامیدی برای گیمرها به ارمغان نیاوردند.
در ادامه، به ۱۵ عنوان مختلف میپردازیم که برخلاف انتظارات و پتانسیلی که از آنها پیشبینی میشد، ضعیف ظاهر شدند.
۱۵-LAIR
این فهرست را با Lair که یکی از تلخترین عرضهها در دنیای گیمینگ را به خود اختصاص داده است، شروع میکنیم. سابقه عالی استودیوی Factor 5 و نمایشهای امیدوارکننده پیش از عرضه این عنوان، نشان میداد که Lair قرار است به یکی از موفقیتهای بزرگ PS3 تبدیل شود، اما پس از انتشار، بازی به لطف کنترلهای حرکتی ناامیدکننده خود به یک فاجعه غیرقابل تحمل تبدیل شد. حتی اکنون، نزدیک به دو دهه بعد، سخت است پتانسیل از دست رفته Lair را فراموش کنیم.
۱۴- BATTLEBORN
اگر بخواهیم در حق Battleborn منصف باشیم، این بازی ویژگیهای قابل قبول کمی نداشت. گیمپلی آن در بخش تیراندازی خوب بود و برخی از شخصیتها نیز بهاندازه کافی سرگرمکننده بودند. با این حال در نهایت، بازیکنان به تکراری و متوسط بودن حلقه گیمپلی آن پی بردند و همچنین عدم توانایی در رقابت با Overwatch که تنها چند هفته بعد منتشر شد، تیر خلاصی بر پیکره موفقیت این عنوان بود.
۱۳- FIGHTER WITHIN
روی کاغذ، یک بازی مبارزهای در سطح عناوین AAA که به طور کامل با حرکات بدن بازیکن در دنیای واقعی کنترل میشود، قطعاً در گذشته برای گیمرها هیجانانگیز به نظر میرسید، اما مانند اکثر پروژههای مربوط به Kinect، بازی Fighter Within نیز به یک فاجعه مطلق تبدیل شد. در واقع، این اثر مبارزهای Ubisoft ممکن است یکی از بدترین نمونههای این ژانر باشد و همانطور که احتمالاً حدس زدهاید، Kinect نیز تا حدود زیادی در شکست آن دخیل بود.
۱۲- NINJA GAIDEN 3
بعد از دو بازی موفق از سری ریبوت شده Ninja Gaiden که پیشگام ژانر خود بودند، Team Ninja در اقدامی عجیب، تصمیم گرفت که دیگر به فرمول محبوب خود پایبند نباشد. نسخه سوم در زمانی منتشر شد که بسیاری از توسعهدهندگان به عادت آزاردهنده «سادهسازی» گیمپلی و مکانیکها برای جذب مخاطبین بیشتر روی آورده بودند. در Ninja Gaiden 3، مبارزات هیجانانگیز و چالشهای دشوار دو بازی اول، جای خود را به مکانیکهای سطحی و ساده داده بودند. همانطور که انتظار دارید، طرفداران در آن زمان به شدت از این موضوع عصبانی شده بودند.
۱۱- THE DAY BEFORE
این ممکن است یکی از عجیبترین داستانهایی باشد که در این فهرست به آن میپردازیم. به مدت سالها، استودیوی Fntastic بازی The Day Before را به عنوان یک بازی جهان باز MMO در ژانر ترس و بقا با بودجه بسیار بالا در حد و اندازه آثار AAA نمایش داد، اما نه تنها خود بازی چیزی نبود که تبلیغ میشد، بلکه حتی چیزی هم که ارائه شده بود، به دلیل مشکلات زیادی که داشت قابل تجربه نبود. از این بازی، به عنوان یکی از بزرگترین کلاهبرداریهای صنعت گیمینگ نیز یاد میشود.
