ببخشید، قانع نشدم

جهان بار دیگر به جنگهای پیشگیرانه تن میدهد؟
هفت صبح، امیر آرام | با اعلام رسمی آتشبس میان ایران و اسرائیل در بامداد سوم تیرماه، بسیاری نفس بهراحتی کشیدند؛ نه فقط به خاطر پایان موقت حملات نظامی، بلکه به این دلیل که جهان، دستکم برای چند روز، از خطر گسترش جنگی تمامعیار در خاورمیانه فاصله گرفت. اما آیا این آتشبس نقطه پایان است، یا فقط مکثی موقت در ادامه منازعهای است که از دل روایتهای کهنه جنگهای پیشگیرانه سربرمیآورد؟
وقتی یوشکا فیشر قانع نشد
فوریه ۲۰۰۳، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت آمریکا در دیدار با یوشکا فیشر، وزیر وقت خارجه آلمان میکوشید با استدلالهای طاق و جفت او را قانع کند که حمله آمریکا به عراق حملهای بازدارنده یا به قولی حمله پیشگیرانه است تا دفع شر کنند و اجازه ندهند دیکتاتور دیوانهای همچون صدامحسین جهان را با سلاحهای کشتار جمعی به آتش جنون خود شعلهور کند. یوشکا فیشر، پس از آنکه سخنان وزیر دفاع آمریکا را شنید به نمایندگی از جامعه جهانی که درباره حمله پیشگیرانه تردید داشت، جملهای گفت که به یادماندنی شد: «ببخشید جناب وزیر، اما من قانع نشدهام.»
در همان ایام شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز بهدرستی تردید داشت که آیا برنامه تسلیحاتی عراق تهدیدی فوری برای امنیت جامعه جهانی است و بر همین اساس بر ادامه بازرسیها از مراکز نظامی و هستهای عراق اصرار میورزید. اما ستیزهجویان مدام بر طبل جنگ میکوبیدند تا آنجا که در بریتانیا، رابین کوک از سمت خود بهعنوان رئیس مجلس عوام استعفا داد و اعلام کرد صدامحسین تهدیدی «آشکار و آنی» برای بریتانیا نیست.
لارنس ایگلبرگر، وزیر خارجه پیشین آمریکا نیز تأکید کرد جنگ علیه عراق فقط زمانی مشروع است که شواهدی دال بر حمله قریبالوقوع عراق وجود داشته باشد. حتی کنفرانس اسقفهای کاتولیک آمریکا نیز نتیجهگیری کرد که چنین حملهای فقط در صورت «شواهد روشن و کافی از یک تهدید فوری و جدی» توجیهپذیر است.
تهران، تابستان 1404؛ بغداد، زمستان 1381
جامعه بینالمللی توجیه جنگ پیشگیرانه دولت بوش علیه عراق را مردود اعلام کرد و حقوقدانان و دانشمندان الهیات که نگاهبانان سنتی «جنگ عادلانه»اند آن را نامشروع و غیرقانونی خواندند. اما جرج بوش، گوشش بدهکار نبود و آتش جنگ را برافروخت تا آنجا که یکی از نتایج آن جنگ فاجعهبار، بازتعریف دوباره معیارهای اخلاقی و حقوقی جنگ بازدارنده یا پیشگیرانه بود. حالا همگان معترف بودند که حتی در مواجهه با سلاحهای کشتار جمعی، تهدید باید «قریبالوقوع» باشد.
اما هنوز یک نسل کامل نگذشته و بهنظر میرسد باید دوباره همهچیز را از نو بررسی کرد. بیستوسوم خرداد 1404 اسرائیل با بمباران مراکز نظامی و غیرنظامی، ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای، موجی از حملات را علیه ایران آغاز کرد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، ادعا کرد ایران در آستانه ساخت بمب هستهای است و گفت: «چارهای نداریم جز اینکه همین حالا اقدام کنیم.» اول تیرماه ایالات متحده آمریکا به این عملیات پیوست و با موشکهای تام هاوک و بمبهای نفوذگر به سه مرکز هستهای ایران حمله کرد.
آنچه نتانیاهو بر زبان راند شبیه حرفهایی بود که رامسفلد به یوشکا فیشر میگفت و این سناریو تداعیگر جنگ عراق است که اطلاعات مشکوک درباره سلاحهای کشتار جمعی، ادعای دفاع از تمدن غرب، دستکاری روایتها برای توجیه سیاستی قدیمی و چشمانداز تغییر رژیم در خاورمیانه از شاخصههای آن است. حالا دو دهه بعد از آن ایام، در وضعیتی که نظم حقوقی جهانی از اساس تضعیف شده است، نظمی که دقیقا قربانی جنگ عراق شد، حملات اسرائیل میتواند به الگوی خطرناکی برای تعریف ولنگاری از «دفاع بازدارنده» بدل شود.
