گلولههای داغ
قصه ۵ تروری که جهان را تکان داد
روزنامه هفت صبح| این هفته سالروز ترور رفیق حریری، نخستوزیر اسبق لبنان است. او در بهمن سال ۱۳۸۳ در بیروت ترور شد و به جرات میتوان گفت که بعد از ترور او تاکنون، لبنان تقریبا یک روز خوش ندیده است. این موضوع بهانهای شد تا داستان ترورهای مهمی را مرور کنیم که جهان به خصوص خاورمیانه را تکان داده است. البته فقط ترور کسانی را بررسی کردیم که رئیس دولت بودند و متوجهیم که بینظیر بوتو و رفیق حریری که در این فهرست هستند، وقتی ترور شدند رئیس دولت نبودند.
در عین حال ترورهای مقامات ایرانی را مرور نکردیم. صد البته که ترور شهید رجایی و دکتر باهنر در شهریور سال ۱۳۶۰ میتوانست در این فهرست قرار بگیرد ولی تمرکز این مطلب روی ترور شخصیتهای خارجی است.
جان افکندی
جمعه اول آذر سال ۱۳۴۲، حوالی ساعت ۹ و ۱۰ دقیقه شب به وقت تهران و ۱۱ و ۴۰ دقیقه پیش از ظهر به وقت محلی، هواپیمای ایرفورس وان، حامل رئیسجمهور وقت آمریکا جان اف کندی ۴۶ساله و همسرش ژاکلین به فرودگاه دالاس رسید. کندی به آنجا رفته بود تا اختلافات بین دو مقام حزب دموکرات یعنی سناتور و فرماندار این ایالت را حل کند و کمپین خود برای انتخابات سال ۱۹۶۴ را کلید بزند.
کاروان رئیسجمهور از فرودگاه دالاس حرکت خود را آغاز کرد و قرار بود کندی در طول مسیر به ابراز احساسات جمعیتی که برای تماشای او آمده بودند پاسخ بدهد. کندی و همسر در صندلیهای عقب یک لیموزین مخصوص رئیسجمهور نشسته بودند و در ردیف جلو فرماندار ایالت و همسر او نشسته بودند. کمی پیش از ساعت ۱۲ و ۳۰دقیقه فرماندار از کندی پرسید که (رقبا یا مخالفانتان) نمیتوانند جمعیتی که برای استقبال از شما آمدهاند را ببینند. میتوانند و کندی پاسخ داد: مطمئنا نمیتوانند و این آخرین کلمات او بود.
راس ساعت ۱۲ و ۳۰ دقیقه در حالی که صدای سه گلوله شنیده شد و کندی ترور شد. حوالی ساعت ۱ بعدازظهر به طور رسمی اعلام شد که او مرده است.در این میان ساعت ۱۲ و ۳۶دقیقه، نوجوانی به یکی از پلیسهای حاضر در محل مراجعه کرد و گفت در حین ترور مردی را دیده که از طبقه ششم انبار کتابخانه مدرسه تگزاس که مشرف به آن محل بوده، به بیرون خم شده است. او توجهی به حرفش نکرد و این نوجوان ۹ دقیقه بعد مشاهده خود را به یک بازرس دیگر پلیس گفت.
افسران پلیس به محل رفتند و یک تفنگ کارکانو ایتالیایی و سه گلوله پیدا کردند. ضارب که در آن لحظه مشخص نبود کیست آنجا را ترک کرده بود. پلیس یک سرشماری از کارکنان این انبار انجام داد و مشخص شد فردی به نام لی هاروی اسوالد سر کار خود نیست. ۱ و ۱۲دقیقه ظهر، یک افسر پلیس طبق مشخصات اعلامی از مظنون، به او مشکوک شد ولی مظنون با چهار گلوله او را هم کشت.
