قبولی هشت پا با تک ماده| ارزیابی تازهترین سریال پلیسی تلویزیون
تحلیل هفتصبح درباره نقاط قوت و ضعف سریال را بخوانید
هفت صبح| شبکه یک بعد از پایان «طوبی» سراغ پخش اثری پلیسی رفت: «هشت پا» به کارگردانی احمد معظمی و با فیلمنامه علی طالبآبادی. داستان سریال با محوریت کارآگاه کسری کیانی و همکارانش برای کشف یک پرونده پیچیده پیش رفت و در خلال روایت، شاخ و برگهایی به آن افزوده شد. تحلیل هفتصبح درباره نقاط قوت و ضعف سریال را بخوانید.
مورد اول| قصه
مهمترین فاکتور موفقیت سریالها از منظر مخاطبان، به داستان برمیگردد. اینکه قصه سرراست و سرگرمکننده باشد و بهقدر کافی از تعلیق بهره ببرد. فیلمنامه علی طالبآبادی نمره قبولی میگیرد چون ویژگیهای مذکور را داشت. مهمتر اینکه در همه قسمتهای «هشت پا» شاهد اتفاق و تعلیق بودیم. نویسنده به شخصیت اصلی یعنی زندگی کسری کیانی اکتفا نکرد و سهم زیادی برای دیگران قائل شد.
مورد دوم| اجرا
احمد معظمی در مقام کارگردان، تجربه ساخت سریالهای اکشن را دارد و با «هشت پا» تجربهای موفق در کارنامهاش به ثبت رساند. این خیلی مهم است که یک کارگردان بتواند برای آثار پلیسی اندازه نگه دارد و فریب سکانسها و قابهای زیبا را نخورد. معظمی حواسش بود که ساختار در خدمت درام قرار بگیرد. از این رو میتوان گفت فیلمنامه به خوبی تصویری شد؛ هرچند در قسمتهای آخر هم متن و هم اجرا چند ایراد گلدرشت داشت که در ادامه درباره آن نوشتهایم.
مورد سوم| بازیگران
امتیاز دیگر معظمی استفاده درست از توان بازیگران بود. مثلا سعید چنگیزیان در نقش کارآگاه تفاوتی محسوس با تجربیات متاخر داشت و توانست یک پلیس باورپذیر و همراهیبرانگیز را خلق کند. سودابه بیضایی بلافاصله بعد از شخصیت مثبت سریال «طوبی» ایفاگر یک نقش منفی در «هشت پا» شد و از این آزمون نیز سربلند بیرون آمد.
علیرضا مهران باز هم منفی بود ولی آنقدر تبحر و تجربه دارد که رنگی از تفاوت به هر سریالی که بازی میکند، ببخشد. عملکرد مینا وحید در قامت شخصیت مرموز شیمیست از برگ برندههای «هشت پا» است. بازی خوب رضا اکبرپور، جوان تازهنفس عرصه بازیگری را از یاد نبریم. ایوب آقاخانی هم آرام آرام جای خود را در روایت باز کرد و در نهایت موفق به خلق یک کاراکتر منفیِ خطرناک شد. از توان نادر سلیمانی در تجربه جدی دیگرش میشد بهتر بهره برد ولی سهم او از قصه کم بود.
مورد چهارم| ایرادات
از ایرادات سریال «هشت پا» نمیتوان چشم پوشید که عمدتا در فرازهای آخر رقم خوردند. چه بسا اگر اتفاقات مثل قبل پیش میرفت، حالا آن را یک اثر شاخص پلیسی لقب میدادیم. مثلا تعقیب و گریزها برای به دام انداختن خلافکار قصه (عاصفپور/ ایوب آقاخانی) میتوانست کوتاهتر شود.
به عنوان نمونه در سکانسهای پرواز هلیکوپتر برای به دام انداختن او، به نظر میرسید نماها بهانهای است برای نمایش اقتدار و تجهیزات پلیس. حتما نشان دادن این وجه لازم است و بجا؛ ولی در روشی هنرمندانهتر امکان انتقال درستتر وجود داشت که در نهایت به افزایش کیفیت «هشت پا» منجر میشد... رفتار داماد (کسری کیانی) هنگام قرار آشنایی با پریچهر (هلیا امامی) هم با واقعیتها نمیخواند.
اضطراب او در شب عروسی نیز غلو شده بود. حتی اگر از مشکل ذاتی داماد مطلع باشیم، باز هم از یاد نمیبریم که او کارآگاهی است خبره در امور حرفهای و مردی است با تجربه در زندگی شخصی.... سکانس آخر «هشت پا» به قدر کفایت تعلیق و هیجان داشت ولی این سوال پیش آمد که چرا پلیس اجازه نداد مرد خطرناک داستان (عاصفپور) از گیت پرواز عبور کند تا با خیال راحت او را به دام بیندازند. عاصفپور وقتی در پارکینگ فرودگاه خود را محاصره شده دید، به سمت ماشین بازگشت، اسلحه برداشت و یک کودک دیگر را گروگان گرفت. حال آنکه تصمیم اولیه او عبور از مسیر بدون اسلحه بود.
مورد پنجم| روایت کارگردان
در نهایت بخشی از گفتههای احمد معظمی در مصاحبه با خبرگزاری مهر را مرور میکنیم: «با فضاسازی ایرانی و لوکیشنهای ایرانی، سعی کردیم از تقلید و ادا و اطوار پرهیز کنیم و یک کار ایرانی در استاندارد جهانی به مخاطب نشان دهیم.
تمام تلاشمان بر این بود که استانداردهای لازم ساختار یک اثر را در مراحل فیلمبرداری لحاظ کنیم. این نکته بسیار مهم است که شاید این قصه در یک خط خیلی ساده به نظر برسد، اما لایههای پیچیدهای دارد و شخصیتپردازیهای پیچیدهای را شامل میشود. در هر صحنه و هر سکانس، پنج لوکیشن مختلف وجود داشت که این نشاندهنده هزینه بالا، زمانبر بودن کار، شلوغی و وجود دشواریهای فراوان در فرایند تولید بود.»