۱۰- ALONE IN THE DARK (2024)
میتوان گفت که ما هماکنون در دوران طلایی بازیهای ترس و بقا میکنیم، بنابراین وقتی THQ Nordic و Pieces Interactive اعلام کردند که یک ریمیک از بازی Alone in the Dark را به سبک عناوین مدرن Resident Evil عرضه خواهند کرد، دلایل زیادی برای خوشبینی و انتظار وجود داشت. متأسفانه اما، Alone in the Dark نتوانست در حد و اندازه این انتظارات ظاهر شود. البته، نمیتوان این عنوان را کاملاً «بد» تلقی کرد، بلکه به عقیده بسیاری، این بازی «ناپخته» یا «ناقص» بوده و نیاز به مدت زمان توسعه بیشتری داشت تا بتواند با استانداردهای امروزی ژانر ترس و بقا، رقابت کند.
۹- MARVEL’S AVENGERS
یک بازی AAA بر اساس حق امتیاز Avengers، برای هر توسعهدهندهای میتواند یک موفقیت قطعی تلقی شود. اما زمانی که فاش شد که Marvel’s Avengers، یک بازی سرویس محور خواهد بود، خشم طرفداران برانگیخته شد. اگرچه کمپین بازی نقاط قوت خود را دارد، اما اصل تجربه، بسیار ضعیفتر از انتظارات بود. مبارزات تکراری، مجموعهای از مشکلات فنی و طراحیهای بیروح و سطحی، تنها نوک کوه یخ مشکلاتی بود که این عنوان را به شکست تمام عیار تبدیل کرد.
۸- DARK VOID
این بازی در زمانی وارد بازار شد که شوترهای کلون Gears of War با محوریت مکانیکهای سنگر گرفتن، ترند آن روزهای صنعت بودند. در میان این عناوین، Dark Void، قول تغییر فرمول این ژانر با معرفی ویژگی جدیدی که آن را سنگرگیری عمودی مینامید را داده بود. قبل از عرضه، این عنوان علمی-تخیلی Capcom در تریلرها بسیار جذاب به نظر میرسید، اما متأسفانه، خود بازی، یک شکست بزرگ بود و پس از مدت کوتاهی پس از عرضه به فراموشی سپرده شد. از داستان ضعیف گرفته تا کمبود کلی محتوا (با یک کمپین کوتاه بهعنوان تنها حالت موجود)، Dark Void چیز زیادی برای ارائه نداشت و بزرگترین نقطه قوت آن، مکانیکهای تیراندازی قابل قبولش محسوب میشد.
۷- REDFALL
یک بازی شوتر جهان باز ساخته شده توسط استودیوی سازنده Dishonored و Prey که در آن نقش شکارچیان خونآشام را بازی خواهید کرد؟ تنها با قضاوت از روی معرفی کوتاهش، Redfall به نظر میرسید قرار است عنوانی جذاب و امیدوارکننده باشد، اما خود بازی چیزی جز درس عبرتی برای دیگر استودیو برای دنبال نکردن راهبردهای سرویس محور نبود. در یک کلام، Redfall یک بازی بد است، نه تنها به این دلیل که در انجام چیزهایی که یک بازی استودیوی Arkane باید در آن خوب باشد شکست میخورد، بلکه به این دلیل که حتی در انجام کارهای جدیدی که سعی دارد انجام دهد نیز ناموفق است.
۶- SKULL AND BONES
ممکن است سخت باشد، اما سعی کنید زمانی را به یاد بیاورید که Skull and Bones برای اولین بار معرفی شد؛ در یک کلام، همه هیجان زده بودند! معرفی SaB به عنوان یک بازی مستقل بر اساس گیمپلی مبارزات دریایی و کشتیرانی فوقالعاده Assassin’s Creed 4: Black Flag، به خودی خود هیجانانگیز بود و حتی چند تیزر و تریلر اول آن هم واقعاً خوب به نظر میرسید. متأسفانه پس از معرفی، Skull and Bones سالهای زیادی را در برزخ توسعه گذراند و پس از چندین ریبوت و تأخیرهای متعدد، وقتی سرانجام در سال ۲۰۲۴ منتشر شد، به یکی از بزرگترین شکستهای تجاری Ubisoft تبدیل شد.
