داستانهای عامهپسند| دنده معکوس
نگاهی به «فراری» ساخته جدید مایکل مان
روزنامه هفت صبح، علی ملاصالحی | یکی از نامهایی که بسیاری منتظر تماشای فیلم جدیدش در سال 2023 بودند، مایکل مان بود. فیلمساز صاحبنامی که در تاریخ سینما که با ساختههای تاثیرگذاری مثل «مخمصه»، «نفوذی»، «دزد» و «علی» به یادمانده است.
مان بعد از شکست تجاری فیلم «بلکهت»، یک تریلر اکشن هیجانانگیز با درونمایههای امنیت سایبری، برای مدتی فیلم نساخت. اما بالاخره توانست یکی از پروژههای قدیمیاش را که از سال 2000 به دنبال ساخت آن بود، جلوی دوربین ببرد و به سینماها بیاورد. فیلمی پرحاشیه که بارها استودیو و پخشکننده آن تغییر کرد و یک سال هم به دنبال پخشکننده آمریکایی بود.
مان از همان اولین فیلم خود «دزد» نشان داده که استاد نمایش مردان تنهایی است که در کار خود خیلی خوب هستند و بهترین فیلمهایش هم حول محور همین مردان ماهر در کار اما ناقص در روابط شکل گرفته است. و «فراری» هم روی کاغذ چنین اثری است: ماشینهای «فراری» بهعنوان نقطه تلاقی اوج هنر طراحی و صنعتگری و مهندسی در حوزه خودروسازی و زندگی شخصی پر فراز و نشیب انزو فراری، همه نوید یک فیلم مایکل مانی تمام عیار را میدادند. اما فیلم مان عملا نتوانسته از این پتانسیل بهره ببرد.
«فراری» از مشکلات مالی کمپانی فراری شروع میشود و با مسابقهای پایان میپذیرد که بُرد در آن مهم است اما یک تراژدی در قلب خود دارد؛ تراژدیای که هر ماشینبازی با یکی از معروفترین عکسهای تاریخ اتومبیلرانی (معروف به «بوسه مرگ») آن را میشناسد. از این زاویه انگار که ساختار فیلم کاملا برعکس طراحی شده است.
یعنی شاید اگر فیلم با سانحه شروع میشد و حواشی آن را در زندگی شخصی فراری میتنید و رقابت فراری و مازراتی را هم به یک تم اصلی بدل میکرد، میتوانست اثری درخشان باشد. به جایش حالا شخصیت فراری در ابتدا و در انتهای فیلم دچار تغییری نمیشود و عملا مانعی مقابل فراری پدید نمیآید. او یک مرد بدون احساس یکدنده ایتالیایی با رازهای بسیار است که نهایتا در همین وضعیت میماند و به همین دلیل همدلی نسبت به او در ما ایجاد نمیشود.
انگار مان انتظار دارد چون فراری یکی از برندهای معروف تاریخ خودروسازی است، ما صاحبش را دوست داشته باشیم. انزو فراری در فیلم به همسرش خیانت میکند، پس از مرگ رانندهاش بلافاصله رانندهای دیگر را جایگزین میکند و با فرزندش از معشوقه خود چندان رابطه نزدیکی ندارد. اما در پایان فیلم هم تغییر چندانی جز رابطه نزدیکتر با پسرش (که بعدها مدیر عامل و صاحب اصلی فراری شده) نمیبینید!
فیلم در جنبه مردانه خود مخصوصا زمانی که پس از فیلم «فورد علیه فراری» ساخته شده، میتوانست الگو و ایدههای اساسی از آن فیلم بگیرد؛ یک فیلم دیگر درباره پدرانگی، خودرو و مسابقه. اما برخلاف «فورد علیه فراری»، نه ساخت خودرویی سریع در قصه مورد بررسی قرار میگیرد و نه تربیت یک راننده غریزی که باید خودرو را رام خود کند.
با اینکه تمام مهرهها برای ایجاد چنین درامی در قصه وجود دارد، انگار فیلمساز به عمد از آنها دوری کرده و ترجیح داده بیشتر وقتش با فراز و نشیبهای همسر و معشوقه فراری سپری کند. روابطی که گرچه بهترین لحظات فیلم از جمله مونتاژ اپرا و بازی پر از احساس پنهلوپه کروز متعلق به آن است، اما همین لحظات نیز معدود و کمرمق هستند.
برای یک ماشینباز که احتمالا مخاطب اصلی چنین فیلمی است، هیچ توجه ویژهای به خودروها نمیشود: نه به فراری مدل «315 اس» که برنده آن مسابقه نهایی بود یا فراری «335 اس» که دچار سانحه شد. مهمترین مشکل «فراری» همین است که دقیقا مشخص نیست برای چه مخاطبی ساخته شده.
احساسات جاری در فیلم آنقدر قدرتمند نیست که بتواند مخاطبان ملودرام را همراه خود کند و جنبههای مردانه مثل مسابقات، طراحی خودرو یا رقابت بزرگانی مثل فراری و مازراتی هم آنقدر قوی از کار در نیامده که فیلم را به اثری مناسب مردان و موفق در باکس آفیس مثل «فورد علیه فراری» بدل کند. نتیجه اینکه فیلم با بودجه 95 میلیون دلاری خود حدود 36 میلیون دلار فروخته و عملا شکستی تجاری برای خالقان خود به حساب میآید.
حتی اگر مخاطب اصلی اثر را طرفداران مایکل مان بدانیم، باز هم بهترین کارگردانی او را شاهد نیستیم. باورش سخت است کسی که صحنه نفسگیر سرقت و فرار از بانک «مخمصه» را خلق کرده، صحنه نه چندان تاثیرگذار تصادف نهایی را بسازد؛ با آن جلوههای کامپیوتری که زیادی توی ذوق میزنند و خشونت عریانی که عملا بیدلیل است.
تماشای «فراری» بهعنوان یک اثر زندگینامهای و تاریخی میتواند برای یکبار دیدن جالب باشد. اما به نظر میآید مایکل مان در سریال «توکیو وایس» ما را بیشتر یاد خودش میاندازد تا «فراری». شاید با «مخمصه 2» که فیلم بعدیاش است، بتواند به دوران اوج بازگردد.