کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۸۵۵۲۸
تاریخ خبر:

چرا دولت‌ها پس از رسیدن به قدرت، کم ‌می‌آورند؟

چرا دولت‌ها پس از رسیدن به قدرت، کم ‌می‌آورند؟

جای خالی احزاب مدرن، توسعه سیاسی از دل احزاب می‌روید، نه از دل محفل‌های ناپایدار

 

محمد حاجی‌مومنی | در نظام‌هایی که فاقد احزاب سیاسی نهادینه هستند، سازوکار توزیع و اعمال قدرت از مسیرهایی عبور می‌کند که ثبات و پاسخگویی را تضعیف می‌کند. سیاست در این کشورها به میدان رقابت بین محفل‌هایی تبدیل می‌شود که ترکیب‌شان از یک دوره به دوره دیگر تغییر می‌کند و انسجام درونی‌شان اغلب موقتی و براساس مصلحت‌های مقطعی است. در نتیجه، رقابت سیاسی به هدف نهایی تبدیل می‌شود، نه ابزاری برای بهبود حکمرانی. گروه‌هایی که با شعار تحول یا اصلاح وارد میدان می‌شوند، بدون داشتن سازوکار ارتباطی مستمر با بدنه اجتماعی، پس از رسیدن به قدرت، درگیر روزمرگی می‌شوند و از تعهدات پیشین فاصله می‌گیرند.