۱ و ۳۶ دقیقه بعدازظهر، بالاخره فردی به نام لی هاروی اسوالد، ۲۴ ساله به عنوان مظنون قتل در یک سینما بازداشت شد. او قبلا یک تفنگدار نیروی دریایی آمریکا بود که در ژاپن و فیلیپین خدمت کرده بود. در ۱۴سالگی و بعد از مطالعه آثار مارس از کمونیسم حمایت کرده بود و در ارتش به دلیل یک شلیک تصادفی تنزل رتبه پیدا کرده بود و سپس به خاطر از کارافتادگی مادرش از خدمت ترخیص شده بود.
بعد از آن با یک کشتی باری به فرانسه و سپس فنلاند رفته بود و در آنجا توانسته بود مجوز حضور در شوروی را پیدا کند. بعد از آن مدتی به بلاروس رفته بود ولی در سال ۱۹۶۲ به آمریکا بازگشته بود و در حالی که تنش میان آمریکا و کوبای کمونیستی به اوج رسیده بود، از کاسترو به طور علنی حمایت میکرد. ترور کندی اما یک معمای لاینحل باقی ماند چون ۱۱ و ۲۱ دقیقه دو روز بعد از ترور در حالی که اسوالد در حال انتقال از ستاد پلیس دالاس بود توسط فردی به نام جک روبی به ضرب گلوله کشته شد.
روبی که بلافاصله پس از تیراندازی دستگیر شد، انگیزه خود را انتقام از مرگ کندی و خلاصی یافتن ژاکلین کندی از حضور در محاکمات مربوط به ترور او اعلام کرد. او با وجود ادعای وکیلش مبنی بر اینکه مبتلا به بیماری صرع بوده مجرم شناخته شد ولی این حکم در دادگاه تجدیدنظر لغو شد. او در سال ۱۹۶۷ در حالی که منتظر محاکمه مجدد بود در زندان بر اثر آمبولی ریه درگذشت.
از ترور کندی به عنوان «مادر همه نظریههای توطئه» یاد میکنند. در آمریکا تاکنون چهار کمیسیون برای بررسی رازهای این ترور برقرار شده که فقط گزارش یکی از آنها ۸۸۰ صفحه است. تحقیقات اف بی آی و سی آی آی برای این ترور در آن زمان شامل ۲۵ هزار بازجویی و مصاحبه بوده است. با این حال حتی در سطح عالی آمریکا نیز اعتقاد وجود دارد که کاسهای زیر نیم کاسه بوده کما اینکه کمیته منتخب مجلس نمایندگان ایالات متحده در سال ۱۹۷۹ نتیجه گرفت که کندی احتمالا در نتیجه یک توطئه ترور شده است.
اصلیترین حرف افراد قائل به تروری توطئه هم این است که حرکت سر کندی در زمان ترور نشان میدهد که او بر اثر یک گلوله که از سمت دیگری غیر از انبار کتابخانه شلیک شده به قتل رسیده است. در این تئوریهای توطئه افراد زیادی نیز به عنوان عامل ترور مطرح میشوند. از سی.آی.ای. و اف.بی.آی. و ارتش آمریکا تا مافیا و جانسون، معاون کندی که بعد از ترور کندی رئیسجمهور شد و البته شوروی.
تئوریهای توطئه مخصوصا وقتی جدی شدند که رابرت اف کندی، برادر کندی هم پنج سال بعد در جریان مبارزات برای انتخابات ریاستجمهوری ترور شد. این بار گفته شد که ترور را یک جوان ۲۴ ساله اردنی فلسطینیالاصل انجام داده است.
ترور کندی باعث تغییر رویه شدیدی در عملکرد سرویس مخفی آمریکا که مسئول حفاظت از روسایجمهور است نیز شد به این نحو که بعد از آن استفاده از لیموزینهای روباز متوقف شد و بودجه این سازمان از ۵ و نیم میلیون دلار در سال ۱۹۶۳، به بیش از 6/1میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳ رسید. یعنی ۳۸ برابر ظرف ۵۰ سال. (۵ و نیم میلیون دلار سال ۱۹۶۳ معادل ۴۲میلیون دلار در سال ۲۰۱۳ در نظر گرفته شده است).
