پیکاسو در تهران | بازتابی از تحول اجتماعی فرهنگی ایران امروز

استقبال مخاطبان عمدتا جوان از آثار پیکاسو لنزی را به پویایی اجتماعی-فرهنگی در حال تکامل ایران امروز تابانده است
هفت صبح، حسین گنجی| تفاوت کلیدی این نمایشگاه با پیشینیانش (مانند «چشم در چشم») در نگرش آموزشی و جامعهشناختی آن است. کیوریتورهای این نمایشگاه، با بحث بر روند شکلگیری سبک کوبیسم و رابطه آن با تحولات سیاسی-اجتماعی اروپای قرن بیستم، تلاش کردند تا پیکاسو را نه به عنوان «نابغههای منزوی»، بلکه به عنوان هنرمندی معرفی کنند که در بستر جنگهای جهانی، انقلابهای صنعتی و جریانهای فلسفی زمانهاش میزیست.
توضیحات دقیق، باکسها و مستندات تاریخی، مخاطب را به درکی عمیقتر و پیچیدهتر از پیوند هنر و جامعه رهنمون میسازد. امری که یک نمایشگاه را از سطح یک گردآوری که در نمونههای سایر موزه و گالری فاصله میدهد و به امر کیوریتوریال نزدیک میکند. پییر بوردیو، جامعهشناس، در کتاب «تمایز» تأکید میکند: «هنر والا زمانی به مصرف تودهها میرسد که نهادهای فرهنگی، نقش واسطههای آموزشی را ایفا کنند.»
این نمایشگاه دقیقا چنین نقشی داشت. تبدیل هنر مدرن از «کالایی لوکس» به «متن قابل خوانش» برای مخاطبان عام. این نگاه، مخاطب را به درکی دیالکتیکی از رابطه هنر و جامعه میرساند. خوزه مویسِن پِرِز، مورخ هنری، میگوید: «پیکاسو هرگز جدای از زمانه خود نبود؛ او زخمهای اروپا را با قلممویش التیام میداد.» نمایشگاه پیکاسو در موزه هنرهای معاصر تهران، نه تنها به دلیل شهرت جهانی این هنرمند، بلکه به واسطه کیوریتوری آگاهانه و آموزشی، به صحنههای بازتاب تحولات فرهنگی ایران تبدیل شده است.
همانطور که هگل زمانی اشاره کرد «هنر آینه روح یک جامعه است»، استقبال مخاطبان عمدتا جوان از آثار پیکاسو لنزی را به پویایی اجتماعی-فرهنگی در حال تکامل ایران امروز تابانده است. فراتر از جذابیت یک نماد مدرنیستی، این شور و شوق نشان دهنده تغییرات عمیقتر در رابطه ایران با هنر، مدرنیته و گفتمان عمومی است.
بازتعریف هویت جمعی
ایران در طی سالهای اخیر شاهد افزایش زیرساختهای فرهنگی بوده است: گالریها، کافهها و تئاترهای خصوصی گسترش داشتهاند و فضاهای شهری بیشتری به مراکز مبادلات خلاقانه تبدیل شدهاند و این طبیعی است که پیکاسو خط شکن و خلاق مورد توجه قرار گیرد. آمارها نشان میدهند در سالهای اخیر، ایران شاهد افزایش بیسابقه گالریهای هنری (بر اساس برخی آمار و اظهارنظر مدیران فرهنگی تا 300 درصد در پنج سال اخیر)، کافهها، برنامههای فرهنگی و سالنهای تئاتر خصوصی بوده است. این روند تنها محدود به پایتخت نیست. شهرهایی مانند اصفهان، شیراز و رشت نیز شاهد ظهور فضاهای فرهنگی نوین هستند.
جامعهشناس ایرانی، دکتر ناصر فکوهی، در تحلیل این پدیده میگوید: «هنر معاصر، برای بسیاری به ابزاری برای فراروی از گفتمانهای تک بعدی تبدیل شده است.» این پدیده صرفا اقتصادی نیست؛ بلکه بازتاب نیاز به بازتعریف هویت جمعی است. پیربوردیو، جامعه شناس، معتقد است: «رشد فضاهای فرهنگی، نشان میدهد که جامعه برای تولید «سرمایه نمادین» سعی دارد که از دل تنشهای سیاسی و اجتماعی سر بر آورد.» در ایران امروز، این فضاها بهمثابه «مکانهای سوم» (مطابق نظریه رِی اولدنبورگ) عمل میکنند. جایی که افراد خارج از چارچوبهای رسمی، به گفتوگو و کشف جهانهای جدید میپردازند.
نسل جدید تشنه هویتیابی
از آنجایی که ایرانیان به طور فزایندهای به دنبال مشارکت فرهنگی هستند، این فضاها به عرصهای برای مذاکره درباره هویت و جایگاه تبدیل میشوند. به خصوص نسل جدید که جستجوگری بیشتری دارد و میخواهد به یک ریسمان هویتی چنگ بزند، به گذشته بیش از آینده اشتیاق نشان میدهد. این اتفاق در غرب و شرق تفاوتی نمیکند.