در غیاب نهادهای حزبی پاسخگو، فرآیند سیاست‌ورزی به یک رقابت ناپایدار تبدیل می‌شود. دولت‌هایی که در چنین ساختاری به قدرت می‌رسند، اغلب فاقد هویت سیاسی روشن و برنامه جامع هستند. این دولت‌ها، به جای آنکه از دل یک سازوکار رقابتی شفاف و حزبی سربرآورند، محصول توافقات موقت، ائتلاف‌های غیررسمی و تعاملات پشت‌پرده‌اند. افراد، نه به واسطه برنامه‌ریزی حزبی و کارنامه فعالیت سیاسی، بلکه از مسیر عضویت در شبکه‌های بسته و حلقه‌های خاص، به موقعیت‌های کلیدی می‌رسند. این مسیر، نه شایسته‌سالاری را تضمین می‌کند، نه قابلیت نظارت را به رسمیت می‌شناسد. کارآمدی دولت‌ها، بیش از آنکه به شعارها و وعده‌ها وابسته باشد، به کیفیت نهادهای پشتیبان آنها بستگی دارد. زمانی که دولت بر پایه محفل‌های موقت شکل می‌گیرد، توانایی طراحی و اجرای سیاست‌های بلندمدت را از دست می‌دهد. دولت‌های حاصل از چنین ساختاری، با حجم زیادی از توقعات و انتظارات عمومی مواجه‌اند‌ اما ابزار لازم برای پاسخگویی در اختیار ندارند. برنامه‌ریزی توسعه، اصلاحات نهادی، ثبات اقتصادی و ارتقای سرمایه اجتماعی، در نبود پشتوانه حزبی، به سطحی از آشفتگی و پراکندگی دچار می‌شود که نتیجه آن، ناامیدی عمومی و کاهش مشارکت سیاسی خواهد بود. این وضعیت یادآور داستان آشنایی در نظام آموزشی است: دانش‌آموزانی که با تمام توان برای آزمون کنکور تلاش می‌کنند‌ اما پس از قبولی، انگیزه و هدف روشنی برای ادامه مسیر ندارند. گویی قبولی، پایان مسیر است، نه آغاز آن. در سیاست نیز، محفل‌ها به جای آنکه نقطه آغاز برنامه‌ریزی برای حکمرانی بهتر باشند، رقابت برای پیروزی را پایان مأموریت تلقی می‌کنند. سیاستمدار، زمانی درگیر اداره کشور می‌شود که ساختار پشتیبانش، توان تحلیل، برنامه‌ریزی و بازسازی نداشته باشد. به همین دلیل است که اغلب دولت‌ها، پس از دستیابی به قدرت، در مواجهه با پیچیدگی‌های حکمرانی ناتوان می‌مانند و به تصمیم‌های متناقض و ناکارآمد روی می‌آورند. ساموئل هانتینگتون، در تحلیل توسعه سیاسی، تأکید دارد که ثبات در جوامع نه از طریق مهار رقابت، بلکه از راه نهادینه‌سازی آن تحقق می‌یابد. زمانی که نهادهای سیاسی توان مدیریت رقابت را نداشته باشند، سیاست‌ورزی به آشوب، بی‌نظمی و بی‌ثباتی می‌انجامد. به باور او، فقدان نهادهای واسط، یکی از دلایل اصلی ضعف دولت در کشورهای در حال توسعه است. در چنین شرایطی، قدرت در چرخه‌ای از تقابل‌های مقطعی، شخصی‌گرایی و نبود تعهد ساختاری گرفتار می‌شود و هیچ چشم‌انداز روشنی برای اصلاح وجود ندارد. جیووانی سارتوری نیز با بررسی نظام‌های حزبی، نقش احزاب را در ایجاد پل ارتباطی بین جامعه و دولت حیاتی می‌داند. از دیدگاه او، حزب سیاسی تنها یک ابزار انتخاباتی نیست، بلکه سازوکاری برای انتقال خواسته‌های عمومی، تربیت نخبگان سیاسی و شکل‌دهی به فرهنگ دموکراتیک است. در غیاب این کارکردها، جامعه سیاسی از مردم جدا می‌شود‌ و سازوکار بازخورد از میان می‌رود. نتیجه آن، شکل‌گیری دولتی است که نه می‌داند چه می‌خواهد، نه می‌داند چرا ناکام مانده است. در چنین فضایی، اصلاحات ساختاری نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی برای بقا و توسعه است. سیاست در صورتی می‌تواند به مسیر اصلاح وارد شود که نهادهای واسط تقویت شوند و مکانیزم‌های پاسخگویی از حالت شخصی و مقطعی خارج شوند. محفل‌هایی که تنها در شرایط خاص فعال می‌شوند و در مواقع دیگر غایب‌اند، نمی‌توانند مسئولیت اداره یک کشور را برعهده بگیرند. آنها فاقد حافظه نهادی، تجربه انباشته و توانایی بازاندیشی هستند. تصمیم‌هایی که در چنین ساختاری گرفته می‌شود، اغلب واکنشی، سطحی و بدون پیوست بلندمدت است. تا زمانی که ساختار سیاسی بر پایه شبکه‌های ناپایدار، روابط غیررسمی و چانه‌زنی‌های موقت استوار بماند، امیدی به افزایش کارآمدی وجود نخواهد داشت. اصلاحات، نیازمند بازتعریف نظام تصمیم‌گیری است. سیاست‌ورزان باید از اندیشه رقابت برای رقابت عبور کنند و به سمت رقابت برای اداره بهتر حرکت کنند.

توسعه، محصول نهادهایی است که در برابر جامعه مسئولیت دارند، نه حلقه‌هایی که خود را تنها در برابر یکدیگر پاسخگو می‌دانند. پیش‌شرط عبور از این وضعیت، تقویت نهادهای پایدار، شفاف‌سازی فرآیندهای تصمیم‌گیری‌ و نهادینه‌سازی مسئولیت سیاسی است. هیچ جامعه‌ای با ائتلاف‌های گاه‌به‌گاه و دولت‌های موقت، به توسعه نرسیده است. کشورها نیاز به نهادهایی دارند که از دل جامعه برخیزند، تجربه را انباشته کنند و قدرت را در مسیر پاسخگویی و ثبات به کار گیرند. مسیر اصلاح، از نهادسازی آغاز می‌شود و بدون آن، هیچ تحول پایداری ممکن نیست.

 

کدخبر: ۵۸۵۵۲۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر