کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۵۵۲۷
تاریخ خبر:

دلنوشته همسر کیومرث پوراحمد در سالگرد درگذشت او

دلنوشته همسر کیومرث پوراحمد در سالگرد درگذشت او

کیو جانم،«ای یار، ای یگانه‌ترین یار» /ساعت‌ و تقویم می‌گویند از رفتن تو یک سال گذشته

مهرانه ربی، همسر کیومرث پوراحمد به مناسبت سالگرد درگذشت همسرش نوشت:

برای قلب سوگوار من اما زمان دیگر آن مفهوم خطی مرتب و منظمی نیست که ثانیه‌ها را یکی پس از دیگری پشت هم قطار می‌کند تا روز و شب و زمستان و بهار شوند. زمان به یک حجم کشسان قیرگون بدل شده- شبیه یک سیاهچاله- و مرا در گرداب هایلی‌ فرو برده که در آن، لحظه‌هایم انگار جلو نمی‌روند، پای لنگ ثانیه‌ها به پای هم‌ گره می‌خورند، دقیقه‌ها به روی هم می‌غلتند، زمین می‌خورند و در برزخی بی‌رحم سرگردانند.‌ در یک شب طولانی. «شب‌ یلدا».

و من از وقتی رفته‌ای، روزی صدبار لحظه رفتن تو را در همین بی‌زمانی زیسته‌ام. در این اقیانوسِ از کران تا کران درد که استخوان‌هایم را زیر امواج مهیبش خرد کرده است. تخته‌پاره‌ای شده‌ام شناور در دریای طوفانی خاطراتت؛ خاطراتی که هر لحظه یادم می‌آورند که زندگی چقدر می‌تواند بی‌رحم باشد.

کیو جانم «تمام لحظه‌های سعادت می‌دانستند که دست‌های تو ویران خواهد شد» و من نمی‌دانستم. چطور باید گمان می‌بردم که دست ویرانگر تقدیر روزی مرا از بالای ابرهای خوشبختی این چنین به حضیض تیره‌روزی خواهد افکند؟

کیو جان من هنوز جرئت نکرده‌ام به وسایلت، به لباس‌هایت‌ دست بزنم. حوله‌ات هنوز پشت در حمام آویزان است و من هربار که از آنجا رد می‌شوم دلم پایین می‌ریزد. کتاب‌هایت را دست نزده‌ام و فکر می‌کنم شاید این‌طور بشود حداقل حضورت را در امتداد شعور حیاتی که تو را به آن‌ها دوخته احساس کنم.

کیو جانم، در این تقویم جدید من، که زمان مفهوم خطی‌اش را از دست داده، تو گاهی زنده می‌شوی و قامت بلندت در خم پیچی از این زمان مدوّر پدیدار می‌شود. می‌آیی و دستم را می‌گیری و می‌نشانی جلوی صفحه نمایش تا با هم فیلم ببینیم. مثل تمام این سال‌ها. سال‌هایی که من در کنار تو خوشبخت بودم و «عروس خوشه‌های اقاقی».

کیو جان من بی تو بلد نیستم زندگی کنم. لنگم، کورم، فلجم. این اندوه بی‌پایان امان نمی‌دهد. «من سردم است، من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد.»

کیو جان، «ای یار ای یگانه‌ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود؟»

مهرانه ربی
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۳

 

منبع: خبر آنلاین
کدخبر: ۵۵۵۵۲۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر