کسی این سریال را میبیند؟ | درباره سریال آخرین دیدار که آمار میزان تماشای آن وضعیتی اسفناک دارد
این سریال اثری کاملا معمولی است و نتوانسته حق مطلب درباره یک سوژه مهم را ادا کند
هفت صبح| پیش از پخش سریال «آخرین دیدار» مراسم رونمایی برای آن با حضور برخی چهرهها و خبرنگاران گرفته شد. بلافاصله بنرهایی در سطح شهر دیدیم که حاوی تبلیغ این سریال بود. کمی بعد هم پخش آن به شکل هفتگی (پنجشنبه و جمعه) در شبکه افق شروع شد. از هفته قبل نیز شبکه دو آن را در کنداکتور قرار داده و قرار است پنجشنبهها و جمعهها روی آنتن برود. «آخرین دیدار» با همه این تمهیدات نتوانسته است توجه مخاطبان را به خود جلب کند.
مورد اول| قصه چیست؟
«آخرین دیدار» به کارگردانی مشترک میلاد حاجی پروانه و علی درخشنده اقتباسی آزاد از کتاب «تنها گریه کن» است. این کتاب به قلم اکرم اسلامی نوشته شده و داستان زندگی خانم اشرفالسادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان را روایت میکند. تا اینجا باید تصمیم برای تصویری کردن یک کتاب ارزشمند را ستود. ایراد وقتی پیش میآید که نتیجه تا قسمت هشتم فاقد کیفیت کافی است و نتوانسته حق مطلب درباره یک بانوی مبارز انقلابی را ادا کند.
مورد دوم| روایت چگونه است؟
شروع سریال «آخرین دیدار» شرحی مختصر بود درباره کودکی اشرفالسادات؛ زمانی که یک زندگی ساده اما با صفا داشتند و دخترک صاحب روحیات لطیف اما بلندپرواز بود. خیلی زود قصه به جوانی این شخصیت رسید که در آستانه زندگی مشترک دچار بیماری شد و نومیدی به درون او راه یافت. ایمان قوی و همسر همراه اما ورق را برگرداند و در همین حین، چشمش به فعالیتهای انقلابی باز شد.
ادامه داستان با حضور فرزندان خردسال و پررنگ شدن مبارزه او و دیگران پیش میرود. چند قسمت به پایان فصل اول «آخرین دیدار» باقی مانده و احتمالا بخشی از قصه، سرنوشت شخصیت اصلی در دوران جنگ را شامل میشود. فعلا و تا اینجا میتوان نتیجه گرفت، سریال اثری معمولی است که شاخ و برگ به اندازه کافی ندارد. در یک قیاس معالفارق، «سرزمین مادری» را میتوان مثال زد که با یک مقدمهچینی منطقی و سرگرم کردن مخاطب با روایتهایی جذاب، به انقلاب و نقش رهی در آن رسید.
«آخرین دیدار» اما فاصلهگذاری را به درستی رعایت نکرده و حالا با سریالی مواجهایم که نه بخش خانوادگی – اجتماعیاش دلچسب است و نه بخش سیاسی آن. میگویید لابد زندگی سوژه همین بوده. بحثی نیست ولی مگر وظیفه فیلمساز جز این است تا ضمن وفاداری به اصل موضوع، آن را تبدیل به یک اثر تصویری پرکشش کند؟ مگر روایت فیلم و سریال نباید با کتاب متفاوت باشد؟
مورد سوم| ساختار چگونه است؟
به دلیل تعدد سریالهای تاریخی، کار برای کسانی که در این ژانر قصد تولید اثر دارند، سختتر شده است. اصلا یکی از ایرادات «طوبی»، «زیرخاکی» و ... این است که از لوکیشن ثابت شهرک غزالی بهره می برند. آنطور که سال پیش اعلام شد، بخشی از «آخرین دیدار» در یک شهرک جدید تولید شده و حتی چند لوکیشن توسط سازندگان این سریال بازسازی شده است.
از این منظر میتوان بیان کرد «آخرین دیدار» فضاسازی خوبی دارد. بلافاصله یک سوال شکل میگیرد که آیا آن همه هزینه، ارزش داشت؟ جواب منفی است؛ چون سریال از منظر محتوا وضعیت خوبی ندارد و برای مخاطب دقیقا همین بخش اهمیت بیشتری دارد. یعنی اثری با ساختار قوی اگر فاقد قصه خوب باشد، به مذاق ایرانی جماعت خوش نمیآید. درباره ساختار سریال این را هم یادآور شویم که کارگردانها نتوانستهاند، به یک فیلمنامه کمملات، ویژگیهایی برجسته اضافه کنند.
لخت بودن داستان توی ذوق میزند و بدتر اینکه تعداد فلاشبکها زیاد است و گویا صرفا کارکردی برای پر کردن زمان سریال را داشتهاند. «آخرین دیدار» بازیگر چهره ندارد اما برخی مثل رابعه مدنی، پیام احمدینیا، احمد کاوری، حسن رضایی، سیاوش چراغیپور، رحیم نوروزی و... برای مخاطب آشنا هستند. باید اذعان کرد کارگردانها از آنها و دیگر بازیگرانِ نهچندان مطرح، بازیهای خوبی گرفتهاند. مثلا بازیگران نقش اشرف هم در کودکی و هم در جوانی به درستی راوی حالات مختلف شخصیت شدهاند.
مورد چهارم| آمار چه میگوید؟
اپلیکیشن تلوبیون یک شاخص برای سنجش میزان محبوبیت آثار تلویزیونی است. بهویژه زمانی که مرکز پژوهشهای صدا و سیما گزارشهای خود را به شکل منظم و کامل منتشر نمیکند، چارهای جز اتکا به تلوبیون نیست. تا عصر روز گذشته، مجموع بازدید «آخرین دیدار» در شبکه افق فقط 123 هزار بازدید بوده که آمار پایینی در قیاس با دیگر سریالها است. همچنین قسمت اول و دوم آن در شبکه دو به ترتیب 2 هزار و 805 بازدید داشتهاند. خود آمار بیانگر وضعیت نامطلوب «آخرین دیدار» است و میتوان آن را نشانهای از «دیده نشدن» دانست.
مورد پنجم| برای کدام مخاطب؟
سوال مهم این است که سریالهایی مثل «آخرین دیدار» برای کدام مخاطب ساخته میشوند؟ همراهان شبکه افق یا طیف خاکستری جامعه؟ واقعبین باشیم و بدانیم چنین سریالی نمیتواند گروه دوم را با خود همراه کند؛ چون اساسا زبان مشترک با این دسته از مخاطبان ندارد. بدتر اینکه محصولی چون «آخرین دیدار» حتی مخاطب سهلپسند را با خود همراه نمیکند؛ چراکه از پایه بر کلیشهها استوار شده و چشم بیننده از چنین آثاری پر است. دوره تولید سریالهایی با چنین کیفیتی به سرآمده و فقط میماند دو تاسف: هرز رفتن بودجه؛ هرز رفتن یک سوژه ناب.