دنبال مسیرهای جدید میگردم| گفتگو با امیر نوروزی، بازیگر «دختران کوچه غم»

او از چالشهای این نقش و تجربیات گذشتهاش میگوید
هفت صبح، آزاده باقری| «دختران کوچه غم» نام سریالی است که از فیلم «مسیح پسر مریم» استخراج شده و به شبکه نمایش خانگی رسیده است. این اثر، محصول سازمان اوج است که سه سال پیش به کارگردانی علی جعفرآبادی تولید شد و مهر توقیف خورد و حالا با کسب مجوز در قالب مینیسریال انتشار یافته است. داستان «دختران کوچه غم» درباره جوانی طلبه به نام مسیح با بازی امیر نوروزی است که براثر اتفاقی سر از کاباره در میآورد و... از اتفاقات خوب این سریال که مورد توجه قرار گرفته، بازی نوروزی است.
او در نقش مسیح، خویشتنداری، تعارض، نگرانی و دیگر مشخصهها را باورپذیر به تصویر کشیده. این بازیگر دارای کارنامهای تحسینآمیز است و هر بار نقشی تازه در آن ثبت میکند. «مردم معمولی»، «روزی روزگاری مریخ»، «حیثیت گمشده» و... از جمله سریالهای امیر نوروزی هستند که در آنها حضوری موفق داشته و نظرها را به خود جلب کرده.
چه انگیزهای منجر به پذیرش ایفای نقش یک روحانی در این اثر شد؟
برای من مهمترین عامل برای پذیرش ایفای نقش یک نقش، تفاوت آن نسبت به کاراکترهای دیگری است که قبلا بازی کردهام. همچنین، فیلمنامه خوب و دقیق، برای من به عنوان بازیگر، نقش بسیار مهمی دارد. وقتی فیلمنامه دقیق باشد، کاراکتر نیز به وضوح شکل میگیرد و این به من کمک میکند تا به کاراکتر نزدیکتر شوم.
برای رسیدن به نقش مطالعه هم داشتید یا صرفا خود فیلمنامه کفایت میکرد؟
در این پروژه، فیلمنامه به گونهای دقیق و قابل قبول نوشته شده بود که هیچ تغییری در سکانسها ایجاد نشد. وقتی با فیلمنامه دقیق از منظر تاریخی و ادبی روبهرو هستید، کافی است به نویسنده و کارگردان اعتماد و از اطلاعاتی که دارند استفاده کنید. در واقع بهترین مرجع و مشاور در خصوص این مسئله، نویسنده و کارگردان هستند. من به عنوان کاراکتر اصلی که در اکثر سکانسها و پلانها حضور داشتم، مجبور بودم به اندازه نویسنده و کارگردان تسلط به فیلمنامه داشته باشم. از این رو میتوانم بگویم نویسنده و کارگردان بهترین مشاوران برای من بودند.
طبعا بازی در نقش یک روحانی دهه 50 برای شما چالشبرانگیز بوده. درست است؟
بله، چون شخصیت روحانی که در این فیلم به تصویر کشیده میشود، تفاوت ویژهای با کاراکترهای روحانی مرسوم در دیگر فیلمها دارد و این برای من جذابیت خاصی داشت. هر کاراکتر مسیر خاص خود را دارد و من به عنوان بازیگر باید درک کنم چگونه میتوانم به درستی این مسیر را طی کنم.
چالشهای دیگر نقش و خود پروژه چه بود؟
در طول تولید این اثر، فشارهای جسمی و روانی زیادی را تحمل کردم. در مجموع حدود ۷۰ روز و شب در تمام پلانهای یک کار سینمایی حضور داشتم، فشار جسمی و روانی بسیار زیادی وارد شد. به خصوص در سکانسی که باید دختر را به بیمارستان میرساندم، فشار زیادی به کمرم آمد و درمان این درد نزدیک به یک سال ادامه پیدا کرد. این توضیح لازم است که بگویم شخصا هیچگاه متوجه چالشهای ایفای نقش نمیشوم.
بازیگری اصول و نظام مشخص و در عین حال شخصی، برای هر هنرپیشه دارد. من برای هر کاراکتر از یک مسیر جدید و نو استفاده میکنم. در واقع هر کاراکتر براساس فیلمنامه نشان میدهد چه مسیری را باید برای رسیدن طی کرد. نویسنده و کارگردان بیشترین کمک را به بازیگر میکنند و تسلط بر فیلمنامه یکی از راهگشاترین مسیرهاست. فیلمنامه نقشه گنج یک بازیگر برای رسیدن به شخصیت است.
از همکاری با علی جعفرآبادی بگویید که یک کارگردان اولی در این پروژه بود.
همکاری با کارگردان اولی همیشه تجربهای متفاوت است. در این پروژه نیز شاهد انگیزه و تلاش زیاد از سوی کارگردان بودم و به طور کلی، عدم تجربه را میتوان با گفتوگو و همکاری مستمر جبران کرد. من قبل از پروژه با دو کارگردان کار اولی دیگر کار کرده بودم و بعد از علی جعفرآبادی هم با یک کارگردان کار اولی کار کردم.
چون هر کدام از این کارگردانها سبک خودشان را دارند برای همین برای من تجربه جدیدی محسوب میشوند. اما همه کارگردان اولیها دارای یک وجه مشترک هستند و آن هم انگیزه و تلاش بیشتر در کارشان است که البته میتواند این موضوع به کمتجربه بودنشان هم برگردد.
نظرتان درباره توقیف فیلم چیست؟
«مسیح؛ پسر مریم» در بازبینی جشنواره فیلم فجر توقیف شد و من با این مسئله کنار آمدهام. در سینمای ایران، ممکن است هر فیلمی که در آن بازی کنید، توقیف شود. برای من این مسئله تازگی ندارد. سال قبل از تولید این فیلم نیز دو فیلم در جشنواره فجر داشتم که آنها هم توقیف شدند. من با این مسئله کنار آمدهام و فقط تلاش میکنم به عنوان بازیگر در زمان ایفای نقش لذت ببرم. چون احتمال آنکه هر اثری توقیف شود، بیشتر از امکان اکران آن است.
از تبدیل فیلم به سریال راضی هستید؟
شخصا تصمیم تبدیل فیلم سینمایی به مینیسریال برای من رضایتبخش نبود، چراکه فیلمنامه این اثر سینمایی بود و تغییر آن به مینیسریال، موجب تغییراتی در ساختار داستان شد. با این حال، بیشتر از سه سال از ایفای نقش من در این پروژه گذشته و اکنون خود را در مرحلهای دیگر از حرفهام میبینم. ضمن اینکه جامعه در حال تغییر است و ممکن است نویسنده نیز از ایدههای خود که پنج سال پیش نوشته شده است، به وجد نیاید. بعضی از ایدهها تاریخ مصرف دارند و نمیدانم دیگر چطور میتوان یک اثر هنری را کشت؟!
بله؛ چون خیلی از آثار در زمانی مشخص تاثیری دوچندان دارند. البته دغدغه «دختران کوچه غم» مشمول زمان نمیشود.
درست است ولی بهطور کلی، در سینمای ایران، گاهی پروژهها پس از مدتها به پخش میرسند و تاثیرات آنها از بین میرود. به نظرم این مسئله برای هر اثر هنری میتواند مضر باشد و در نهایت منجر به کمرنگ شدن تاثیر آن میشود. این فاجعه و از بین بردن تاثیرات یک اثر هنری است و در نهایت به اخته شدن یک اثر هنری منجر خواهد شد.