نسل جوان امروز همانقدر به خیام و فردوسی مراجعه و نیاز دارد که به موراکامی و پیکاسو. افتتاحیههای شلوغ برای گالریها که زمانی اتفاقی نادر بود، امروز به تکرار رخ میدهد و این فقط شامل نمایشگاههای موزه هنرهای معاصر نیست و به موزههای دیگر و گالریهای دیگر نیز کشیده است. برای مثال نمایشگاه «دیو» در گالری ثالث یا نمایشگاه مریم سالور در گالری ایرانشهر، حکایت از تغییر ذائقه و نیازهای جامعه دارد. این تکههای پازل، جامعهای را منعکس میکنند که تشنه تعامل فکری و زیباییشناختی و هویتیابی است.
نمایشگاه اخیر موزه هنرهای معاصر نشانگر این است که چگونه هنر پیکاسو از طریق امتناع از بیتفاوت ماندن نسبت به جنگ، فاشیسم، و تغییرات اجتماعی، خود را ساخته و ماندگار کرده است. این رویکرد با ادعای جان دیویی مطابقت دارد که «هنر از تجربه جدا نیست، بلکه شکلی برجسته از آن است». با آموزش بازدیدکنندگان در مورد فرآیند خلاقانه و بافت تاریخی پیکاسو، این نمایشگاه فراتر از تماشایی بودن و گفتوگوهای انتقادی در مورد نقش هنر در دوران پرتلاطم یک جامعه رفتار کرده است.
هنر ابزار گفتوگو با جهان
درگیری پیکاسو با جنگ و مدرنیسم اروپایی با فضای سیاسی-اجتماعی آن دوران، همآوایی و غرابتهایی با زمانه اکنونی ما دارد. استقبال از پیکاسو در تهران، صرفا یک رویداد هنری نیست؛ بلکه نشانهای است از تحول اجتماعیتر: جامعهای که میکوشد از دریچه هنر، همزمان با جهان گفتوگو کند و تصویری مدرن و امروزین و زنده از خود بازتاب دهد. ادوارد سعید یادآور میشود: «هنر والاترین شکل مقاومت است. وقتی سیاست خُرد میشود، فرهنگ باقی میماند.»
این نمایشگاه، و امثال آن، شاید پیشدرآمدی بر فصل تازهای در تاریخ فرهنگی ایران باشد. فصلی که در آن، هنر نه بهمثابه فرار از جامعه، که ابزاری برای نقد و بررسی آن، قد علم میکند. نکته کلیدی در نمایشگاه اخیر، تأکید بر این گزاره بود که پیکاسو بیطرف نبود. او در «گرنیکا» خشونت فاشیسم را محکوم کرد و در «دوشیزگان آوینیون» هنجارهای زیباییشناختی را شکست. این روایت، برای مخاطب ایرانی که خود درگیر چالشهای هویتی است، جذابیت مضاعف دارد. هومی بابا، نظریهپرداز پسااستعماری، تأکید میکند: «هنر مدرن در جوامع درحال توسعه، ابزارهایی برای بازآفرینی انتقادی تاریخ تبدیل میشود.»
بیداری فرهنگی، جنبشهای اجتماعی کاتالیزوری هنر
نمایشگاه پیکاسو نشان میدهد که چگونه هنر تحول اجتماعی را منعکس میکند و آن را به پیش میبرد و هنرمند چگونه نقش بازی میکند. مفهوم مدرنیته سیال زیگمونت باومن «جهانی که با شار و عاملیت فردی تعریف شده است» به درستی چشمانداز فرهنگی ایران را توصیف میکند. همانطور که گالریها و تئاترها شکوفا میشوند، آنها به دنیای کوچک جامعهای تبدیل میشوند که دوباره درباره هویت خود مذاکره میکند.
میراث پیکاسو، که ریشه در قراردادهای چالشبرانگیز دارد، در زمینهای که هنر دیگر یک تجمل نیست، بلکه یک گفتوگوی حیاتی است، ارتباط تازهای پیدا میکند. این بیداری فرهنگی، در کنار جنبشهای اجتماعی گستردهتر، بر نقش دوگانه هنر تأکید میکند: آینهای از ایران امروز و کاتالیزوری برای فردا. هنر و فضاهای هنری ما نه امروز که با استقبالهای فزاینده روبهروست، بلکه همواره پیشگام جامعه خود بوده است، و از خود در تمامی قرون رد پای معناداری به جا گذاشته است. ردپاهایی که اگر درست و دقیق دیده میشد / شود، تحولات پسینی آن نیز قابل خوانش خواهد بود.
مراجع:
بوردیو، پیر. تمایز: نقد اجتماعی قضاوتهای ذوقی.
دیویی، جان. هنر به منزله تجربه.
سعید، ادوارد . فرهنگ و امپریالیسم.
باومن، زیگموند. مدرنیته سیال