سرنوشت گعده جورج تاون
برداشت آزاد از روایت سایت اصولگرای مشرق نیوز درباره جزئیات ائتلاف درهم شکسته اپوزیسیون
روزنامه هفت صبح| همزمان با افزایش تنشهای گروههای سیاسی داخلی، برای افزایش سهمشان از کرسیهای مجلس؛ نزاعی شدید در میان اپوزیسیون هم درگرفته و دعوا به رسانهها کشیده شده است. سایت اصولگرای «مشرقنیوز» سه روز پیش گزارشی از این تنشها را البته با ادبیات اصولگرایانه و امنیتی خود تهیه کرده است که از یکسو با استانداردهای نگارشی ما همخوانی ندارد و از سوی دیگر فهم آن مطلب برای کسی که اطلاعات کافی درباره شخصیتها و رویدادها نداشته باشد، سخت است. بنابراین تصمیم گرفتیم بر مبنای همین گزارش، ماجرای این نزاعها را توضیح بدهیم.
شخصیتهای اصلی
قصه ما چهار شخصیت اصلی دارد: یکی رضا پهلوی است. فرزند محمدرضا پهلوی، ۶۳ساله که بهنظر میرسد در نتیجه فعالیت ۱۴ساله شبکهای بهنام «منوتو» (2024-2010) توانست در ذهن برخی از عوام در ایران خود را بهعنوان یک آلترناتیو برای سیستم معرفی کند. از اعتراضات سال ۹۶ به این سو که برخی در خیابان نام پدربزرگ او را فریاد زدند؛ پهلوی به این تصور رسید که در ایران طرفداران بیشماری دارد و به فعالیت سیاسی خود افزود و در این میان برای پروژه برندینگ خودش، حتی ابایی از سفر به سرزمینهای اشغالی و نشستن کنار نخستوزیر رژیم اسرائیل هم نداشت.
نفر دوم حامد اسماعیلیون است. ۴۶ ساله، دندانپزشک و نویسندهای که در جریان ساقطشدن هواپیمای ۷۵۲خطوط هوایی اوکراین در دی ماه ۱۳۹۸، همسر و فرزند خود را از دست داد و از آن زمان تا پاییز سال گذشته، در چهارچوب انجمن خانواده جانباختگان این پرواز عمل میکرد ولی کنش خود را از دادخواهی حقوقی فراتر برده بود و در عرصه سیاسی هم عملا طرحهایی مثل تحریم حریم هوایی ایران یا قرار دادن سپاه در فهرست تروریستی را پیش میبرد.
سایت مشرقنیوز در این گزارش نیز مثل برخی از گزارشهای سابقش بر این اعتقاد است که اسماعیلیون مهره سازمان تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) شده یا حتی بوده است.
نفر سوم مسیح علینژاد است. رسانههای اصولگرا گاهی او را با نام سابقش یعنی معصومه علینژاد قمیکلایی یاد میکنند. ۴۷ ساله است. تا حدود ۱۳ سال پیش در ایران خبرنگار بود. عمدتا در حوزه مجلس. ولی پس از آن به خارج از ایران رفت. برای مدتی خبرنگار صدای آمریکا شد و پس از آن پروژههایی عموما در حوزه زنان و حجاب را انجام داد مثل آزادیهای یواشکی و چهارشنبههای سفید.
حتی برخی از افراد اپوزیسیون نظام بهخاطر اینکه او با این پروژهها، برخی شهروندان را در برابر مقامات انتظامی و قضایی قرار میدهد و خود در قبال آن از دولتها و بنیادهای خارجی پول دریافت میکند و نیز بهخاطر برخی از ایدههای او مثل تحریم ورزشی ایران، بهشدت با او مخالف هستند.
نفر چهارم هم عبدالله مهتدی است. او دبیر کل حزب (تروریستی) کومله کردستان ایران است. ۷۴سال سن دارد. حزب او انشعابی است از حزب (تروریستی) کمونیست کردستان ایران. چرا لقب تروریستی را بهکار میبریم؟ به این دلیل که این دو حزب ریشهای تحت عنوان کومله انقلابی زحمتکشان کردستان ایران داشتند و یکی از نخستین گروههایی بودند که در همان ابتدای انقلاب علیه نظام تازهتاسیس دست به اسلحه بردند.
این درگیری در سالهای بعد هم ادامه داشت و عده زیادی از افراد نظامی و غیرنظامی در مسیر هدفی که آنها فدرالیسم میخوانند، ولی بسیاری تجزیه کردستان ایران میدانند، جان خود را از دست دادند.
