مبادا عکسی از مذاکرات منتشر شود

مجری صدا و سیما با چنان هیجانی میگوید که قرار نیست از مذاکرات روز شنبه ایران و آمریکا عکسی منتشر شود که گویی اگر عکسی از مذاکرات منتشر نشود مذاکرهای رخ نداده.
هفت صبح| مجری صدا و سیما با چنان هیجانی میگوید که قرار نیست از مذاکرات روز شنبه ایران و آمریکا عکسی منتشر شود که گویی اگر عکسی از مذاکرات منتشر نشود مذاکرهای رخ نداده. مهمان و کارشناس شبکه افق میگوید سه نوع مذاکره غیرمستقیم داریم: مذاکره در دو هتل جداگانه، مذاکره در دو اتاق جداگانه و مذاکره در یک اتاق و ما امیدواریم مذاکره در یک اتاق اتفاق نیفتد. این میزان از ظاهربینی و سطحینگری فقط به مذاکره ایران و آمریکا ختم نمیشود که اگر میشد غمی نبود. در آن صورت از زبان باباطاهر میگفتیم:
اگر دردم یکی بودی چه بودی
وگر غم اندکی بودی چه بودی
درد اینجاست که برخی از حضرات با چنین نگاهی میخواهند امور مملکتی را اداره کنند. در همین سازمان، ساز را نشان نمیدهند اما صدایی را که از ساز بلند میشود پخش میکنند. ترانه حسن شماعیزاده را تمام و کمال اجرا میکنند اما نامی از او نمیآورند. ساعتها در تبلیغ زندگی زاهدانه و سادهزیستی مردم و مسئولان حرف میزنند اما هنوز آب دهان واعظ خشک نشده تبلیغات آنچنانی پخش میکنند و مردم را به خرید قسطی و با جایزه و بیجایزه محصولات گرانقیمت دعوت میکنند. خودش را بیار و اسمش را نیار اصل و اساس سیاستورزی این جماعت و نوع حکمرانی آنهاست. مذاکره انجام بشود اما عکسی از آن بیرون نیاید. خب که چه؟ یعنی با اصل مذاکره هیچ مشکلی نداریم و اصلا مهم نیست آنجا چه میدهیم و چه میگیریم، اما مبادا عکسی منتشر شود و همه ارزشهای ما بر باد رود! به همین سادگی و صراحت.
به نظرم مشکل آقای روحانی و دولتش هم همین بود که متوجه نبودند مخالفانشان دقیقا از چه قماشی هستند. آنچه این جماعت را بر سر خشم آورد بیش از آنکه نفس مذاکره باشد قدم زدن آقای ظریف با جان کری بود. آنچه آنها را میرنجاند خندیدن آقای ظریف بود. معنی ندارد که یک مسئول توی روی وزیرخارجه آمریکا لبخند بزند. به همین دلیل اگر یادتان باشد وقتی شایع شد که ظریف به سمت وزیرخارجه آمریکا خودکار پرتاب کرد چهقدر این حضرات خوشحال شدند.
من اگر به جای ظریف بودم علاوه بر خودکار قندان و بشقاب هم پرتاب میکردم و بعد مثل سید فیلم گوزنها در گوش جان کری میگفتم: نصف حقوق این ماهم مال تو، ولی جون مادرت بذار این خبر رسانهای بشه! بعد هم توافقم را میکردم و در بازگشت، همین جماعتِ مخالفِ مذاکرات از من مثل یک ابر قهرمان تجلیل میکردند. والله قصد مزاح ندارم. ما حقیقتا با چنین پدیدههای ظاهربینی مواجهیم. پدیدههایی که نکو گرفتن صورت برایشان از هر چیزی واجبتر است.