مردان زخم خورده از زمانه

روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | مسعود کیمیایی متخصص خلق قهرمان است؛ آدمهایی با جهانبینی منحصربهفرد که هر کدام عدالت را به شیوه خود اجرا میکنند. قهرمان«خون شد» از همین جنس است که درباره آن و شش مورد دیگر نوشتهایم . عصر دیروز کمی بعد از پایان نمایش «خون شد» در سینمای رسانه، شاهد نظرهای متنوع و البته متضاد درباره فیلم مسعود کیمیایی بودهایم.
عدهای آن را بهترین فیلم سالهای اخیر میدانند و عدهای «خون شد» را ادامه شکست او توصیف میکنند. بر سر بازی سعید آقاخانی و شخصیت فضلی اما اتفاق نظر وجود دارد. قضاوت درباره فیلم جدید کیمیایی با خودتان اما همین تا آن زمان که فیلم اکران شود، گوشه ذهن داشته باشید که فضلی بهترین قهرمان متاخر سینمای اوست. درباره این شخصیت و شش قهرمان سینمای کیمیایی نوشتهایم. جای خیلیهای دیگرش در این گزارش خالی است.
*** قیصر| فیلم قیصر| بهروز وثوقی
سال ۱۳۴۸ در حافظه سینما مانده است. در این سال «قیصر» روی پرده رفت و به شکل غیرمنتظرهای خاص و عام را به سمت خود جلب کرد. نه فقط آن سال که قهرمان دومین فیلم مسعود کیمیایی تا دهها سال محبوب بود و نماد غیرت. حتی موهای کوتاه قیصر، نحوه راه رفتن، پاشنه خواباندن و پاشنه ورکشیدن و ادبیات کلامیاش تبدیل به یک خرده فرهنگ در جامعه ایران و در سالهای پایانی دهه ۴۰ شد. بازیگر نقش اصلی فیلم هم بعد از آن سوپراستار سینما شد و غالب فیلمهایش پرفروش.
*** داش آکل | فیلم داش آکل| بهروز وثوقی
این بار نوبت به اقتباسی از داستان «داش آکل» صادق هدایت است. این بار هم با مردانگی مواجهیم؛جایی که داش آکل از دختر مطلوبش به دلیل سن کم او میگذرد. در دوئل با حریف اسیر نامردی میشود اما پیش از آنکه بمیرد، رقیب را خفه میکند. او با وجود اینکه از زمانهای دیگر بود اما باز هم کیمیایی روحش را چنان در او دمیده بود که مخاطب به لحاظ رفتاری و منش اخلاقی فاصلهای بین او و قهرمانهای قبلیاش که متعلق به زمانه حال بودند، نمیدید.
*** سید| فیلم گوزن ها | بهروز وثوقی
سید مثل دیگر قهرمانهای کیمیایی بامرام است اما اسیر هروئین شده. با این حال پای رفاقتش با قدرت میماند و اجازه نمیدهد نماد بیغیرتی بر جوانمردیاش خدشه بیندازد. وقتی قدرت از روزهای خوب او میگوید و هر لحظه دوست دارد تا سید قامت راست کند و مثل همه قهرمانهای کیمیایی بزند به دل ماجرا. کاری که البته سر آخر هم انجام میدهد.
*** رضا |دندان مار| فرامرز صدیقی
رضا در «دندان مار» آینهای است از تهران در روزهای جنگ. روزهایی که پایتخت پر بود از جنگزدهها. مسعود کیمیایی ، رضا و احمد (احمد نجفی) را کنار هم قرار میدهد: یکی تنها و آن یکی تنهاتر. رضا دلبسته یادگاریهای مادر مرحوم است و وقتی گم میشود به احمد جنگزده و رفاقتش شک میکند. خیلی زود اما دشمن مشترک پیدا میشود و این دو دوست با عبدل ستیز میکنند. این بار هم به شیوه قهرمانهای عاصی کیمیایی برای انتقام، سراغ «مرد قانون» نمیروند.
*** سلطان| فیلم سلطان| فریبرز عربنیا
سلطان هویت و خاستگاهش را از دست رفته میبیند و وقتی با مریم (هدیه تهرانی) مواجه میشود و پی میبرد سرنوشتی تقریبا مشابه خودش دارد، عصیان میکند. کیمیایی در جستوجوی شهری است که زیر برجها شکل دیگری پیدا کرده و روز به روز اصالتش را از دست میدهد.
*** امیرعلی| اعتراض| داریوش ارجمند
سال ۷۸ بعد از سالها باردیگر کیمیایی یادی از قهرمانهای سالخوردهاش میکند و مسئولیت بازیاش را به داریوش ارجمند میسپارد. امیرعلی«اعتراض» نماینده نسلی است که با تغییرات جدید و تفکرات تازه نمیتواند همراه شود. دوره اصلاحات است و فضای سیاسی باز شده. کیمیایی هم به آنچه بر کشور گذشته اعتراض دارد و هم به صراحت دغدغههای سیاسی جوانها را نشان میدهد.
*** خون شد| فضلی| سعید آقاخانی
شاخصترین قهرمان کیمیایی در دهه ۹۰ است. فضلی سالها از خانه و کاشانه دور بوده (مثل قیصر). او برمیگردد و خانه را آشفته میبیند. آستین بالا میزند و برادر و خواهرانش را از فلاکت نجات میدهد. فضلی برای اجرای عدالت سراغ قانون نمیرود. او تیغ دست میگیرد و جان مردان خبیث را یکی یکی میگیرد. بازی خویشتندارانه سعید آقاخانی و دیالوگهایی که بهراحتی در دهانش میچرخند، امتیاز اصلی فضلی و «خون شد» است.