ماجرا از کجا شروع شد؟
۲۱ بهمن سال گذشته، نشستی در دانشگاه جرج تاون برگزار شد و سه نفر از این چهار نفر یعنی رضا پهلوی، مسیح علینژاد و حامد اسماعیلیون به همراه نازنین بنیادی، بازیگر ایرانی – بریتانیایی ۴۳ساله، شکلگیری یک ائتلاف مخالف نظام جمهوری اسلامی را اعلام کردند.
در همان نشست اعلام شد که مهتدی نیز عضوی از این ائتلاف است و نیز شیرین عبادی، وکیل ۷۶سالهای که در سال۲۰۰۳ جایزه صلح نوبل به وی اعطا شد و از حدود ۵سال بعد از آن هم در خارج از ایران ساکن است. مشرق در گزارش خود این نشست را «سیرک جورج تاون» نامیده است.
ولی جنس این جمع، از همان اول هم حتی با منطق اپوزیسیون جور نبود. طرفداران رضا پهلوی که تصور شاه بودن او را داشتند؛ دیدند که او در کنار مسیح علینژادی نشسته که یک خبرنگار است و در کنار نازنین بنیادی که یک بازیگر است. (خبرنگاری و بازیگری البته شغلهای کوچکی نیست؛ طرفداران پهلوی معتقد بودند که همرتبه با شاهشان نیست!)
از سوی دیگر حامد اسماعیلیون در تمام ایدههای خود از آیندهای دموکراتیک حرف میزند ولی در کنار فرزند کسی نشسته که قطعا حکومتش دموکراتیک نبوده و همین حالا هم از آن حکومت دفاع میکند و بلکه قصد احیای آن را دارد. از سوی دیگر هر دوی این افراد، از ایران حرف میزنند و از تعلقات میهنی و وطنی ولی در کنارشان نام کسی است (عبدالله مهتدی) که به عقیده بسیاری یک تجزیهطلب است البته در پوشش حرفهایی مثل فدرالیسم.
همین موضوع منجر به این شد که آن ائتلاف خیلی زود فرو بپاشد. در اوایل سال ۱۴۰۲ در حالی که هنوز چند وقتی از انتشار «منشور همبستگی» این جمع نگذشته بود؛ حامد اسماعیلیون اعلام کرد از آن جمع جدا شده است. او در یک مصاحبه با تلویزیون ایران اینترنشنال دلیل جدایی خود را اختلاف با رضا پهلوی اعلام کرد.
به گفته او اختلاف عمدتا بر سر دو موضوع بوده است: اضافه کردن افراد مورد علاقه رضا پهلوی به این ائتلاف و تهیه اساسنامه و سازوکارهای منشور. اسماعیلیون همچنین فشارهای بیرونی از سوی هواداران رضا پهلوی را نیز غیردموکراتیک خوانده و بهعنوان یکی دیگر از عوامل خروج از این ائتلاف ذکر کرد. پس از آن هم نازنین بنیادی از این جمع جدا شد.
حالا چه شده است؟
ولی حالا مشخص شده که اسماعیلیون اولین کسی بوده که خروج خود را «اعلام» کرده و در واقع این رضا پهلوی بوده که نخستین ساز مخالف را در این جمع زده است. چه کسی این موضوع را اعلام کرده؟ علینژاد. کجا؟ در یک مصاحبه با مجله فرانسوی لوپوئن.
دلیل جدایی چه بوده است؟ از زبان خود علینژاد بخوانید
«چند هفته پس از گردهمایی ما در دانشگاه جورج تاون، رضا پهلوی خواستار اضافه شدن سه عضو جدید به ائتلاف شد. پس از چند روز بحث و جدل شدید این درخواست پذیرفته شد. با این حال به محض اینکه این گروه اعضای جدید را پذیرفت آقای پهلوی باز هم خواستار اضافه شدن سه نام دیگر و شاید تعداد بیشتری از حامیان سلطنتطلب خود در ائتلاف شد.
مشکل این بود که برخی از نامهای پیشنهادی علنا به ائتلاف حمله کرده و از آقای پهلوی خواسته بودند که از آن جدا شود؛ زیرا آنها او را پادشاه واقعی ایران میدانستند. بقیه اعضا احساس کردند که این یک درخواست زیادی است. در حالی که در حال بحث درباره پذیرش نامهای جدید پیشنهادی رضا پهلوی بودیم او با این استدلال که ما از قبول شرایط او خودداری کردهایم از ائتلاف خارج شد که هر چند تصمیمی در این مورد گرفته نشده بود.»
