معادلات تازه قدرت در تنگه بابالمندب و خلیج عدن

اسرائیل به دلیل شرایط ژئوپلیتیک و نبود جایگاه طبیعی در معادلات یمن توان تأثیرگذاری جدی در این کشور ندارد
هفت صبح| تحولات اخیر یمن، بهویژه حمله هوایی رژیم صهیونیستی به صنعا و شهادت نخستوزیر و جمعی از وزرای کابینه، نقطه عطفی در معادلات منطقهای ایجاد کرده است. برای نخستین بار، اسرائیل بهطور مستقیم وارد رویارویی با یمن شد و هزینهای بیسابقه در سطح سیاسی و انسانی بر دولت صنعا تحمیل کرد.
در نگاه اول ممکن است تصور شود این اقدام میتواند بازدارندگی علیه صنعا ایجاد کند؛ اما بررسی شرایط ژئوپلیتیک و تجربیات پیشین نشان میدهد چنین رویکردی نه تنها معادلات نظامی و سیاسی یمن را تغییر نخواهد داد، بلکه میتواند به کاتالیزوری برای تشدید مقاومت و افزایش هزینههای حضور اسرائیل در معادلات منطقهای بدل شود.
در یمن، شهادت وزرایی که اغلب مسئولیتهای غیرنظامی داشتند، نه تضعیف ساختار، بلکه تقویت گفتمان مقاومت را به دنبال داشت. اظهارات سرپرست نخستوزیری و رهبران انصارالله مبنی بر تداوم حمایت از فلسطین و غزه، نشان داد که تلآویو با حمله مستقیم به صنعا به هدف سیاسی خود یعنی عقبنشینی یمن نرسیده است. در واقع، اسرائیل وارد زمینی لغزنده شده که قواعد آن را نه ارتشهای مدرن، بلکه نیروهای مقاومت منطقهای تعیین میکنند.
بابالمندب؛ گلوگاه ژئوپلیتیک و میدان قدرتنمایی یمن
حمله اخیر یمن به نفتکش اسرائیلی «اسکارلت رای» در نزدیکی ینبع عربستان در دریای سرخ و نیز حمله پهپادی جدید از یمن به اراضی اشغالی پیام آشکاری به تلآویو و حامیان غربی آن داشت؛ یمن توانایی دارد در گلوگاهی حیاتی برای تجارت جهانی، هزینههای سختی بر دشمنان خود تحمیل کند. به تعبیر کارشناسان غربی، این اقدام «نمایش آشکار قدرت» بود، زیرا نشان داد ارتش یمن قادر است بهطور مستقیم خطوط کشتیرانی اسرائیل را هدف قرار دهد.
از منظر ژئوپلیتیک، بابالمندب و خلیج عدن اهمیت استراتژیک بیبدیلی دارند؛ این گذرگاهها شریانهای حیاتی تجارت نفت و کالا میان آسیا، آفریقا و اروپا هستند. هرگونه ناامنی در این مسیر میتواند پیامدهای جهانی داشته باشد. اسرائیل اگرچه تلاش میکند با حضور نمادین یا حملات محدود خود تأثیرگذاری نشان دهد، اما واقعیت آن است که قدرت تغییر معادلات این منطقه را ندارد. حضور میدانی اسرائیل در دریای سرخ و خلیج عدن، بدون پشتوانه ژئوپلیتیک و بدون عمق راهبردی، نمیتواند موازنه قدرت را تغییر دهد و صرفا واکنش یمن را تشدید خواهد کرد.
به همین دلیل است که حمله موشکی به نفتکش اسرائیلی را باید در سطحی فراتر از یک عملیات نظامی دید؛ این اقدام، نمادی از توان بازدارندگی یمن و انتقال معادله جنگ از خاک خود به آبراههای بینالمللی است. چنین معادلهای، با توجه به محدودیتهای اسرائیل، آیندهای پرهزینه و پرخطر را برای تلآویو در این جغرافیا رقم میزند.
از محدودیتهای اسرائیل تا فرصتهای یمن
واقعیت آن است که اسرائیل به دلیل شرایط ژئوپلیتیک و نبود جایگاه طبیعی در معادلات یمن، توان تأثیرگذاری جدی در این کشور ندارد. برخلاف بازیگرانی چون عربستان یا امارات که از عمق جغرافیایی و ابزارهای سنتی نفوذ برخوردارند، اسرائیل تنها میتواند به حملات هوایی، موشکی و پهپادی مقطعی بسنده کند.
این محدودیت باعث میشود که اقدامات تلآویو نه بازدارنده، بلکه تحریکآمیز باشد و یمن را به گسترش دامنه واکنشهای خود سوق دهد. در سوی مقابل، یمن با اتکا به شبکه مقاومت منطقهای و توانمندیهای بومی خود، اکنون در موقعیتی قرار گرفته که هر حمله خارجی را به فرصتی برای مشروعیتبخشی بیشتر به مواضع خود تبدیل میکند. شهادت وزرای غیرنظامی، بهجای ایجاد تردید، انسجام داخلی و منطقهای یمن را تقویت کرد.
حمله به نفتکش اسرائیلی نیز پیام روشنی بود که یمن حاضر است هزینهها را بپردازد و در برابر تجاوز، میدان نبرد را به خارج از مرزهای خود بکشاند. در این چارچوب، تحولات اخیر را باید نه بهعنوان ضعف، بلکه بهعنوان مرحلهای تازه از تثبیت جایگاه یمن در معادلات امنیتی منطقه دانست.
تلآویو شاید بتواند در کوتاهمدت خساراتی وارد کند، اما در بلندمدت حضورش در دریای سرخ و بابالمندب صرفا به تشدید هزینهها، افزایش حملات یمنی و بیثباتی بیشتر در تجارت جهانی منجر خواهد شد. این همان کاتالیزوری است که معادلات منطقه را وارد شرایط جدیدی کرده است: یمنی که اکنون نهتنها در صنعا، بلکه در بابالمندب و خلیج عدن هم دست برتر را در معادلات دارد.