۵- KNACK
حتی در زمان معرفی، Knack به وضوح هرگز قرار نبود تبدیل به یک موفقیت بزرگی برای پلی استیشن شود، یا این حال، با نزدیکتر شدن به انتشار خود، برخی امیدوار بودند که حداقل در حد یک بازی پلتفرمر خلاقانه برای سالهای اولیه PS4، بتواند خودی نشان دهد. Knack از لحاظ مفهوم و برخی ایدهها نقاط قوتی نیز داشت، اما خود بازی در بهترین حالت ناقص و در بدترین حالت، کاملاً کسل کننده بود.
۴- DEAD ISLAND: RIPTIDE
پس از ۱ Dead Island، عرضه یک دنباله مستقل که با ارائه برخی بهبودها، همان گیمپلی تحسین شده قبلی را تکرار کند، انتظار معقولی به نظر میرسید، اما متأسفانه، Dead Island: Riptide نتوانست حتی این انتظارات ساده را برآورده کند. این عنوان در عوض، به طرز غیر قابل توضیحی بدتر از چیزی که همه فکر میکردند قرار است عرضه شود تبدیل شد. مکانیکهای مبارزات Riptide ناقص بود، مأموریتها کسلکننده بودند، داستان ارزش توجه نداشت و بازی مملو از مشکلات فنی بود. حتی طرفداران سرسخت فرنچایز Dead Island نیز، نمیخواستند این عنوان را عضوی از این سری، به حساب بیاورند.
۳- RESIDENT EVIL 6
خوشبختانه به نظر میرسد که از روزهای تاریک مجموعه Resident Evil فاصله گرفتهایم؛ دورانی که با عرضه Resident Evil 6، به اوج خود رسیده بود. ایده یک بازی بزرگ و حماسی با داستانهای متقاطع که همه ستارگان شناخته شده این سری را در یک ماجراجویی حماسی گرد هم میآورد، برای بسیاری هیجانانگیز بود، اما تمرکز زیاد Resident Evil 6 بر روی جنبههای اکشن و عدم استفاده درست از پتانسیل عظیم آن، باعث مواجه شدن با استقبال نامناسب از سوی طرفداران قدیمی شده بود. اگر Capcom روزی تصمیم به ریمیک این عنوان بگیرد، باید آماده ایجاد تغییرات بزرگی در گیمپلی و داستان RE6 باشد.
۲- MINDJACK
حتی بزرگترین منتقدان MindJack (که تعداد زیادی از آنها وجود دارد)، به شما خواهند گفت که ایدههای واقعاً جالبی، بهویژه در بخش چندنفره این عنوان وجود داشت. با این حال، گیمپلی MindJack به معنی واقعی کلمه یک فاجعه بود. نه تنها این عنوان به طور کلی، یک کلون دیگر از Gears of War محسوب میشد، بلکه MindJack از کنترلهای افتضاح و مشکلات فنی متعددی نیز رنج میبرد. Square Enix در آن زمان، چندین اثر ناموفق منتشر نمود، اما MindJack به عقیده بسیاری، بدترین این عناوین بود.
۱- SONIC THE HEDGEHOG (2006)
بازیهای سونیک اغلب به طور باورنکردنی ضعیف یا متوسط بودهاند، اما حتی نزدیک به دو دهه بعد، فهمیدن اینکه چگونه ریبوت Sonic the Hedgehog در سال ۲۰۰۶ توانست به این اندازه بد باشد، سخت است. کنترل ضعیف، لودینگهای بیپایان، داستان افتضاح و مشکلاتی فنی فراوان، باعث شد که حتی اتمام این عنوان هم به امری طاقتفرسا تبدیل شود. به دلیل یدک کشیدن نام Sonic، طرفداران انتظارات بسیار زیادی از این بازی داشتند و Sonic the Hedgehog 2006 در براورده کردن همه این انتظارات، شکست خورد.