میدان نزاع سیاسی برسر روابط ایران و روسیه
سخنان قالیباف درباره اظهارات ظریف و روحانی، فضای مجلس را از مسیر بررسی اقتصادی خارج و به میدان درگیری جناحی بدل کرد
هفت صبح، حسین فاطمی| جلسه علنی روز یکشنبه مجلس شورای اسلامی که با نطق پیش از دستور محمدباقر قالیباف آغاز شد، یکی از جنجالیترین نشستهای پارلمان را شکل داد و کماکان حرف و حدیثها درباره این جلسه در فضای سیاسی و رسانهای ادامه دارد. سخنان رئیس مجلس علیه حسن روحانی و محمدجواد ظریف، دو چهره ارشد دولتهای یازدهم و دوازدهم، باعث شد فضای مجلس از مسیر رسمی خود خارج شود و برای دقایقی رنگ و بوی سیاسی و هیجانی به خود بگیرد.
در این نشست، قالیباف در حالی از «لزوم وحدت در شرایط حساس کنونی» سخن گفت که بخش دیگر نطق او ناظر بر انتقاد صریح از مواضع اخیر روحانی و ظریف درباره روابط تهران و مسکو بود. او تصریح کرد: «در شرایطی که روابط جمهوری اسلامی ایران با روسیه در مسیر گسترش است، نباید با اظهارات نسنجیده این روابط راهبردی را مخدوش کرد.»
دقایقی از این اظهارات نگذشته بود که امیر حسین ثابتی، حمید رسایی و محمد معتمدیزاده علیه رئیسجمهور و وزیر خارجه اسبق تاختند و در ادامه هم جمعی از نمایندگان تندرو با شعارهایی نظیر «محاکمه» و «مرگ بر فریدون» فضای مجلس را متشنج کردند. در نتیجه، نشست علنی بهارستان که باید به بررسی دستورهای اقتصادی و اجتماعی کشور میپرداخت، عملاً به میدان نزاع سیاسی داخلی بدل شد؛ نزاعی که ریشه آن نه در تهران، بلکه در مسکو نهفته بود.
آغاز جنجال از مسکو بود، نه از تهران
برخلاف آنچه برخی از فعالان سیاسی داخلی میکوشند القا کنند، منشاء این جنجال نه در اظهارات ظریف بلکه در گفتوگوهای اخیر سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه بود. لاوروف در اظهاراتی غیرمنتظره و غیرمسئولانه مدعی شد که مفهوم «مکانیسم اسنپبک» ساخته و پرداخته محمدجواد ظریف بوده است. او تلویحا از «بیاعتمادی مسکو به تیم دیپلماسی پیشین ایران» سخن گفت؛ اظهاراتی که هم از نظر تاریخی نادرست و هم از نظر دیپلماتیک غیرقابل توجیه بود.
ظریف در واکنش به این ادعاها، صرفا برای روشنگری و دفاع از حیثیت دستگاه سیاست خارجی کشور، روایت خود را از روند مذاکرات هستهای و تعاملات ایران و روسیه در آن دوران بازگو کرد. این موضعگیری در فضای داخلی ایران به جای آنکه بهعنوان دفاعی ملی تفسیر شود، از سوی جریانهای تندرو به مثابه «حمله به شریک راهبردی ایران» تعبیر شد.
واقعیت آن است که روسیه در سالهای گذشته، بارها از موضعی مبتنی بر منافع ملی خود با پرونده هستهای ایران برخورد کرده و در تمامی شش قطعنامه شورای امنیت علیه ایران، نقش تأییدکننده داشته است. با این حال، این کشور همواره تلاش کرده از روابط با تهران بهعنوان اهرم فشار در معادلات خود با غرب بهره ببرد. در چنین بستری، ادعاهای لاوروف بیش از هر چیز به نوعی تلاش برای بازتعریف نقش روسیه در معادلات جدید منطقه تعبیر شد.
با اینحال جریانهای داخلی در ایران، به جای آنکه از لاوروف پاسخ بخواهند، حملات خود را به سمت ظریف و روحانی گرفتند. این در حالی است که دولتهای یازدهم و دوازدهم روابط ایران و روسیه را در سطوح مختلف سیاسی، نظامی و اقتصادی گسترش دادند؛ از همکاری در بحران سوریه گرفته تا مشارکت در پروژههای انرژی و حملونقل بینالمللی.در واقع، آغازگر بحران کنونی مسکو بود اما شعلههای آن در تهران زبانه کشید؛ شعلههایی که به جای بازخواست از مداخله خارجی، متوجه سرمایههای دیپلماتیک داخلی شد.
سکوت توصیهشده، فریاد تندروها؛ پرسشی از قالیباف
در حالی که شورای عالی امنیت ملی از همه جریانها و چهرههای سیاسی خواسته بود تا برای حفظ ثبات سیاسی کشور از دامنزدن به اختلافات داخلی پرهیز کنند، آنچه در مجلس رخ داد درست در تضاد با این توصیه بود. شورای عالی امنیت ملی در هفتههای اخیر تأکید کرده بود که هرگونه مناقشه لفظی درباره پرونده روابط ایران و روسیه باید متوقف شود تا کشور بتواند در فضای آرام، با اولویتهای اقتصادی و امنیتی خود مواجه شود.
اما نهتنها این سکوت رعایت نشد، بلکه طیف رادیکال عملا بر آتش اختلافات دمیدند. در این بین محمدباقر قالیباف که بهعنوان رئیس مجلس و یکی از ارکان مدیریت نظام، انتظار میرفت نقش میاندار و آرامکننده را ایفا کند، 10 روز پس از آغاز ماجرا با نطقی سیاسی وارد معرکه شد و آتش این بحران را شعلهورتر کرد. از منظر سیاسی این اقدام را میتوان نوعی موجسواری تاکتیکی دانست؛ تلاشی برای مدیریت فضای هیجانی از طریق همسویی با احساسات تندروها. اما در عمل، نتیجه معکوس داشت. فضای سیاسی کشور ملتهبتر شد و هیاهوی رسانهای پیرامون موضوعی که میتوانست با یک موضع منطقی پایان یابد، چندبرابر شد.
در واقع اگر قالیباف به جای همصدایی با تندروها، مسیر گفتوگو و آرامش را برمیگزید، نهتنها شأن مجلس حفظ میشد، بلکه مانع بهرهبرداری خارجی از اختلافات داخلی میشد؛ اینکه رئیس مجلس در بزنگاههای حساس، به جای ایفا کردن نقش میانجی، در جایگاه یکی از طرفهای منازعه قرار گیرد، معنایی جز تضعیف انسجام ملی ندارد. از این منظر، توصیه شورای عالی امنیت ملی به سکوت، بیش از هر چیز تلاشی برای کنترل فضای پرتنش داخلی بود؛ اما سکوت گزینشی و رفتار دوگانه برخی جریانها باعث شد که سیاست به ابزار رقابتهای درونجناحی بدل شود.
اگر روابط راهبردی با ظریف خدشهدار میشود، پس باید مفهوم «راهبردی» را بازتعریف کرد
در کنار آنچه گفته شد باید به این نکته کلیدی بازگشت که اگر اظهارات یک وزیر پیشین میتواند بنیان روابط راهبردی میان دو کشور را متزلزل کند، پس تعریف از «راهبردی بودن» نیازمند بازنگری است. روابط راهبردی بر پایه منافع پایدار، احترام متقابل و اعتماد ساختاری شکل میگیرد، نه بر مبنای مواضع فردی یا مقطعی.
اگر سخنان ظریف درباره تاریخچه مذاکرات هستهای، میتواند چنین بحرانی بیافریند، بهوضوح نشان میدهد که پایههای این روابط بیش از آنکه بر واقعیتهای راهبردی استوار باشد، بر مصلحتهای موقتی و سیاسی تکیه دارد. این خود باید زنگ خطری برای دستگاه دیپلماسی ایران باشد تا وابستگی یکجانبه به هیچ کشور خارجی، حتی شریک سنتی چون روسیه را به عنوان راهبرد دائمی تعریف نکند.
در کنار این واقعیت، نباید همپوشانی خطرناک میان تندروهای داخلی و رسانههای معاند خارجی را نادیده گرفت. واکنشهای تند در مجلس و رسانههای وابسته، عملاً همان دستمایهای را فراهم کرد که رسانههای ضدایرانی برای تخریب چهره نظام و القای اختلافات داخلی به آن نیاز داشتند. این در حالی است که همین جریانهای تندرو، در گذشته هر سخن یا رفتاری را که موجب خرسندی دشمنان میشد، خط قرمز امنیتی میدانستند؛ اما امروز خود دقیقا همان مسیر را میپیمایند.