مرز باریک میان خیال تا واقعیت
البته این منطقی نیست که یک کشور منتظر بماند تا حملهای را که از قبل میداند قرار است رخ دهد، بهچشم ببیند. بر پایه منطق، عرف بینالملل و علم حقوق، بسیاری از حقوقدانان بر این باورند که «اگر وقوع حمله قطعی باشد، ضرورتی ندارد منتظر ضربه ماند». در واقع، در دفاع پیشگیرانه مشروع، کشور حملهور، همچنان در جایگاه قربانی باقی میماند.
اما بین جنگ پیشگیرانه مشروع، با تهدید فوری و جنگ پیشگیرانه نامشروع که برپایه برخی احتمالات در آینده طراحی میشود مرز باریکی وجود دارد. دولت بوش کوشش فراوانی به خرج داد تا و با توسل به دو موضوع خطر مهلک و مرگبار و فوری سلاحهای کشتار جمعی و دوم شوک ناشی از حملات یازدهم سپتامبر این مرز را کمرنگ کند. پل ولفوویتز، معاون وقت وزیر دفاع آمریکا میگفت: «فکر کنید، دقیقا چه زمانی میشد بفهمی که حملات ۱۱ سپتامبر قریبالوقوع بودند؟» اما پیوند بین تکنولوژی و افراطیگری، جورج بوش را به این باور رساند که «آمریکا باید پیش از آنکه تهدیدها عملی شوند، با آنها مواجه شود.»
هفته گذشته، نتانیاهو نیز به همین شیوه چنگ زد و گفت ایران اورانیوم غنیشده کافی برای ساخت 9 بمب اتمی دارد و قصد دارد این بمبها را در اختیار گروههای تروریستی قرار دهد. «در این صورت، کابوس تروریسم هستهای، به واقعیت بدل میشود.»
اما همانگونه که در سال ۲۰۰۳ نیز دیده شد، حتی اگر بپذیریم ترکیب سلاحهای کشتار جمعی و تروریسم مفهوم تهدید فوری را تغییر میدهد، اطلاعاتی که نتانیاهو بر آن استناد کرد درست به اندازة پرونده عراق بهشدت مورد تردید است و شاید اگر یوشکا فیشر با نتانیاهو مواجه میشد میگفت: ببخشید قانع نشدم.
ارزیابی نخستوزیر اسرائیل با تحلیلهای نهادهای اطلاعاتی آمریکا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم سازگار نیست. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، این هفته در گفتوگو با سی.ان.ان تأکید کرد: «ما هیچ مدرکی از تلاش سیستماتیک برای دستیابی به سلاح اتمی در اختیار نداریم.» او افزود: «در گذشته، فعالیتهایی در ارتباط با برنامه تسلیحاتی وجود داشته، اما در حال حاضر، چنین شواهدی در اختیار ما نیست.»در هر صورت، به تعبیر کریستوفر گرینوود، حقوقدان برجسته روابط بینالملل حتی در صورت وجود سلاحهای کشتار جمعی و تروریستها، «نمیتوان معیار تهدید فوری را نادیده گرفت یا بیمعنا کرد.»
جنگ، سیاست یا انحراف افکار عمومی
سال ۲۰۰۳یوشکا فیشر وقتی تردید خود را به رامسفلد ابراز کرد، همزمان خواستار سه برابر شدن تعداد بازرسان سازمان ملل در عراق و استفاده از پروازهای شناسایی شد. چرا که «جنگ عادلانه» همیشه آخرین راهحل است؛ آن هم فقط وقتی تمام راههای مسالمتآمیز طی شدهاند، میتوان سراغ خشونت رفت.
در مقابل، نتانیاهو حمله به ایران را در حالی آغاز کرد که مذاکرات هستهای میان تهران و واشنگتن در جریان بود. برخی تحلیلگران بر این باورند که بمباران اسرائیل با هدف بهبنبست کشاندن دیپلماسی صورت گرفت، برخی دیگر انگیزههایی چون انسجام داخلی، تغییر رژیم، جلب حمایت غرب یا منحرف کردن افکار عمومی از فجایع غزه را محتمل میدانند.نتانیاهو در سخنرانیاش گفت: «برای دههها، حاکمان تهران بیپرده خواستار نابودی اسرائیل شدهاند...
