کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۰۷۲۰
تاریخ خبر:

کوچ مغزها، افول اقتدار | هواپیماهایی که آینده را با خود می‌برند

کوچ مغزها، افول اقتدار | هواپیماهایی که آینده را با خود می‌برند

مهاجرت نخبگان دیگر پدیده‌ای صرفاً فردی یا آکادمیک نیست. این پدیده در سکوت، ساختارهای استراتژیک کشور را از درون فرسوده می‌کند؛ از هویت ملی تا امنیت تکنولوژیک

هفت صبح، رها سعیدی| در گوشه‌ای از فرودگاه، جوانی با مدرک دکترا در دست، پشت سرش را نگاه می‌کند. برای وداع با خانواده،خیر، بلکه برای وداع با آینده‌ای که هرگز نوبتش نرسید. هواپیما بلند می‌شود و با آن، بخشی از ظرفیت ملی، از دسترس خارج. این داستان فردی نیست. روایتی است از واقعیتی که هر روز در هیاهوی اقتصاد، سیاست و شعارهای تکراری گم می‌شود: مهاجرت نخبگان، زلزله‌ای بی‌صدا در ریشه‌های توسعه ملی.

 

نخبگان؛ خاک حاصل‌خیز تمدن

نخبه، صرفاً یک دانش‌آموخته ممتاز یا برنده المپیاد نیست. او حلقه اتصال میان دانایی و توانایی، پل عبور جامعه از وضع موجود به وضعیت مطلوب است. نخبگان، موتورهای پیش‌ران علم، فرهنگ، فناوری و سیاست‌اند. هر نخبه که چمدان ببندد و از مرز بگذرد، خلأیی برجای می‌گذارد که با هیچ عدد بودجه‌ای پُر نمی‌شود. سیستم‌هایی که نخبگان را حفظ کرده‌اند، آینده را نه پیش‌بینی، که ساخته‌اند.

 

مهاجرت یا کوچ اجباری؟

آمار رسمی از خروج سالانه ده‌ها هزار نخبه حکایت دارد. فهرست بلند مهندسان، پزشکان، پژوهشگران، کارآفرینان و فعالان فرهنگی که از ایران رفته‌اند، دیگر در حد گزارش‌های آکادمیک نیست. این مسئله، به مرز بحران ملی رسیده است. موج مهاجرت نخبگان دیگر واکنشی فردی نیست بلکه نشانه‌ای از اختلال در پیوند دولت با جامعه است. آنجا که عقلانیت دولتی از گفت‌وگو با فرزندانش عاجز بماند، فرودگاه‌ها به دفتر خروج سرمایه انسانی بدل می‌شوند.

 

 قدرت نرم؛ زخمی از درون

قدرت نرم، توان تأثیرگذاری بدون اجبار است. برندی ملی ساخته‌شده از تصویر جهانی، سبک زندگی، محصولات فرهنگی، اخلاق علمی و رفتار شهروندی. نخبگان، حاملان این سرمایه‌اند. یک دانشمند ایرانی که در کنفرانس بین‌المللی سخنرانی می‌کند یا یک نویسنده که کتابش به زبان‌های مختلف ترجمه می‌شود، نه فقط موفقیت شخصی که سرمایه‌گذاری بر تصویر ملی است. مهاجرت، این تصویر را ترک‌دار می‌کند. آنجا که نخبگان پشت مرزها می‌مانند، صدای کشور نیز در عرصه جهانی پایین می‌آید.

 

تصور کنید اگر سینماگران ایرانی به‌جای کار در لس‌آنجلس، در کرمانشاه و اردبیل فیلم می‌ساختند. اگر استارتاپ‌های فناورانه، از سیلیکون ولی، به پارک‌های علم و فناوری بومی بازمی‌گشتند. آن‌وقت علاوه بر اینکه اعتبار علمی کشور بالا می‌رفت، دیپلماسی فرهنگی نیز تقویت می‌شد.