در واقع، همزمانی حملات داخلی با خوشحالی رسانههای معاند، نشان میدهد که افراط سیاسی، خواه در تهران باشد یا در لندن و تلآویو، هدف مشترکی را دنبال میکند که آن هم تضعیف انسجام داخلی و کاهش قدرت دیپلماسی ایران است. در چنین شرایطی، ضرورت دارد که عقلانیت و انسجام جایگزین هیاهو و شعار شود. روابط راهبردی با روسیه یا هر کشور دیگری باید در چارچوب منافع پایدار ملی تعریف شود، نه بر مبنای ترجیح جناحی یا بهرهبرداری سیاسی. سیاست خارجی حوزه رقابت نیست، عرصه همکاری و همافزایی است.
حمله به ظریف و روحانی نه روابط ایران را تقویت میکند و نه دستاوردی برای کشور دارد؛ برعکس، این حملات پیام ضعف، تشتت و بیثباتی را به شرکای خارجی مخابره میکند. ایران، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازگشت به عقلانیت، گفتوگوی ملی و تعریف مجدد از «منافع مشترک» است؛ منافعی که در هیاهوی شعارهای روز یکشنبه بهارستان، زیر خروارها التهاب و اتهام مدفون شد.
اسماعیل گرامیمقدم: حمله به ظریف در مجلس یادآور دوران کاپیتولاسیون است
در تحلیل در ریشه ها و اهداف این بداخلاقیهای سیاسی در مجلس، اسماعیل گرامیمقدم طی گفتوگویی که با هفتصبح دارد، با انتقاد از فضای حاکم بر آنچه در جلسه روز یکشنبه بهارستان گذشت، تأکید میکند که «کشور در شرایطی قرار دارد که بیش از هر زمان دیگری نیازمند انسجام، خویشتنداری و عقلانیت سیاسی است.» قائممقام حزب اعتماد با بیان اینکه «طرح چنین مباحثی در این برهه حساس هیچ ارتباطی با دغدغههای واقعی مردم ندارد»، میگوید: «در شرایطی که جامعه با تورم، کاهش قدرت خرید، تحریمهای سنگین و تهدیدهای امنیتی مواجه است، اولویت مسئولان باید حفظ وحدت ملی و تقویت امید عمومی باشد، نه طرح سخنانی که شکافها را عمیقتر میکند.»
این فعال سیاسی ادامه میدهد که «نیروهای مسلح کشور در جنگ اخیر با رشادت از مرزها دفاع و مردم نیز در کنار آنان با ایستادگی مثالزدنی از کشور پاسداری کردند. در چنین فضایی، انتظار این است که نمایندگان با حوصله و تدبیر سخن بگویند، نه اینکه تریبون رسمی مجلس را به محلی برای تسویهحسابهای جناحی تبدیل کنند.»
این چهره اصلاحطلب رفتار اخیر برخی نمایندگان را نشانهای از کاهش سطح گفتار سیاسی در مجلس میداند و تصریح میکند که «وقتی از پشت تریبون رسمی به چهرههایی چون ظریف یا روحانی توهین میشود، شأن مجلس و اعتبار نظام زیر سؤال میرود. این رفتارها بیشتر از آنکه نشانه اقتدار باشد، نشانه ضعف و ناتوانی در گفتوگوست.»
این عضو حزب اعتماد ملی در ادامه با اشاره به حملات لفظی علیه ظریف، آن هم به بهانه و توجیه حمایت از روسیه، خاطرنشان میکند که «دفاع از منافع ملی، ایجاب نمیکند که برای خوشایند یک کشور خارجی، ولو روسیه به شخصیتهای ایرانی حمله شود.» گرامیمقدم به صراحت این رفتار را یادآور «دوران کاپیتولاسیون میداند؛ دورهای که امام خمینی برای مقابله با آن قیام کرد». این فعال حزبی اگرچه تاکید دارد که «ما باید روابطی متوازن با شرق و غرب و منجمله روسیه و چین داشته باشیم اما نباید اجازه دهیم این روابط با روسها به قیمت از بین رفتن انسجام داخلی تمام شود.»