[اکنون] آن سخنان نسلکُشانه را با برنامهای برای دستیابی به بمب اتم همراه کردهاند.» اما اسرائیل خود نیز در غزه، با استفاده از سلاحهای متعارف و نامتعارف نسلکُشی کرد و فجایعی رقم زده که از سوی نهادهای حقوقی بینالمللی، با عنوان «جنایت علیه بشریت» شناخته شده است. نتانیاهو خود یگانه سیاستمداری است که حکم جنایت جنگی علیه وی صادر شده و اسرائیل خود یکی از دارندگان سلاح هستهای است. این رژیم با این سابقه از جنایت و توحش با نخستوزیری که حکم جنایت جنگی بر پیشانی وی نقش بسته است به بهانه دفاع پیشگیرانه آماج حملات وحشیانه خود قرار میدهد.
در چنین شرایطی، اگر جامعه جهانی بار دیگر نتواند استدلال اسرائیل و آمریکا برای جنگ را رد کند، این خطر وجود دارد که معیاری اخلاقی و حقوقی بهجای بماند که بهواسطه آن، هر تهدید احتمالی، زمینهساز جنگی واقعی شود.امروزه در جهانی که در آن، هوش مصنوعی ممکن است سلاحی مرگبارتر از بمب شود، حفظ معیار «تهدید قریبالوقوع» بیش از پیش حیاتی است. ممکن است همین فردا، کشوری به پیشرفتهای بزرگ در هوش مصنوعی متهم شود و بهاستناد الگوی نتانیاهو و ترامپ، هدف حملهای پیشگیرانه قرار گیرد.
در آستانه بحران سوئز در سال ۱۹۵۶، دیوید بنگوریون، نخستوزیر نخست اسرائیل، نامهای از دوریس می، منشی بریتانیاییای که زمانی در لندن دیده بود دریافت کرد و پس از آن نیز یک بار در اسرائیل با بنگورین ملاقات کرد.در آن نامه آمده بود «چیزی بهنام جنگ پیشگیرانه وجود ندارد؛ چنین جنگی فقط جنگی را حتمی میکند که شاید میشد از آن پیشگیری کرد.»
آتشسوزی کشتی کارولین و میراث دانیل وبستر
به یک شب زمستانی در ۲۹ دسامبر ۱۸۳۷ (هشتم دیماه 1216 زمان پادشاهی محمدشاه قاجار در ایران) برویم، تفنگداران دریایی بریتانیا در تاریکی شب، سوار یک کشتی بخار آمریکایی به نام کشتی کارولین شدند که برای شورشیان ضدبریتانیایی در کانادا سلاح حمل میکرد. آنها کشتی را آتش زدند و سوی آبشار نیاگارا رها کردند که در این حادثه یک شهروند آمریکایی کشته شد. سفیر بریتانیا این اقدام را «دفاع پیشگیرانه» توصیف کرد اما دانیل وبستر، وزیر خارجه وقت آمریکا چنین پاسخ داد: «اگر دفاع پیشگیرانه قرار است مشروع باشد، باید «ضرورتی آنی، قاطع، بدون امکان انتخاب گزینهای دیگر و بدون مجال تردید» آن را توجیه کند.»
این سخن به ظاهر ساده وبستر، هنوز هم پایه حقوق بینالملل درباره مشروعیت دفاع پیشگیرانه است. حمله آلمان نازی به نروژ در دادگاه نورنبرگ با همین منطق رد شد. حتی سال ۱۹۸۱ که اسرائیل در بحبوحه جنگ ایران و عراق و با توسل به اصل دفاع پیشگیرانه به رآکتور اتمی عراق حمله کرد با مخالفتهای جهانی روبهرو شد زیرا تهدید اتمی از جانب عراق امنیت جهانی را به خطر نینداخته بود.
سپتامبر ۲۰۰۲، کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی وقت آمریکا در دفاع از حمله آمریکا به عراق آمد با استناد به سخن وبستر اقدامات ایالات متحده آمریکا را مشروع جلوه دهد و گفت: «وبستر یکی از مشهورترین دفاعیات از حمله پیشگیرانه را نوشت.» اما این سخن رایس فقط نشان داد که پرونده دولت بوش چقدر با معیار «تهدید قریبالوقوع» فاصله دارد. اکنون نیز حملات آمریکا و اسرائیل به ایران، با هدف جلوگیری از تهدیدی در آینده، از همان آزمون وبستر مردود بیرون میآید.