انور سادات
انور سادات سومین رئیسجمهور مصر و یکی از شخصیتهای منفور در طیف مقاومت جهان اسلام است. دلیل این تنفر این است که سادات اولین رهبر عربی بود که در شهریور سال ۱۳۵۷ پیمانی با اسرائیل بست که معروف به کمپ دیوید شد و بر مبنای آن در فروردین سال ۱۳۵۸ معاهده صلح با اسرائیل را امضا کرد.
موضوعی که باعث شد که عضویت مصر در اتحادیه عرب به مدت ۱۰سال تعلیق شود. این اقدامات خشم اسلامگرایان مصری را به همراه داشت. در فوریه سال ۱۹۸۱ یعنی حوالی بهمن سال ۱۳۵۹ طرح ترور سادات و سرنگونی حکومت او کشف شد.
در بهار همان سال، کودتایی نافرجام در مصر به وقوع پیوست و در اواخر تابستان بود که در یک سرکوب گسترده در مصر حدود ۱۵۰۰ نفر دستگیر شده و تمامی مطبوعات غیردولتی نیز توقیف شدند. با این حال این دستگیریها شامل حال یک سلول مقاومتی در ارتش مصر به رهبری خالد اسلامبولی نشد.
۱۵ آبان ۱۳۶۰ یک رژه نظامی در مرکز قاهره برگزار شده بود. دلیل این رژه سالگرد عملیات بدر بود. عملیات بدر عملیاتی است که در آن ارتش مصر در سال ۱۹۷۳ موفق میشود از کانال سوئز عبور کرده و شبه جزیره سینا را از اسرائیل پس بگیرد.
انور سادات با چهار لایه امنیتی و هشت محافظ به این محل آمده بود و فرض بر این بود که رژه ارتش به دلیل قواعد مربوط به ضبط مهمات امن است. حوالی ساعت ۱۱صبح در حالی که جتهای میراژ نیروی هوایی مصر بر فراز جایگاه به پرواز درآمده بودند سربازان ارتش مصر و کامیونهای نیروهای ارتش که توپخانه را یدک میکشیدند نیز روی زمین مشغول عبور از مقابل جایگاه بودند.
در هنگام عبور از مقابل جایگاه اسلامبولی که سه نارنجک را زیر کار خود پنهان کرده بود؛ به زور راننده را مجبور به توقف کرد، از خودرو پیاده شد به سمت سادات رفت و در تمام این لحظات سادات تصور میکرد که این هم بخشی از رژه است.
اسلامبولی تمام نارنجکهای خود را به سمت سادات پرتاب کرد که تنها یکی از آنها منفجر شد و پس از آن بود که نیروهای دیگر نیز از کامیونها خارج شدند و تا وقتی مهمات داشتند اقدام به شلیک به سمت جایگاه کردند. کل حمله حدود ۲ دقیقه طول کشید و از ثانیه ۴۵ به بعد نیروهای امنیتی توانستند بر شوک خود غلبه و با خالد اسلامبولی و یارانش مقابله کنند.
سادات به صورت هوایی به یک بیمارستان نظامی منتقل شد و حدود دو ساعت بعد درگذشت. به جز او ۱۰ نفر دیگر نیز در این حمله کشته شدند و ۲۸ نفر زخمی. از جمله حسنی مبارک که رئیسجمهور بعدی مصر شد و تا انقلاب سال ۲۰۱۱ این سمت را در اختیار داشت. از میان مهاجمان نیز یک نفر در همان محل کشته شد و سه نفر دیگر مجروح شدند و بعد از محاکمه در بهار سال بعد، به همراه دو نفر دیگر با جوخه تیر و نیز طناب دار اعدام شدند.