علینژاد بعد از این مصاحبه به تلویزیون ایران اینترنشنال میرود و در آنجا هم حرفهای جدیدی میزند که مشخص میشود عمق اختلاف بین این گروه و البته میزان خودبرتربینی رضا پهلوی و اطرافیان او چقدر بوده است. به طور مثال او میگوید: «اگر ما بخواهیم حرف بزنیم موجی از حمله ایجاد میشود. تهدید به قتل میشویم. دیگر دوران دیکتاتوری نیست که شما فقط بیانیه دهید و بگویید همه باید بیانیهها را منتشر کنند، اما پاسخگو نباشید.»
این مصاحبه البته اعتراف جالبی هم در مورد جایگاه اپوزیسیون خارجنشین در چشم مقامات غربی دارد. علینژاد مدعی است که کشورهای غربی میخواهند نظام را سرنگون کنند ولی در عین حال نمیدانند که اصلا باید با چه کسانی در اپوزیسیون گفتوگو کنند و مطمئن نیستند که نیروهای اپوزیسیون بتوانند در آینده ایران یک انتخابات آزاد برگزار کرده و از ناامنی و آشوب جلوگیری کنند.
اما پس از این سخنان هم اختلاف میان اپوزیسیون کم نشد. سلطنتطلبها به علینژاد گفتند تو که هستی که سطح خودت را با شاه! مملکت یکی میدانی و میخواهی او به تو پاسخ بدهد؟! و طرفداران علینژاد مدعی شدند که رضا پهلوی در میانه اعتراضات سال قبل در پاسخ به دعوت یک نشست بینالمللی که قرار بوده به اصطلاح اتحاد اپوزیسیون را نشان دهد، گفته: «مامانم برایم تولد گرفته نمیتونم بیام!»
سخنان گزافه در مورد ایران
اگر تصور کردید این تنها اختلاف اپوزیسیون در این روزهاست اشتباه کردید. عبدالله مهتدی در یک نشست در تورنتو که هفته پیش برگزار شده بنا به نوشته منابع کرد، به گزافهگویی در مورد تمامیت ارضی ایران پرداخته و گفته: «پروژه یک کشور، یک ملت در ایران شکست خورده است!»
پس از آن امیرحسین اعتمادی، از چهرههای نزدیک به رضا پهلوی، علیه عبدالله مهتدی توئیت میزند و به قول مشرقنیوز «دور جدیدی از شکاف میان ضدانقلاب» باز میشود و «لشگر سایبری از همه جهات با هم درگیر شدند. مهتدی نیز در پاسخ سلطنتطلبان را فرقه تمامیتخواه و افراطی خواند!»
این در حالی است که سال پیش سلطنتطلبان بهدلیل مشابهی با دو عضو دیگر این به اصطلاح ائتلاف نیز درگیر شده بودند. چرا؟ چون صوتی از عبدالله مهتدی منتشر شده بود که در آن خبر از دیدار یا دستکم برنامهریزی برای دیداری بین حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد و مصطفی هجری، دبیرکل گروه تروریستی تجزیهطلب حزب دموکرات کردستان میداد.
بنابراین تا اینجای کار به جز مهتدی، دو عضو دیگر به اصطلاح ائتلاف هم متهم هستند که حاضر به مذاکره و همکاری با یک حزب تجزیهطلب شدند که در حوادث خونین کردستان در ابتدای انقلاب جنایات زیادی حتی علیه مردم غیرنظامی مرتکب شده است.
قصه را با این جمله علینژاد در مصاحبه با ایران اینترنشنال به پایان ببریم که مدعی شده سناتورهای جمهوریخواه آمریکا از اپوزیسیون دعوت کرده بودند تا با هم دیدار کنند، اما شرط عجیب یکی از چهرههای اپوزیسیون مانع شکلگیری این نشست شد.
سناتورها در ایمیلهای ارسالی گفتند یکی از رهبران اپوزیسیون درخواست کرده که میز شام او را جداگانه بچینند و وزن سیاسی او را مدنظر قرار دهند! احتمالا میتوانید حدس بزنید که آن یک نفر که بوده است؟ و این بود قصه اپوزیسیونی که مدعی دموکراسی و فردایی بهتر است ولی امروز، حتی از اداره یک گروه ۵ نفره ناتوان است!