کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۸۵۳۰۶
تاریخ خبر:

تب داغ «مصرف» آثار هنری

تب داغ «مصرف» آثار هنری

برخی این استقبال گسترده را نوعی مقابله یا مخالف‌خوانی شبه‌سیاسی از سوی مخاطبان علیه حاکمیت تفسیر می‌کنند

هفت صبح، مرجان نمازی| استقبال کم‌نظیر از دو رویداد هنری «چشم در چشم» و «پیکاسو در تهران» در موزه هنرهای معاصر در تهران از سوی سیاست‌‌گذاران و برنامه‌ریزان فرهنگی و هنری کلان مورد قصد یا حتی شاید مطلوب نبود، کمااین‌که تبلیغ رسمی چندانی را نیز از سوی آن‌ها برای این دو رویداد شاهد نبودیم.

 

این موضوع چندان هم جای تعجب ندارد چراکه به‌طور کلی موضوع این رویدادها، یعنی نمایش بخشی از شاهکارهای هنر ‌«مدرن» با سیاست‌ها و ارزش‌های آن‌ها نه‌تنها هم‌خوان نیست، بلکه از جهاتی مغایرت نیز دارد. بدین منظور که «استتیک مدرن» واجد سویه‌های انتقادی و سیاسی به معنای اخصِ «نفی و مداخله در نظم و سامان موجود و مستقر» است و نه‌تنها از «زیباسازی» و «طبیعی‌سازی» امر واقع و نظم موجود سر باز می‌زند، بلکه با کلیت فرمی و محتوایی خود آن‌ را مورد پرسش نیز قرار می‌دهد. 

 

گذشته از این امر، برخی این استقبال گسترده را نوعی مقابله یا مخالف‌خوانی شبه‌سیاسی از سوی مخاطبان علیه حاکمیت تفسیر می‌کنند و یا برخی به این نتیجه می‌رسند که مردم با هنر آشتی کرده‌اند. برخلاف این نظرات شواهد روشن و زیادی برای چنین تفسیرها و نتیجه‌گیری‌هایی وجود ندارد. 

 

یک مثال نقض برای این رویکردها: ما بارها  شاهد رکوردزنی استقبال مردم از فیلم‌های کمدی ایرانی‌ که نه‌تنها فاقد ارزش‌های هنری‌ هستند بلکه همچنین از بسیاری جهات سخیف، مبتذل و ارتجاعی هستند، بوده‌ایم. فیلم‌هایی که متأسفانه نه‌تنها ذائقه هنری مردم را پرورش نمی‌دهند بلکه حتی آن را به سمت قهقرا سوق می‌دهند.

 

چنین فیلم‌هایی برخلاف موضوعاتشان،‌ نوع روابط شخصیت‌های داستان و پوشش بازیگران گرچه با سیاست‌های نظام تقابل دارند، به‌لحاظ تحمیق و تحدید افکار و دغدغه‌ها و ذائقه عمومی همدست موافقان نظم موجود است. در واقع این فیلم‌ها نه سیاست‌زدوده که به‌شدت غیرسیاسی هستند و اتفاقا به حفظ وضعیت موجود کمک می‌کنند. بر اساس این رویکرد استقبال کم‌نظیر مردم از دو رویداد مهم در موزه هنرهای معاصر را می‌توان در بستر میل شدید و روزافزون مردم به «سرگرمی»های جدید و متنوع دانست که به یمن گسترش فضای مجازی ابعاد گسترده‌ای پیدا کرده است.

 

به عبارت دقیق‌تر، بسیاری از افرادی که به تماشای آثار پیکاسو و گنجینه‌ پرتره‌های درخشان موزه رفتند، شناختی از خالق و فرم و موضوع آثار و اساسا هنر نداشتند. آنان به دنبال کنش فرهنگی-هنری و تربیت و تقویت ذائقه هنری خود نبودند. مخاطبان این نمایشگاه‌ها به دنبال سرگرمی‌ای جدید بودند تا اوقات خود را بگذرانند. آ‌ن‌ها به قصد «مصرف هنر یا آثار هنری» آمده بودند تا به صورت ‌ویژه تصاویری در فضای مجازی خود به مخاطبان‌شان «بفروشند» و «قیمت» خود را با تکیه بر پرستیژ چنین مصرفی، بالاتر ببرند. همچون مصرف یک کالای لوکس یا برند معروف! 

 

هرچند با این شکل مواجهه با هنر و آثار هنری موافق نیستم ولی در مقام مقایسه،‌ مصرف آثار پیکاسو و فیلم‌های مذکور یا نقاشی‌های ناتورالیستی منظره‌های روستایی، مورد اول را ترجیح و آن را به فال نیک می‌گیرم. آشنا شدن چشم مردم با آثار درخشان به ‌نمایش‌درآمده در دو رویداد مذکور و قدم زدن مردم در موزه هنرهای معاصر شاید زمینه‌ساز اتفاقات خوبی در آینده شود. شاید این آثار در اذهان آن‌ها پرسش‌هایی برانگیزد و آن‌ها را به کنکاش بیشتری وادارد. 

 

شاید آن‌ها را ترغیب کند به سمت آگاهی و درک عمیق‌تری از هنر بروند. شاید کمک کند که به‌تدریج ذائقه دیداری مردم بهبود پیدا کند. و خلاصه آن‌که کمک خوبی است تا اتفاقات ارزشمندتری از منظر هنری و فرهنگی رقم بخورد.

 

کدخبر: ۵۸۵۳۰۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر