کلاسیک ببینیم| چه بود حاصل عمر؟
درباره فیلم نسخه براونینگ آنتونی اسکویت
روزنامه هفت صبح، سینا بحیرایی| یک: ترنس رتیگان، نمایشنامهنویس انگلیسی، سال 1948 بر اساس یکی از معلمهای خود در دوران نوجوانی نمایشنامهای به نام «نسخه براونینگ» نوشت. نمایشنامه بسیار موفق شد، بارها مورد اقتباس و اجرای مجدد قرار گرفت و حتی در برادوی هم روی صحنه رفت. از آن زمان تا به حال، نسخههای سینمایی و سریالی مختلفی از این نمایشنامه تماشایی ساخته شده است. اما شاید معروفترین آنها، «نسخه براونینگ» سال 1951 باشد که آنتونی اسکویت کارگردانی کرد و خود ترنس رتیگان فیلمنامهنویس آن بود.
دو: داستان درباره یک معلم ادبیات کلاسیک به نام آقای کراکر-هریس است که سالهای زیادی از عمر خود را در یک مدرسه دولتی مشغول تدریس بوده. حال که به علت وضعیت جسمانی بد خود مجبور به کنارهگیری شده، متوجه میشود سابقه تحصیلیاش آنقدری که خودش تصور میکرد، قابل افتخار نیست و حتی میتوان ادعا کرد کل عمر خود را به نوعی تلف کرده است. حال او باید با این حقیقت سهمگین تازه کنار بیاید.
سه: ویژگی جالب فیلم، سادگی و بیآلایشی آن است. داستانها، حال در هر مدیومی که باشند، معمولا دست روی موضوعاتی کلیدی و بااهمیت میگذارند. گویی قهرمان اسیر ماجرایی میشود که اگر به سرانجام نرسد، سرنوشت خود و همچنین خیلیهای دیگر را هم تحت تاثیر قرار میدهد. اما «نسخه براونینگ» درامی سراسر درونی است.
کل فیلم درباره باورهای خوشخیالانه کراکر-هریس و درک تازهای است که او در پایان به آن میرسد. درکی که شاید حتی در زندگی خود او هم اثر چندانی نداشته باشد، چه برسد به زندگی اطرافیان. مدرسهای که داستان فیلم در آن رخ میدهد، مدرسهای معمولی در یکی از شهرهای نه چندان مهم انگلیس است.
شخصیتها همه معمولی هستند و هیچ اتفاق شگفتآوری در کار نیست. حتی نتیجهگیری نهایی فیلم هم هیچ تغییری در این محیط و این آدمها ایجاد نمیکند. تنها برای یک لحظه بخش عمدهای از کوه یخ آقای کراکر-هریس را میبینیم که در تمام این مدت پنهان بوده است.
چهار: با فیلمی طرف هستیم که کشمکش اصلیاش این است که آیا آقای کراکر-هریس سخنرانی خداحافظی را پیش از سخنرانی خداحافظی آقای فلچر برگزار میکند یا بعد از آن! همین تعلیق به ظاهر ساده و پیش پا افتاده حاوی یکی از مهمترین پیامهای فیلم است. اگر کراکر-هریس قبل از فلچر سخنرانی کند (چیزی که باب میل مدیر مدرسه هم هست)، به همه ثابت کرده که یک معلم بیاهمیت و حقیر است که هیچ دستاوردی در طول عمر خود نداشته.
در حالی که خودش دوست دارد بعد از فلچر این کار را انجام دهد تا دست کم در یکی از واپسین بزنگاههای زندگی خود، یک بار کاری را انجام دهد که دوست دارد و به آن افتخار میکند. اسم فیلم هم اشاره دارد به نسخه ترجمه رابرت براونینگ از تراژدی «آگامِمنون». این کتاب از آثار مورد علاقه کراکر-هریس است و یک بار تلاش کرده ترجمهای از آن انجام دهد که ناتمام مانده.
حال که یکی از شاگردانش به نام تپلو، نسخه براونینگ از این تراژدی را به او هدیه میدهد، کراکر-هریس به این فکر میکند که شاید بتواند یک بار دیگر به سراغ ترجمه نیمهتمام برود و کاری را که همیشه دوست داشته، به پایان برساند.
پنج: نسخه نمایشنامه برای یک فیلم سینمایی کمی کوتاه بود. به همین دلیل رتیگان تغییراتی در نسخه سینمایی اعمال کرد. در نسخه نمایشنامه، داستان با صحبت بین کراکر-هریس و مدیر به پایان میرسد. او به مدیر میگوید که میخواهد سخنرانیاش بعد از فلچر باشد.
اما در نسخه سینمایی داستان ادامه پیدا میکند و حتی سخنرانی او و گفتوگوی پایانیاش با تپلو را هم میبینیم. تسلط رتیگان در بسط دادن نسخه سینمایی و اضافه کردن عناصری تازه به اثر بدون لطمه زدن به آن، تحسینبرانگیز است. به نظر میرسد هیچکس به اندازه خود او با فضای اثر و ویژگیهای مثبت و منفی آن آشنایی نداشته است.
شش: یکی از ویژگیهای تماشایی «نسخه براونینگ» (مخصوصا با در نظر گرفتن سال ساخت آن) این است که اسکویت به جز تیتراژ آغازین و پایانی، در هیچ جای فیلم از موسیقی استفاده نمیکند. او برای افزایش شدت واقعگرایی فیلم چنین تمهیدی را بهکار برده بود. تمهیدی که به زیبایی هم جواب داده است. بدون موسیقی، تک تک صحنههای فیلم به میدانی تبدیل میشوند برای تاملات درونی و پیچیده کراکر-هریس که گویی نمیتوان پایانی برایشان متصور شد.
هفت: ساخت فیلم چندان راحت نبود. اسکویت و رتیگان نمیتوانستند تهیهکنندهای پیدا کنند که مشتاق به سرمایهگذاری در این کار باشد. در نهایت ارل سنت جان به دادشان رسید و برای ساخت فیلم ابراز علاقه کرد. خود سنت جان در مصاحبهای گفته بود که خودش در دوران جوانی در سینمای کوچکی در حومه شهر فیلمها را تماشا میکرد.
به همین دلیل به این نتیجه رسیده که مردم دورافتادهترین نقاط کشور هم حق دارند آثار بهترین نمایشنامهنویسان نوین بریتانیا را ببینند. سرمایهگذاری ارل سنتجان چندان بیفایده نبود. فیلم اتفاقا به یکی از پرفروشترین آثار آن سال در انگلیس تبدیل شد و در جشنوارههای جهانی هم خوش درخشید. «نسخه براونینگ» برنده جایزه بهترین بازیگری (مایکل ردگریو) و بهترین فیلمنامه از جشنواره کن شد و در جشنواره برلین هم خرس برنزی را تصاحب کرد.