همانطور که نهال تجدد توصیف کرد...

درباره اومبرتو اکو و کیارستمی و مهرجویی
هفت صبح| نهال تجدد در مصاحبهاش در یک پلتفرم که دوهفته پیش وایرال شد، یک خصلتی را برای همسرش ژان کلود کریر و اومبرتو اکو نقل میکند که شخصا همیشه دنبال توصیفی برای آن میگشتم: دانش شادمان. نکته این توصیف این بود که فرد صاحب نظر که در بالاترین مدارج علمی است کار خودش را با وسواس دنبال میکند و هیچ گذشتی در مورد خود کارش به خرج نمیدهد اما خودش را جدی نمیگیرد. احساس نمیکند که دانشمند است و باید حرفهای مهم بزند و ژست خاصی داشته باشد. نهال تجدد میگوید که داریوش شایگان هم این گونه بوده است.
یعنی خودش را جدی نمیگرفته اما کارش را به شدت جدی میگرفته است. و خب این با سنت روشنفکری در ایران تضاد دارد. روشنفکران ما در یک سنت کمی مضحک عادت داشتند که تصاویری از خود در هالهای از دود سیگار و یا چانه تکیه داده بر دست و یا انگشتانی که به سمت گیجگاه اشاره رفته را آن هم در عکسهای سیاه و سفید پرکنتراست، به عنوان هویت روشنفکرانه خود مخابره کنند. عادت داشتند موقع حرف زدن صدای خود را گرفته نشان دهند و با اخمهای در هم تنیده مخاطب خود را نظاره کنند و از یک دایره لغات خاص و مشخص هم استفاده کنند.
انگار ما جهانیان دون، شایستگی هم صحبتی با آنان را نداریم. و خب این ژست در ایران بسیار جواب میدهد. حالا فکر میکنم که در بین سینماییها داریوش مهرجویی و عباس کیارستمی دقیقا دانش شادمان داشتهاند. مردان خلاق و فرهیختهای که در انظار عمومی بیتکلف بودند. سعی نمیکردند در هیچ قالبی فرو بروند. نه خندههای زورکی داشتند و نه اخمهای الکی. خوش شانس بودیم که در دوره کیارستمی و مهرجویی زیست کردیم. و از ثمره خلاقیت و هوش و ابداعاتشان بهره بردیم. مردان بزرگوار سخاوتمند فروتن هنرمند.