گروهی که این ترور را انجام داد معروف است به جهاد اسلامی مصر ولی برخی دیگر میگویند آنها جهاد اسلامی نبودند بلکه گروهی اسلامی بودند و جالب اینکه اعضای شورای مشورتی آنها دو هفته قبل از ترور دستگیر شده بودند ولی وجود این هسته نظامی را فاش نکرده بودند.
پس از این ترور نام یک خیابان در تهران به نام خالد اسلامبولی گذاشته شد که همواره یکی از موانع عادی شدن رابطه سیاسی ایران و مصر بیان شده که از ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ و در واکنش به پیمان صلح مصر و اسرائیل از سوی ایران قطع شده است.
اسحق رابین
اسحق رابین، پنجمین نخست وزیر رژیم اشغالگر بود که برای دو دوره، نخست از ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۷ و بار دوم از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ این سمت را به عهده داشت. او همچنین وزیر دفاع اسرائیل در دوره ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ هم بود کما اینکه از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۰ نیز این سمت را در اختیار داشت.
رابین کسی بود که در سال ۱۹۹۳، پیمانی موسوم به اسلو را با سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) منعقد کرد و طبق آن تشکیلات خودگردان فلسطین تاسیس شد. پس از این مذاکرات، محافظهکاران ملی – مذهبی اسرائیل و رهبران حزب راستگرای لیکود که معتقد بودند خروج از هر سرزمینی یهودی بدعت است به اسحق رابین تاختند. یکی از افرادی که در آن سردمدار مخالفت با رابین بود همین بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر فعلی اسرائیل بود.
در پاسخ به اعتراضات خیابانی راستگرایان اسرائیلی، ائتلافی از احزاب چپ و گروههای به اصطلاح حامی صلح، روز شنبه ۱۳ آبان ۱۳۷۴ تظاهرات را در میدان پادشاهان تلآویو ترتیب دادند. رابین در کنار وزیر خارجه خود شیمون پرز در این تجمع که حدود ۱۰۰ هزار نفر در آن شرکت کرده بودند، حضور یافت.
حوالی ساعت ۹ و ۴۲ دقیقه شب، رابین از پلههای ساختمان شهرداری تلآویو پایین آمد و به سمت خودروی خود رفت. در آن هنگام بود که شخصی به نام ایگال عمیر، با خودروی او نزدیک شد و با یک اسلحه کمری، دو گلوله به شکم و سینه او شلیک کرد. محافظان رابین و پلیس بلافاصله با عمیر درگیر شده و در این حین او گلوله سوم را به سمت یکی از محافظان او شلیک کرد ولی در نهایت دستگیر شد.
ده دقیقه بعد از ترور رابین به بیمارستان رسانده شد ولی بیست دقیقه بعد مرگ او اعلام شد. ضارب که در آن زمان ۲۵ ساله بود، دانشجوی حقوق دانشگاه بارایلان یکی از موسسات آکادمیک مذهبی اسرائیل و دارای گرایش راست افراطی یهودی بود و با ابتکار صلح او مخالفت کرده بود و معتقد بود که طبق قوانین تلمود، رابین یک رادف است.
رادف در تلمود به فردی گفته میشود که شخص دیگری را تعقیب کند و گفته شده در صورتی که او به هشدارها توجهی نکند و به تعقیب خود ادامه بدهد هر کسی میتواند او را بکشد. به این ترتیب عمیر هم معتقد بود که رابین همه یهودیان را تعقیب میکند و میهراساند. او در نهایت به همراه برادرش و یک همدست دیگر محاکمه شد و به حبس ابد محکوم شد.
