افسانهها جاودانه میمانند| درباره وجه ناشناخته از زندگی ماریو بارگاس یوسا

ماریو بارگاس یوسا نویسنده برنده جایزه نوبل در 89 سالگی درگذشت
هفت صبح| ماریو بارگاس یوسا تا دیروز یکی از بزرگترین نویسندگان زنده دنیا بود، حالا مرده است. نویسندهای که نوشتن برایش سلاحی در برابر ناامیدی بود. او در طول زندگیاش تعهدی تزلزل ناپذیر به نوشتن و تفکر انتقادی نشان داد. حتی در سالهای پایانی زندگی، زمانی که بدنش دیگر مانند گذشته او را همراهی نمیکرد، وضوح فکریاش دست نخورده ماند.
این خبر کوتاه دنیای ادبیات را متاثر کرد، چون نه فقط نابغهای در ادبیات آمریکای لاتین بود بلکه چهرهای فرهنگی و فکری در جایگاه جهانی بود. آثار او که در سال 2010 با جایزه نوبل بیشتر شناخته شد به عنوان شاهدی جاودانه بر نبوغ ادبی او باقی مانده است. اگر بخواهیم از میراث ادبی یوسا این نویسنده بزرگ پرویی بگوییم مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. در اینجا از یک وجه از زندگی او صحبت میکنیم که برای خیلیها ناشناخته است؛ خانواده.
گرچه یوسا سالها و روزهای آخر عمرش کنار همسر و فرزندان و نوههایش سپری کرد، اما چند سال قبلترش از همسرش فاصله گرفت و وارد رابطهای جدید شد. در 10 ژوئن 2015، زندگی پاتریسیا یوسا تغییر کرد. در آن روز او از مطبوعات فهمید که پایان ازدواجش با نویسنده ماریو بارگاس یوسا قطعی است. او که هنوز نمیخواست شایعات را باور کند، با صدور بیانیهای رابطه همسرش با ایزابل پریسلر را تکذیب کرد و گفت:
«همین یک هفته پیش، ما در نیویورک بودیم و پنجاهمین سالگرد ازدواج خود را جشن گرفتیم. از شما میخواهیم که به حریم خصوصی ما احترام بگذارید.» وقتی خبر جدایی تایید شد، بسیاری از خانواده و دوستان پاتریسیا یوسا معتقد بودند که دنیای او از هم خواهد پاشید، اما بعد از چند سال یوسا به آشیانه اولش برگشت و آخرین کتابش «سکوتم تقدیم شما» را به همسرش پاتریسیا تقدیم کرد تا پیوندشان را دوباره اعلام کند. در این کتاب به شیوایی عشق یوسا را به همسر پنجاه سالهاش میبینیم.
با تمام این حرفها خانواده در زندگی ماریو بارگاس یوسا همیشه یک محور مهم بود و خودش هم بارها این اهمیت را به زبان آورده بود، زمانی روزنامهنگاری از او پرسیده بود که به آیندگان و شهرت پس از مرگ فکر میکنید؟ و یوسا گفته بود که هرگز به این فکر نکرده، بلکه به فرزندانش و نوههایش فکر میکند حتی به کتابهایش هم فکر نمیکند. تا آخرین لحظات همینطور نزدیک به خانواده ماند و احاطه شده با آنها در آرامش درگذشت.
آلوارو پسر یوسا در پیامی پراحساس مرگ پدرش را اعلام کرد که پای این پیام را هر سه فرزند این نویسنده آلوارو، گونزالو و مورگانا امضا کرده بودند. اما قرار نیست که یوسا در مراسم تشییعی عمومی رهسپار خانه ابدیاش شوند. پاتریسیا یوسا همسر پنجاه ساله یوسا به همراه فرزندانش تصمیم گرفتهاند که مراسم عمومی برای یوسا برگزار نکنند و به این آخرین خواست او احترام بگذارند و این چیزی است که خود یوسا در زمان حیاتش از خانوادهاش خواسته بود.
یک ماه پیش ظاهر یوسا باعث شده بود که خیلی از هوادارانش دچار نگرانی شوند، او به شدت شکننده و به وضوح لاغرتر شده بود، اما هیچ نشانهای از ضعف سلامتی در او دیده نمیشد تا کسی بتواند چنین پایان نزدیکی را پیشبینی کند. ماریو بارگاس یوسا دیروز در حالی که خانوادهاش دورش را گرفته بودند در 89 سالگی درگذشت، تا جهان ادبیات یکی دیگر از ستونهایش را از دست بدهد.
اما غیر از نامه صمیمانه فرزندان یوسا، نامه نوهاش پاتریسیا یوسا در سوگ پدربزرگش گواه این صمیمیت و عشق در خانواده یوساست. او با انتشار عکسهایی از کودکی خود همراه پدربزرگش تا آخرین لحظات که دستانش را در دست گرفت درباره پدربزرگش نوشته است:
عزیزم پدربزرگ
با دلی شکسته و با عمیقترین اندوهی که در زندگیام احساس کردهام، این کلمات را برایت مینویسم. پیش از هر چیز، میخواهم از تو تشکر کنم، چون تو برایم چیزی فراتر از یک پدربزرگ بودی: پدری دوم که زندگی را به من هدیه داد و در سی سال گذشته همراهم بود.
سپاس که همیشه در تمام لحظات مهم زندگیام حضور داشتی، برای مهربانیت، سخاوتت و درسهای زندگیات. همیشه خندههایت، تمام داستانهایت و گفتوگوهایمان هنگام خوردن «هویوس روتوس» (تخممرغ شکسته) در کاسا لوسیو دلم را برایت تنگ خواهند کرد.
ناراحتکننده است که دیگر نمیتوانم لحظاتی اینچنین با تو داشته باشم و اینکه تو نوههایم را نخواهی دید، اما آنها بزرگ خواهند شد با این آگاهی که پدربزرگشان نابغهای مطلق بود.در کنار مادربزرگ پاتریسیا، همراه زندگیت در بیش از ۶۰ سال و عشق زندگیت، زندگیای خارقالعاده ساختی. همه رویاهایت را به تحقق رساندی و بیشمار جوایز و افتخارات دریافت کردی. توانستی آنطور که میخواستی زندگی کنی: با نوشتن در هر روز.
افتخار بزرگی را برای کشور محبوبت به ارمغان آوردی، چون نخستین پرویی بودی که جایزه نوبل را برد. کلماتت جهان را تغییر دادند و همچنان در نسلهای آینده نیز این کار را ادامه خواهند داد.با روحیه شورشیات، باید مینوشتی: برای تصور جهانهای دیگر و خلق امکانهایی از آنچه میتوانست باشد. از آثار ادبیات صرفا برای سرگرم کردن استفاده نکردی، برای محکوم کردن ظلم، ترویج دموکراسی و دفاع از آزادی و حقوق بشر بهره بردی. هرگز نپذیرفتی که در برابر بیعدالتی بیتفاوت بمانی. مهم نبود چه موانعی سر راهت قرار گرفتند، هرگز دست از مبارزه برای آنچه به آن باور داشتی برنداشتی.