شلیک در میانه خطابه| قتل چارلی کرک

فضای تند دو قطبی حاکم بر آمریکا از جنگ فرسایشی میان دو قطب چپ و راست حکایت دارد
هفت صبح، حسین فاطمی| تنها یک گلوله کافی بود تا سکوت محوطه دانشگاه یوتا به فریاد و آشوب بدل شود؛ شلیکی که زندگی یکی از پرشورترین چهرههای جمهوریخواه را برای همیشه خاموش کرد. چارلی کرک، رهبر ۳۱ساله سازمان «ترنینگ پوینت» و از چهرههای بانفوذ جریان محافظهکار، روز چهارشنبه در برابر چشمان هزاران دانشجوی وحشتزده بر زمین افتاد.
این حادثه در میانه یک نشست دانشجویی در ایالت یوتا رخ داد؛ جایی که کرک در حال پاسخ به پرسشی درباره بحران تیراندازیهای جمعی بود و ناگهان گلولهای از بالای یکی از ساختمانها به سوی او شلیک شد. فرماندار ایالت بلافاصله این حمله را «تروریسم سیاسی» خواند؛ رخدادی تکاندهنده که موجی از محکومیت و نگرانی را در سراسر آمریکا برانگیخت و سایه خشونت سیاسی را سنگینتر از همیشه بر سر این کشور انداخت.
ترور چارلی کرک را نمیتوان در خلأ تحلیل کرد. این حادثه در بستر تحولات عمیق سیاسی، اجتماعی و رسانهای آمریکا رخ داده است. آمریکا از نخستین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ وارد دورهای از دو قطبی شدید و کمسابقه شد. لفاظیهای تند ترامپ علیه مخالفان، رسانهها، نخبگان سیاسی و حتی ساختارهای سنتی قدرت در واشنگتن، آمریکا را درگیر جنگی فرسایشی میان دو قطب چپ و راست کرد.
در دوره ریاستجمهوری جو بایدن، ترامپ نهتنها از عرصه سیاست کنار نرفت بلکه با استفاده از رسانههای اجتماعی و شبکهای گسترده از حامیان محافظهکار، همچنان فضاسازی سیاسی و رسانهای را علیه دولت وقت ادامه داد. این روند در نهایت به بازگشت او به کاخ سفید در انتخابات ۲۰۲۴ انجامید؛ بازگشتی که نهتنها شکافها را ترمیم نکرد بلکه با مواضع تند و تصمیمات جنجالی، سطح تنشهای سیاسی را به اوج رساند.
اکنون پس از هشت ماه از آغاز دومین دوره ریاست جمهوری ترامپ، آمریکا با فضایی روبهروست که خشونت سیاسی در آن به یک واقعیت عینی بدل شده است. تحلیلگران بر این باورند که ترامپ آگاهانه از این فضای ملتهب بهرهبرداری میکند تا همچنان بر موج سیاسی و رسانهای سوار باشد. به گفته برخی ناظران، ترور چارلی کرک نهتنها محصول همین دو قطبی خطرناک است بلکه نشان میدهد که چگونه سیاست آمریکا در دوران ترامپ به میدان تقابلهای مرگبار تبدیل شده است.
سکوت متهمکننده؛ ترامپ و بهرهبرداری از تراژدی بدون مدارک مستقیم
نکته قابل توجه این است که تاکنون هیچگونه سند یا شواهد روشنی دال بر ارتباط مستقیم دونالد ترامپ با ترور چارلی کرک به دست نیامده است. حتی افبیآی و سایر نهادهای امنیتی نیز با تأکید بر ادامه روند تحقیقات، هرگونه نتیجهگیری شتابزده را رد کردهاند. اما فارغ از آنکه این حادثه به شخص ترامپ مرتبط باشد یا خیر، باید در نظر داشت که او همواره مهارت کمنظیری در بهرهبرداری سیاسی از بحرانها از خود نشان داده است؛ خواه این بحرانها ماهیتی اقتصادی داشته باشند، خواه ریشه در تروریسم و خشونت سیاسی.
به نظر میرسد او از مرگ کرک در راستای تقویت گفتمان سیاسی خود استفاده خواهد کرد. ترامپ میداند که این حادثه میتواند مخالفانش را در موقعیتی تدافعی قرار دهد. او میتواند هرگونه انتقاد از خود یا دولتش را با این استدلال خفه کند که «در شرایطی که رهبران محافظهکار هدف ترور قرار میگیرند، حمله به دولت قانونی نوعی خیانت است.»
فراموش نباید کرد که ترور نافرجام ترامپ در ایالت پنسیلوانیا در سال ۲۰۲۴ و در میانه رقابتهای انتخاباتی یکی از عوامل مهمی بود که به پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری همان سال کمک کرد. ترامپ توانست خود را قربانی خشونت سیاسی جلوه دهد و از این موقعیت برای بسیج پایگاه رأی خود استفاده کند. اکنون نیز بسیاری معتقدند که او از ترور چارلی کرک برای تقویت همان روایت قدیمی بهره خواهد گرفت؛ روایتی که میگوید: «محافظهکاران نهتنها در عرصه سیاست بلکه در میدان جنگ زندگی و مرگ نیز در حال نبرد با دشمنان آمریکا هستند.»
انحراف افکار عمومی از بحرانهای دولت دوم ترامپ
دولت دوم ترامپ با چالشهای متعددی دستوپنجه نرم میکند؛ از بحران مهاجرت و تنشهای مرزی گرفته تا رکود اقتصادی، درگیریهای بینالمللی و اختلافات عمیق حزبی در کنگره. بسیاری از ناظران معتقدند که سینرژی این بحرانها میتوانستند در ادامه محبوبیت ترامپ را بهشدت تحتتأثیر قرار دهند و حتی جایگاه او را در انتخابات میاندورهای کنگره تهدید کنند تا جایی که جمهوری خواهان اکثریت را در کنگره از دست بدهند. اما ترور چارلی کرک ناگهان تمام تیترهای خبری را تغییر داد. رسانهها که تا پیش از این روی افزایش بیکاری و اعتراضات گسترده در ایالتهای صنعتی تمرکز کرده بودند، اکنون تمام توجه خود را به این حادثه و پیامدهای امنیتی و سیاسی آن معطوف کردهاند.
این تغییر دستور کار رسانهای همان چیزی است که کاخ سفید ترامپ به آن نیاز داشت. حالا به جای انتقاد از سیاستهای اقتصادی یا ناکامیهای دولت در عرصه دیپلماسی، بحث اصلی بر سر «امنیت ملی»، «مبارزه با تروریسم داخلی» و «حمایت از رهبران محافظهکار» است. در عمل، ترور کرک فرصتی طلایی برای ترامپ ایجاد کرده تا با پوشاندن مشکلات ساختاری دولت خود، بار دیگر با شعار «قانون و نظم» پایگاه رأیدهندگان محافظهکار را تقویت کند.
توجیه تازه برای گسترش حضور گارد ملی؛ امنیت یا اقتدارگرایی؟
یکی از بحثبرانگیزترین اقدامات دولت دوم ترامپ استقرار گارد ملی در چندین ایالت آمریکا بود؛ اقدامی که به بهانه مقابله با شورشهای شهری و جرایم سازمانیافته، مواجهه با مهاجران و ... صورت گرفت. اما با مخالفت جدی فرمانداران ایالتی و نمایندگان کنگره روبهرو شد.
منتقدان معتقد بودند که ترامپ در حال نظامیسازی فضای داخلی و محدود کردن آزادیهای مدنی است. اکنون با ترور چارلی کرک، ترامپ دستاویز جدیدی برای گسترش حضور گارد ملی در ایالتهای بیشتری پیدا کرده است. او میتواند این اقدام را «ضرورتی برای حفظ امنیت رهبران سیاسی و شهروندان» جلوه دهد.
با این وجود، کارشناسان هشدار میدهند که ادامه روند جاری میتواند به تضعیف بیشتر نهادهای دموکراتیک منجر شود. استقرار نظامی در شهرها و دانشگاهها، محدودیت در تجمعات و کنترل رسانهها همگی میتوانند پیامدهای ناخواستهای داشته باشند. تجربه نشان داده که هرگاه دولتها از بحرانهای امنیتی برای گسترش اختیارات خود استفاده کردهاند، بازگشت به شرایط عادی بسیار دشوار بوده است.
پیامدهای بلندمدت؛ آمریکا در آستانه مرحلهای تازه از خشونت سیاسی
ترور چارلی کرک صرفا یک حادثه فردی نیست؛ این واقعه بخشی از روندی عمیقتر است که نشان میدهد آمریکا در حال ورود به مرحلهای تازه از خشونت سیاسی ناشی از دو قطبی شکل گرفته در جامعه آمریکا است. از ترور نافرجام ترامپ در ۲۰۲۴ گرفته تا حملات مرگبار به سیاستمداران ایالتی در سالهای اخیر، همه شواهد حاکی از آن است که مرز میان رقابت سیاسی و خشونت مرگبار در حال فروپاشی است.
اگر دولت ترامپ نتواند میان تأمین امنیت و حفظ آزادیهای مدنی تعادلی ایجاد کند، آمریکا ممکن است با چرخهای از خشونت و سرکوب روبهرو شود که خروج از آن بسیار دشوار خواهد بود. برخی تحلیلگران حتی هشدار میدهند که این وضعیت میتواند ساختار فدرالی آمریکا را تهدید کند.
اگر ایالتها احساس کنند که کاخ سفید با بهانه امنیتی در حال مداخله بیش از حد در امور داخلی آنهاست، احتمال تنشهای قانون اساسی و حتی بحرانهای جدیتر نیز وجود دارد. در نهایت، ترور چارلی کرک، نهتنها آزمونی برای دولت ترامپ بلکه برای کل نظام سیاسی آمریکاست. این حادثه میتواند سرنوشت دو قطبی سیاسی، آزادیهای مدنی و حتی ثبات دموکراتیک آمریکا در دهههای آینده را تحتتأثیر قرار دهد.