در حالی که در اسرائیل مرسوم است که رئیس جمهور حکم حبس ابد را به یک دوره معین، معمولاً ۲۰ تا ۳۰ سال، با امکان کاهش بیشتر برای رفتار خوب، کاهش می دهد، مجازات امیر کاهش پیدا نکرد. همدست دیگر او به ۱۲ سال و برادرش به ۱۶ سال حبس محکوم شدند و به ترتیب در سال ۲۰۰۲ و ۲۰۱۲ آزاد شدند. با توجه به تاثیر این ترور در عدم پیشرفت بیشتر در توافق اسلو، گفته شده که این ترور، موفقترین ترور سیاسی در تاریخ مدرن بوده است.
رفیق حریری
نیروهای سوریه از سال ۱۹۷۶ به دستور اتحادیه عرب با همراهی چند کشور عربی دیگر برای پایان جنگ داخلی لبنان در این کشور مستقر شدند. با این که نیروهای سایر کشورهای عربی در سال ۱۹۸۰ از لبنان خارج شدند، نیروهای سوری در این کشور باقی ماندند.
در تابستان سال ۲۰۰۴ بحثی داغ بر سر نفوذ سوریه در لبنان مطرح بود و حزب حریری یعنی المستقبل و نیز برخی از دروزیهای لبنان با تمدید دوره ریاست جمهوری امیل لحود، رئیس جمهور وقت لبنان که یکی از نیروهای نزدیک به بشار اسد به شمار میرفت مخالف بودند. گفته شده که حتی بشار اسد در آگوست آن سال (تابستان ۱۳۸۳) در یک جلسه خصوصی رفیق حریری و ولید جنبلاط را تهدید کرده بود. بشار اسد اما این اتهام را رد میکند. به هر حال حریری ظاهرا با این ایده که چارهای جز حمایت مجدد از تمدید ریاست جمهوری لحود نیست به لبنان برمیگردد هر چند در سپتامبر آن سال سازمان ملل قطعنامه ۱۵۵۹ را تصویب کرده و از سوریه میخواهد به اشغال ۲۹ ساله لبنان پایان دهد.
صبح روز ۲۶ بهمن ۱۳۸۳ رفیق حریری از خانه خود در بیتالوسط در شمال بیروت خارج شد، بعد از آن حدود ۲۰ دقیقه به مجلس لبنان رفت و سپس در یک کافه در نزدیکی مجلس قهوهای نوشید و بعد با یک کاروان که شش ماشین در آن بود، به سمت ساحل شمال بیروت یا منطقه کورنیش رفت.
شش دقیقه و نیم بعد از ترک کافه توسط حریری، یک کامیون که نزدیکی هتلی پارک شده بود، با نزدیک به ۴۰۰ کیلو بمب منفجر شد و حریری و ۲۱ نفر دیگر را کشت و ۲۴۰ نفر را زخمی کرد. انفجار به حدی قوی بود که یک حفره با دهانه نزدیک به ۹ متر ایجاد کرد و دهها خودرو دیگر را هم به آتش کشید و چندین ساختمان را تخریب کرد.
پس از آن گروهی به نام «النصره و جهاد در سوریه بزرگ»، نامی که تا قبل از آن شنیده نشده بود مسئولیت انفجار را به عهده گرفت هرچند که برخی گفتند این نوعی ردگم کنی است. تحقیقات نشان داد که ترور به شدت پیچیده بوده به طوری که کامیون مورد استفاده در این ترور، حدود پنج ماه قبل در شهری به نام ساگامیهارا در ژاپن به سرقت رفته بود.
از سال ۲۰۰۷ یک دادگاه ویژه در هلند برای این موضوع تشکیل شد و با وجود اینکه سوریه در ابتدا در معرض اتهام تلاش برای این ترور بود، نهایتا برای چهار عضو حزبالله کیفرخواست صادر شد! در نهایت هم فقط یک نفر به نام سلیم جمیل عیاش که تا همین حالا مشخص نیست کجا زندگی میکند محکوم شد و سه نفر دیگر تبرئه شدند و دادگاه صراحتا به این نتیجه رسید که «هیچ مدرکی دال بر دست داشتن رهبری حزبالله در قتل حریری و هیچ مدرک مستقیمی دال بر دخالت سوریه وجود ندارد».
با این حال در جریان این دادگاه یکی از شخصیتهای برجسته آن به نام وسام الحسن که یک سرتیپ لبنانی بود در سال ۲۰۱۲، در انفجار یک بمب ترور شد. چهار سال قبل از آن هم یکی از بازرسان پرونده به نام وسام عید ترور شده بود.
بینظیر بوتو
بینظیر بوتو را میتوان یکی از مشهورترین سیاستمداران زن در ایران دانست. او دو دوره، از ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ و از ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ نخست وزیر پاکستان بود. بعد از پایان قدرت، پروندههایی در پاکستان علیه او به دلیل فساد در جریان بود او به همین دلیل هشت سال در تبعیدی خودخواسته در دوبی و لندن زندگی میکرد. با این حال در پایان مهرماه سال ۱۳۸۶ او به پاکستان بازگشت تا برای انتخابات ملی سال ۲۰۰۸ با پرویز مشرف رقابت کند.
در همان بدو ورود او به کراچی در پاکستان، انفجار یک بمب که به صورت یک حمله انتحاری برنامه ریزی شده بود ۱۳۹ نفر را کشت و حداقل ۴۵۰ نفر را مجروح کرد ولی به بوتو آسیبی وارد نیامد. پس از آن بود که بوتو و همسرش از دولت درخواست کمک امنیتی کردند ولی دولت به این درخواستها توجهی نکرد. حتی در آن زمان گفته شد که بوتو از آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، اسکاتلند یارد بریتانیا و موساد اسرائیل نیز درخواست کمک کرده بوده است.
حدود دو ماه بعد از آن حمله تروریستی، در حالی که بوتو یک تجمع انتخاباتی در شهر راولپندی را به پایان رسانده بود، یک یا چند تروریست به سمت تویوتا لندکروز ضد گلوله او شلیک کردند. در آن لحظه بوتو از سانروف بیرون آمده بود تا به ابراز احساسات مردم پاسخ بدهد. پس از آن بمبی نیز در کنار خودرو منفجر شد و در نتیجه به جز او ۲۱ نفر دیگر نیز کشته شدند.
بوتو حوالی ساعت ۵ و ۳۵ دقیقه به وقت محلی به بیمارستان منتقل شد ولی حدود ۴۱ دقیقه بعد گفته شد که او درگذشته است. پس از مرگ او جدال بزرگی بر سر علت مرگ به وقوع پیوست چون طرفداران بوتو میگفتند او با گلوله کشته شده ولی برخی دیگر از تحقیقات من جمله تحقیقات وزارت کشور پاکستان میگفت که گلولهها به وی برخورد نکرده بلکه او بعد از شنیدن صدای گلوله میخواسته داخل خودرو برود ولی بر اثر امواج انفجار سرش به لبه سانروف برخورد کرده و گردن او شکسته است.
مسئول حمله هیچگاه به صورت رسمی مشخص نشد ولی گفته شد که طالبان پاکستان به رهبری بیتالله محسود که البته ارتباط وثیقی با القاعده هم داشته پشت این ترور بوده است. البته سخنگوی محسود این ادعا را رد کرد و در آن زمان به آسوشیتدپرس گفت: «من قویاً این ادعا را تکذیب میکنم. افراد قبیله آداب و رسوم خاص خود را دارند. ما به زنان ضربه نمیزنیم. این یک توطئه از سوی دولت و ارتش است. و سازمانهای اطلاعاتی.»
حزب مردم پاکستان هم که خانم بوتو رئیس آن بود این ادعا را رد کرد و به نوعی انگشت اتهام را به سمت رقبای سیاسی خانم بوتو در دولت پاکستان برد.