باشگاه فیلم
درباره روی علفهای خشک، فراری و آگوییره خشم خداوند
روزنامه هفت صبح| روی علفهای خشک : صمد معلم مدرسه روستایی، دو شخصیت دارد. در نریشنهای ذهنی و یا در مجادلاتش با نورای، یک روشنفکر ناامید در ضیافت گذر عمر است. یک عکاس با ذهنیتی شاعرانه و حتی یک عاشق دلخسته. اما در زندگی روزمره، در مدرسه، در کلاس، در ملاقاتهای اداری، آدمی نسبتا دغل، بدون تعهد، حسود و عصبی است.
این دوگانه عجیب در سراسر زمان فیلم گسترده شده است و به فیلم همزمان احساس طنز و درام هدیه میکند. و راستش بدون هیچ توجیهی. در واقع راهی که کارگردان برای تزریق آن تغزل و حس شاعرانگی مشهورش طی میکند انگار فارغ از داستان خود فیلم است.
شاعرانگی در بخشهای متفاوتی از فیلم در نریشنها و مناظر و آن عکسهایی که توسط صمد از مردم منطقه گرفته شده، جلوهگر میشوند و با بدنه داستان که شرح تلاش یک معلم نه چندان متعهد به خلاصی خود از گرداب بدنامی و همین طور برنده شدن در یک رقابت عشقی غیرمنصفانه با همکار و همخانهاش است، ندارد. و عجیب آنکه دلخستگان سینمای نوری بیلگه جیلان این تمایز و انشقاق را پذیرفتهاند!
خود فیلم هم انگار چند فیلم است. نود دقیقه ابتدایی که در بستری از مناظر شاعرانه، موقعیتهای طنازانه متعددی را میآفریند. مثل صحنهای که صمد به هوای اینکه نورای نمیتواند انتقالی بگیرد همکارش کنعان را به او معرفی میکند و ناگهان ماجرا را برعکس میبیند و البته از آن سو، سکانس طولانی شب نشینی صمد و نورای که فصلی درخشان و بینظیر است.
در این ژول و ژیم در دیار بکر، شما میتوانید در مهارت بیلگه جیلان در ترسیم زندگی ملالت بار روستایی در شمالشرق ترکیه، در زیباترین مناظر برفی و در اتمسفر کبود طبیعت غوطه بخورید، از واقعگرایی شیرین کارگردان و موقعیتهای جذابی که در مدرسه و خانهها و در میان طبیعت میآفریند. لذت ببرید. همین طور از بازی استثنایی بازیگر زن فیلم که برنده جایزه در جشنواره کن 2023 هم شده بود. اما انتظار بیشتری از فیلم نداشته باشید. موقعیتها و فصلهای درخشان فیلم، هیچ مفهوم معینی را به شما عرضه نمیکند.
About dry grasses.2023/ شش از ده
فراری
مایکل مان دلباخته شمایلهای مردانه است. مردان خارج از دستهبندی خوب یا بد. مفهوم مردانگی در سینمای مایکل مان مثل وجود یک شیر نر در یک بیشه است. مهم نیست قاتل است، پلیس است، سارق حرفهای است یا همسر بیوفا.
در سینمای مایکل مان مردانگی و جاذبه مردانه طنینی ورای چارچوبهای اخلاقی دارد. در فیلمهای مان حتی آنهایی که محدودیت سنی برای تماشاگر دارد احتمال دیدن بدن مردان چندین برابر خانمهاست. در این فیلم هم انزو فراری با کمک پرسونایی که آدام درایور میآفریند میرود در کنار کلکسیون مردان مایکل مان.
در هیت و اینسایدر و کولترال و میامی وایس و دیلینجر. جالب این که دلبستگی مایکل مان به این شمایلهای مردانه به حدی است که وفاداری به واقعیت را نیز زیر سوال میبرد. انزو فراری اصلی خیلی ربطی به این آدام درایور خوش تیپ و کاریزماتیک ندارد .
میشود درباره سبک بصری فیلم نوشت که از سنت دهه نود میآید و کادر بندیها و لغزشهای دراماتیک دوربین روی چهره و یا اجزای بدن. مثلا ترقوه یک مادر پیر یا حرکت سیب گلوی انزو. اما بگذارید به یک سکانس هیجان انگیز فیلم هم اشاره کنم.
سکانسی که آمیختگی درخشانی میان موسیقی، روایت، طبیعت و حس فقدان شکل میدهد. ترکیبی که میتواند منتهای آرزوی مثلا ترنس مالیک باشد. جایی از فیلم که اجرای اپرای لاتراویتای جوزپه وردی به تصاویری متوالی از خاطرات دردناک انزو، لورا، مادر و لینا کات میشود.
Ferrari.2023/ هفت از ده
آگوییره خشم خداوند
اگر آگوییره خشم خداوند را دیده باشی اگر شانس داشته باشی و این تجربه را در سالن تاریک و پرده عریض سینما برگزار کرده باشی امکان ندارد این صحنه هولناک از حافظهتان پاک شود.اگر میگوییم دریغ اگر میگوییم افسوس، این صحنه معنای این کلمات است.
وقتی لوپه آگوییره ماجراجوی سرسخت اسپانیایی،تیر زهرآگین را بر قلب دخترکش میبیند. او وگروه تحت فرمانش آمده بودند تا شهر افسانهای ساخته شده از طلا یعنی الدورادو را در پایین دست رود آمازون پیدا کنند اما طبیعت وحشی اطرافشان آنها را به دره نومیدی پرتاب میکند و فیلم به پرترهای از نمایش جنون و سرسختی بدل میشود.
آگوییره تهی از خردمندی و گرفتار در تله نومیدی خیره سرانه و دیوانه وار گروهش را به سمت مقصد خیالی خود هدایت میکند. او خود را خشم خداوند مینامد و میخواهد با وصلت با دخترش پاکترین و خالصترین دودمان سلطنتی را در این گوشه دور افتاده و نفرین شده جهان برپا کند اما عاقبت یک پیکان زهرآگین رویای گناه آلودهاش را نابود میسازد.
آگوییره با واقعگرایی ورای تصور ساخته شده است. هرتزوگ گروه خود را با حداقل امکانات در شرایطی مشابه ماجراجویان قرن هفدهم قرار میدهد و همچون آگوییره خود را با شورش گروهش روبهرو میبیند.
گروه که از شرایط به تنگ آمده بودند به رهبری کلاوس کینسکی (بازیگر نقش آگوییره) ساز برگشت کوک میکنند و روایت است هرتزوگ با تهدید اسلحه جلوی آنها را گرفته است تا یکی ازتجربههای عجیب و بینظیر تاریخ سینما نیمه کاره رها نشود...یکی از صد فیلم برتر تاریخ سینما.
Aguirre, the Wrath of God. 1972/ هشت از ده