 

قدرت سخت؛ سستی در بنیان‌ها

قدرت سخت، متکی بر ساختارهای ملموس است: ارتش، اقتصاد، فناوری و زیرساخت. اما آیا این قدرت، بدون مغزهای خلاق و دست‌های ماهر معنا دارد؟ موشک را مهندس می‌سازد، پالایشگاه را متخصص راه می‌اندازد و هوش مصنوعی را پژوهشگر توسعه می‌دهد. با خروج نخبگان، کشور از قافله رقابت جهانی عقب می‌افتد و تنها به واردکننده دانش و فناوری بدل می‌شود.

 

در رقابت‌های ژئوپلیتیک امروز، قدرت سخت دیگر صرفاً به شمار تانک‌ها و طول باندهای فرودگاه محدود نمی‌شود. برتری فناوری، سرعت نوآوری و اقتدار اطلاعاتی، سلاح‌های جدید ملت‌ها هستند. نخبگان، افسران این میدان‌اند. بدون آنان، حتی زرادخانه‌ای کامل، پوشالی جلوه می‌کند.

 

ریشه‌ها در سیاست داخلی

فرار مغزها، نتیجه عوامل بین‌المللی نیست. جذابیت کشورهای مقصد، تنها یکی از فاکتورهاست. آن‌چه تصمیم به رفتن را قطعی می‌کند، گسل‌های درونی است: ساختارهای ناکارآمد، تصمیم‌گیری‌های رانتی، تبعیض نهادینه و نبود چشم‌انداز قابل باور. آنجا که سهم استعداد از سفره پیشرفت، شعار است و نه ساختار، امید رنگ می‌بازد.

 

وقتی مسیر رشد، به جای شایستگی از رابطه عبور می‌کند، نخبگان انگیزه‌ای برای ماندن نمی‌یابند. آنجا که جوان پرتلاش، در صف بوروکراسی خاک می‌خورد و مدیران کم‌سواد صندلی تصمیم را اشغال کرده‌اند، کارد به استخوان می‌رسد.

 

سودای بازگشت؟ تنها در حرف

برنامه‌هایی با عنوان «بازگشت نخبگان» گاه‌وبی‌گاه رونمایی می‌شوند، اما در عمل، بازگشت بدون اصلاح ریشه‌ها ممکن نیست. نخبه بازگشته، اگر همان ناملایمات گذشته را ببیند، دیری نمی‌پاید که دوباره پرواز را انتخاب می‌کند. بازگشت، سازوکاری فراتر از بلیت رفت‌وبرگشت می‌طلبد. نیاز به امنیت حرفه‌ای، فضای آزاد اندیشه و نظام تصمیم‌گیری پاسخگو دارد. آنگاه شاید، مسیر پرواز، از رفتن به آمدن تغییر یابد.

 

آینده‌ای که اکنون گم شده است

کشوری که نخبگانش در کنفرانس‌های بین‌المللی، با پرچم دیگری حضور دارند، نمی‌تواند از اقتدار پایدار سخن بگوید. اگر هوش برتر، سهم دانشگاه‌های خارجی شود و اختراع و نوآوری، در نظامی بیگانه ثبت شود، آینده‌ای برای توسعه باقی نمی‌ماند. قدرت ملی از شعار نمی‌گذرد، از انسجام منابع انسانی برمی‌خیزد.

 

سرمایه‌گذار خارجی، آنجا سرمایه می‌آورد که بداند استعداد در آنجا می‌ماند. مهاجرت گسترده نخبگان، پیام بی‌ثباتی پنهانی به جهان مخابره می‌کند. جهانی که برای انتخاب شرکای خود، بیش از منابع طبیعی، به منابع دانشی نگاه می‌کند.

 

نخبگان، نه تهدید که فرصت‌اند

در دل هر رفتنی، رنجی نهفته است. نخبگان مهاجر، خائن نیستند، قربانیان سیستمی‌اند که توان نگه‌داشت آنان را نداشته است. نگاه امنیتی به این پدیده، پاک کردن صورت‌مسئله است. پاسخ واقعی، اصلاح عمیق سیاست‌های داخلی است. حکمرانی‌ که به عقلانیت، شفافیت و احترام به تخصص تکیه کند، می‌تواند مهاجرت را به فرصت بدل سازد.

 

کدخبر: ۵۹۰۷۲۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر